علیرضا افتخاری
عید فطر مبارک
تب عشق
ز فراقت میسوزم
همه شب در تنهایی
به امیدی بنشستم
که تو شاید باز آیی
همه شب در تنهایی
به امیدی بنشستم
که تو شاید باز آیی
تب عشق
تب عشق
ز فراقت میسوزم
ز فراقت میسوزم
همه شب در تنهایی
به امیدی بنشستم
که تو شاید باز آیی
به امیدی بنشستم
که تو شاید باز آیی
من اگر عاشق گشتم
به هوای تو بود
به خدا شور عشقت
دل من بربود
تب عشقت جانم را
همه شب میسوزاند
چه کسی در این عالم
غم من را میداند؟
عشق تو زده آتش بر دلم
لحظه ای بنشین در محفلم
ای شکفته در آوایم
صبح روشن فردایم
خواب خوب من رویا هایم
چلچراغ من خورشیدم
سایه سار من امیدم
با تبسمت خندیدم
از شکفتنت گلها چیدم
دیگرم تو مسوزان بیش از این
جان من به فدایت نازنین
لحظه ای نتوانم بی تو زنده بمانم
عاشقانه بگویم عاشقانه بخوانم
بی تو من به دو عالم سرگردانم
عاشقی سخن من جان من ز تو روشن
چون روی ز کنارم بی سامانم
عشق تو زده آتش بر دلم
لحظه ای بنشین در محفلم
ای شکفته در آوایم
صبح روشن فردایم
خواب خوب من رویا هایم
چلچراغ من خورشیدم
سایه سار من امیدم
با تبسمت خندیدم
از شکفتنت گلها چیدم