مینا رضوانی
ترانه غم خانه ۱۰۹
پلاک شماره منزل زنده یاد مصدق در خیابان کاخ
از خانه ۱۰۹ بس آه و ناله خیزد
سروده ی شادروان غوغا خلعتبری، با صدای گیرای مینا رضوانی
گفتگویی ساده و صریح با مینا رضوانی درباره آلبوم جدیدش: خانه ۱۰۹
مینا رضوانی برای جامعه پارسی زبان واشنگتن بزرگ چهره جدیدی نیست. بزرگ و کوچک شهر او را می شناسند و البته نه فقط به خاطر ترانه ها و صدای گیرایش. که او به عنوان زنی نیکوکار که پیشقدم کارهای نیک و انسان دوستانه است، شناخته شده است. با او گفتگویی کوتاه درباره آلبوم جدیدش خانه ۱۰۹ داشتیم که از نظرتان می گذرد.
*شما اخیرا یک آلبوم جدید به اسم خانه ۱۰۹ ارائه کرده اید. علت انتخاب این اسم برای آلبومتان چه بوده است؟
خانه ۱۰۹ پلاک شماره منزل زنده یاد دکتر مصدق هست که در خیابان کاخ جنوبی بوده است. من شعری را که غوغا خلعتبری به نام غم خانه ۱۰۹ سروده بود شنیدم و از آن خوشم آمد. از این رو از وی خواستم که روی این شعر آهنگ گذاشته شود تا برای اجرا آماده شود و ایشان با کمال میل شعر را به من تقدیم کردند. آقای فریدون کامران پور هم روی این شعر آهنگ گذاشتند. من فکر می کنم اولین کسی هستم که در خصوص این چهره ملی یعنی دکتر مصدق ترانه ای را اجرا کردم که برای خودم هم افتخار آفرین هست.
*چطور شد که شما به این فکر افتادید که در خصوص دکتر مصدق آواز بخوانید. اساسا این شعر بود که شما را ترغیب کرد یا اینکه از اول خودتان چنین تصمیمی داشتید؟
از ابتدا خودم این ایده را داشتم. از زمانی که دبیرستانی بودم مرتب از پدر و عمو هایم در خصوص قیام ۲۸ مرداد و جریانی که به این شخصیت تاریخی ( دکتر مصدق ) گذشت و مسائلی که در آن زمان در ایران رخ داد مطالبی می شنیدم. این امر باعث شد که خواه نا خواه بیشتر به این موضوع علاقه مند شوم که بخواهم در این خصوص بخوانم . در واقع دکتر مصدق روندی را در تاریخ ایران داشتند که می توانست وضعیت را خیلی به نفع ایران و ایرانی تغییر بدهد، ولی متاسفانه این چنین نشد.
*آیا برای آینده اگر شعری مهیا باشد برنامه ای برای ادامه این روند دارید ، به شاعری سفارش داده اید یا اینکه همین یک بار بود که شما برای دکتر مصدق خواندید؟
من نه تنها در مورد دکتر مصدق بلکه در خصوص سایر شخصیت های مهم مثل امیر کبیر و اشخاصی که سهم به سزایی به نفع مردم ، ایران و ایرانی داشتند مایلم که بخوانم. این یک نوع حمایت است از اینگونه شخصیت ها و در واقع درس عبرتی هم برای سایرین است که چگونه وطن خود را حفظ کنند ، از این شخصیت ها پشتیبانی کنند و به قول معروف نارو نخورند و بتوانند راهشان را ادامه داده تا به اهدافشان برسند.
*خواندن اشعار این سَبک خیلی سخت است، چه انگیزه ای شما را به این سمت می کشاند و برای ادامه این روند تشویق می کند؟
انگیزه ای در من هست به نام امید . امیدوارم و می دانم روزی می آید که این نگرش و این حالت در مردم ما عوض می شود. هم اکنون در میان بسیاری به خصوص در میان نسل جوان ما به خصوص در خوده ایران این طرز تفکر به خاطر زبری ها و سختی هایی که کشیده اند عوض شده و آنها به این گونه شخصیت ها و تاریخ ایران ارزش می نهند. من با این امید که یک دانه ای کاشته می شود و بعد می توان روند رشدش را مشاهده کرد، درست مانند نهالی که روزی به ثمر برسد، این روند را آغاز کرده ام. هم اکنون شاید باند اشخاصی که حتی این روند را به سُخره بگیرند ، یا برخی بگویند دیگر کسی حوصله بازگو کردن تاریخ و آنچه که رفته است را ندارد، ولی به عقیده من روزی می آید که فرهنگ ، تاریخ و مردم ما مجددا نیاز پیدا می کنند به آنچه که در تاریخ ایران گذشته است و از این رو مردم به دانستن آنچه گذشته است علاقه مند خواهند شد. این قسمتی از تاریخ ما خواهد شد که نهان و پنهان ، خواستن بماند. در این راستا باید مسائل بازگو شود تا نسل به نسل بگردد به نحوی که همه شخصیت های تاریخی کشور را بشناسند.
