من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
آنچه در ذیل به اختصار مورد اشاره قرار می گیرد، هرگز و به هیچ وجه سیاه نمایی نیست، بلکه حد اقلی از واقعیات تلخ جامعه ی امروز ایران است. که برای همه کس حتی عوامل حکومت، آشکار و ملموس بوده و هیچ شخص منصفی نمی تواند منکر آن ها شود.
قیمت ها ی مواد غذائی و مایحتاج عمومی به طور روزانه رو به افزایش است، ودر این سیر صعودی هیچ توقفی مشهود نیست. ارزش پول ملی آن چنان سقوط کرده که در مقابل ارزهای معتبر جهانی مثل برف در آفتاب در حال ذوب شدن و کوچک تر شدن است. کارخانجات و موسسات تولیدی که تا دیروز حد اقل نیمه ظرفیت و نیمه وقت کار می کردند، در معرض تعطیل شدن و ورشکستگی قرار دارند. به خیل بیکاران هر روز و هر ساعت افزوده می شود. خانواده ای نیست که یک یا چند جوان غالبا تحصیل کرده ی بیکار نداشته باشند. کارگران، معلمان، پرستاران از پائین بودن سطح حقوق و به تعویق افتادن دستمزد در چهار گوشه ی مملکت فریادشان بلند است. گرفتاری به بیماری ناشی از ویروس کرونا که به علت ندانم کاری و مدیریت نادرست و سردرگمی مسئولان، در کشور ما دست اندازی و جولان دهی خیلی بیشتری پیدا کرده، هر روز صد ها خانواده را داغدار می کند. یک روز شلیک اشتباهی موشک به هواپیمای مسافر بری و یک روز شلیک اشتباهی به ناوچه ارتشی روی می دهد و با از بین رفتن فرزندان عزیزی از این سرزمین، ملت عزا دار می شود. جوانان معترض به گران شدن ناگهانی و سه برابری بنزین در آبان ۹۸ و معترضان به حکومت در دیماه ۹۶ در خیابان ها کشته می شوند و برخی از بازداشت شدگان آن حوادث نیز اکنون پس از تحمل مدت ها زندان، به اعدام محکوم می شوند. فعالان سیاسی، مدافعان حقوق بشر، کارگران حق طلب، دانشجویان میهن دوست، زنان ارجمند و دگر اندیشان از سایر اقشار در این شرایط کرونایی در گوشه زندان ها در بندند. سیاست خارجی نا صحیح، ما را از نیمی از جهان رانده و چون لقمه ای اشتها برانگیز مورد طمع بعضی دیگر از قدرت های جهانی قرار داده است. از بین رفتن تولید داخلی، چاپ پول بدون پشتوانه و بی رویه و حجم نقدینگی سرسام آور، همراه فساد های مالی هزاران میلیاردی در کنار تحریم های بی جهت و قابل پیشگیری و هزینه کردن منابع مالی کشور در راه های نا صواب و دور از منافع ملی، توان اقتصادی کشور را به حضیض ذلت انداخته است. آیا در این اوضاع و احوال، ایجاد جو سرکوب وبرخورد با مشت آهنین، کشور چه سر انجامی خواهد داشت و به کدام سو خواهد رفت ؟ آیا تمسک به خشونت و راه انداختن چرخ اعدام چاره ی کار است ؟ یا چون بنزینی آتش خشم مردم را مشتعل تر خواهد نمود ؟. پایمال کردن حقوق و آزادی های ملت که مهمترین آن ها آزادی انتخابات است، با انتخاباتی غیر دموکراتیک و مشارکتی حد اقلی و ساختن مجلسی گوش به فرمان، چه گرهی از کار زمامداران و چه گرهی از کار این مردم جان به لب رسیده خواهد گشود ؟
ما فقط به گفتن درد ها اکتفا نمی کنیم. بلکه برای رفع این نابسامانی ها راه حل ارائه می دهیم. پیشنهاد ما برای غلبه بر بحران های بزرگی که بر سر راه کشور قد بر افراشته و آینده ی نا معلوم و از جهات گوناگون خطرناکی را در نظر مجسم می کند، این است که تا دیر نشده اقدامات اساسی زیر مورد توجه و اجرا ء قرار گیرد.
سیاست خارجی کشور باید به طرف دوستی و تعامل و احترام متقابل با تمام جامعه جهانی، بدون گرایش به هیچ یک از بلوک های قدرت و یا قرار گرفتن در زیر سلطه ی هیچ یک از قدرت ها چرخش نماید
از دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه و ایجاد تنش در روابط با دولت های دیگر منطقه خود داری نموده و به جای صرف کردن منابع مالی کشور در این دخالت های بی نتیجه و خطرناک، از این منابع برای تامین رفاه و بالابردن سطح زندگی ملت ایران استفاده شود.
زندانیان سیاسی و عقیدتی در سراسر کشور آزاد شده و از سیاست سرکوب مخالفان و دگر اندیشان خود داری گردد.
آزادی های اولیه انسانی ملت ایران مانند احزاب و اجتماعات، آزادی بیان و قلم، آزادی مطبوعات، آزادی عقیده و اندیشه و آزادی انتخابات محترم شمرده شود.
انتخاباتی سالم و آزاد تحت نظارتی قابل قبول برای ملت ایران برای برپایی یک مجلس ملی و باز نگری در ساختار سیاسی کشور و پی ریزی ساختاری بر اساس موازین دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر صورت پذیرد.
اگر هیات حاکمه جمهوری اسلامی با درایت، به این الزامات تاریخی تن در دهد، کشور بدون تشنج ومخاطرات جدی و بدون امکان دادن به بیگانگان به برنامه ریزی برای ما، در جاده ی استقلال و آزادی و سازندگی و توسعه قرار خواهد گرفت و در غیر این صورت این سرزمین کهنسال و گرانقدر با آینده ای مبهم و نا معلوم روبرو خواهد گردید. کیست که نداند روال گذشته و راه پیموده شده، قابل تداوم نیست.