*چطور به آوای خواندن فعلی رسیدید؟
از دوران دبستان با کاخ جوانان در خصوص موسیقی کار می کردم و در اردوهای رامسر و شمال در شمیرانات و تهران در زمینه موسیقی اول شدم. از استادانم که آن زمان در کاخ جوانان به من تدریس موسیقی می کردند بسیار یاد دارم و پس از آمدن به آمریکا مدتی نزد استاد محمد رضا لطفی دستگاه های موسیقی را فرا گرفتم و سپس استاد فریدون کامران پور بودند که زیر نظرشان موسیقی را تکمیل تر کردم.
*آیا شعر این طور اقتضا می کرد یا فضای حاکم بر آن که از دستگاه ماهور برای آهنگ استفاده شود؟
فضای حاکم اقتضا می کرد . در موسیقی ایرانی دستگاه ماهور خیلی عظیم است و در ُاپراها و در جنگ های جهانی اول و دوم از این دستگاه استفاده می شد، چرا که آهنگ هایی که انرژی و شوق به سربازان می داد با این دستگاه نواخته می شدند. بعد از اینکه آقای خلعتبری (شاعر) این شعر را خواندند ، همان لحظه نخست از میان همه آلات موسیقی دستگاه ماهور در ذهن من تجسم شد و پس از در میان گذاشتن این موضوع با استاد کامران پور، وی نیز همین نظر را تایید کرد. به نظر وی شور و شعفی در این شعر بود که تنها با ماهور قابل اجرا بود و این گونه بود که این آهنگ را برای این شعر با دستگاه ماهور ساختند.
*در ابتدای آهنگ تعداد سازهای موسیقیایی کمتر است، ولی هر چه جلوتر می رویم ،تعداد آلت های موسیقی بیشتر شده دلیل این اتفاق چه بوده است؟
خیلی خوب دقت کرده اید. موسیقی با تک پیانو شروع می شود و هر چه به پایان شعر می رسیم با اضافه شدن شور و امید به شعر ، هیاهوی سازها بیشتر می شود. زنده یاد غوغا خلعتبری وقتی که برای اولین بار این شعر را برایشان اجرا کردم، بسیار هیجان زده شده بودند. وقتی که در استودیو این آهنگ ضبط می شد نیز نظر آقای فریبرز لاچینی ( تنظیم کننده ) و سازنده آهنگ، آقای فریدون کامران پور هم همین بود. برای همین این آهنگ همین گونه اجرا شد.
*بسیاری از کارها هستند که فاخرند، اما چون کمتر در معرض دید عموم قرار می گیرند خیلی شناخته شده نیستند. آیا برنامه ای برای شناساندن فعالیت خود به مردم ، وطن دوستان ایرانی و علاقه مندان به تاریخ دارید؟
سعی دارم این آهنگ را روی یو تیوپ بگذارم . سی دی نیز در مراکز ایرانی در شرق آمریکا در ایالت های مریلند و ویرجینا در اکثر مارکت ها موجود است که افراد می توانند با این سی دی آشنا شوند و آن را بگیرند. در برنامه های فرهنگی نیز همیشه داوطلبانه برنامه اجرا می کنم و در برنامه ها در خصوص این آلبوم که سومین آلبوم نیز هست صبحت می کنم.
*چه آهنگ های دیگری در این آلبوم به جز این آهنگ هست و آیا موضوعات آنها با این آهنگ هماهنگی دارد یا موضوع مجزا دارند، به عبارتی چطور با این آهنگ مرتبط شده اند؟
موضوعات فرق می کنند ولی به نحوی با این آهنگ هماهنگ هستند. آلبوم ۱۰۹ با آهنگ امید خاتمه پیدا می کند . این آهنگ سبک آهنگ های یونانی است و کمی شاد است، ولی در عین شادی موجود در آن امید و نوید به زندگی است. آهنگ های دیگه ای نیز در این آلبوم هستند که بازخوانی شده اند که یکی از آنها از زنده یاد بانو یاسمن است و همین طور آهنگ پاییز. حدود ۹ آهنگ در آلبوم خانه ۱۰۹ وجود دارد که شعر و آهنگ سه تای آنها ساخته خود من است و بقیه از سایر هنرمندان است.
برگرفته از سایت تهران ژورنال