به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰

            پروین بختیارنژاد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا!؟

آقای خاتمی، سحابی به خاطر« ایران» از شما حمایت می کرد
 و شما به خاطر« نظام» به سوی او نمی رفتی
خاتمی عزیز خبر حضور یافتن‌ات بر بالین سحابی ، هم مسرت بخش بود و هم داغ دل تازه می کرد.
مسرت بخش بود ازاین جهت که بالاخره توانستی بر آن ابرهای تیره که سه دهه بر هر رابطه ای انسانی، قضاوت منصفانه و نگاه برابر به انسانها، سایه انداخته بود و مردمان این دیار را با خط کشی های سیاه و سفید به شهر وندان صاحب حق و شهر وندان بی حق و حقوق تقسیم می کرد ، بالاخره فائق آیی ، اما چه دیر!
خاتمی عزیز روزی و لحظاتی خود را به بالین سحابی رساندی که دیگر پس از آن همه سال جدال سخت و طاقت فرسا او از پا افتاده است.
تن رنجور سحابی پس از تحمل 15 سال زندان و ماههای متمادی سلول انفرادی اینک بر تخت بیمارستان آرام گرفته است.
شما خود می دانید که سحابی بارها و بارها زندان و انفرادی را تجربه کرده و طعم تلخش را بارها و بارها چشیده ؛ سلولهای تنگ که بهر طرف نگاه می کنی دیوار است و دیوار و دری اهنین که باید حسرت یک هوای تازه ، یک نسیم خنک ، یک اسمان آبی ویک ...را بر دل داشته باشی .تا بالاخره دستی این قفل اهنین را باز کند و بگوید : بروتا بعد. او درآن سلولها روزهای متمادی را گذراند و به گفته خودش آرزوی مرگ کرد .اما دوباره خود را برای کاری و حرکتی دیگر برای ایرانی که آبادی اش را آرزو داشت ، آماده ساخت . با این همه پایش را هیچ گاه از مرز اعتدال فراتر نگذاشت و شگفت آنکه هر قدر مرارتهایش بیشتر می شد ، عزمش برای رعایت و دعوت به اعتدال جزم تر می گشت .اما علیرغم آنهمه تلاش برای دوری از افراط وتفریط ، هیچگاهانگ غیرخودی از پیشانی او پاک نشد.
آقای خاتمی آنان که خود بحث خودی و غیر خودی را برسر زبان هر تازه از راه رسیده ای انداختند ، امروز متاسفانه به طور غم باری خود نیز غیرخودی هستند. اما ان تحلیلها آنچنان بر اذهان براداران خودی سایه انداخت که حتی شما نیز به نیروی عظیمی از تجربه و دانش درامثال سحابی بی توجه شدید . تجربه ای که از دل مبارزات و تلاشهای صادقانه در طول سالیان دراز شکل گر فته بود .تجربه ای که می توانست در بزنگاهها به یاری شمابیاید . می توانست مطالبات و منویات مردم را بی واسطه در اختیارشما بگذارد . شما بخوبی می دانید که سحابی انباشتی از تجربه ای بود که محور ان منافع ایران بود. اگر به خاطر داشته باشید هنوز چند صباحی از انتخاب شما به عنوان رییس جمهور نگذشته بود که مهندس سحابی در نامه ای مفصل خطاب به شما گفت :" توسعه سیاسی بدون توسعه اقتصادی بنایی بر شن است" . او در آن نامه تاکید کرد : که پاشنه آشیل دولت اصلاحات فقدان توسعه اقتصادی است.
خاتمی عزیز ای کاش گام های عملی گفتگو و مفاهمه ای که خود بر آن تاکید داشتید را نیز خود بر می داشتید و با اقشاری که در هر شرایطی از روشنگری دست برنداشتند وارد گفتگو و تعاملی جدی می شدید و در بر قراری این گفتگو سرمایه عظیمی از دانش و تجربه ای صادقانه را همراه خود می کردید.
آقای خاتمی چه خوب بود یکی از آن روزها سراغ سحابی را می گرفتید . او بسیار مشتاق دیدار شما بود و پربود از حرفهایی برای گفتن و شنید.
اینک پس دو سال پر از اندوه ، پر از رنج دل ، پر از حسرت و دریغ ، سحابی روزهاست که چشمانش را بروی همه بسته است و انگار قصد ندارد که بر این روزهای پر از نامردمی چشم باز کند . سحابی خسته است ، خسته . راه طولانی و پر از فراز وفرودی را پشت سر گذاشتهاست .
آقای خاتمی ای کاش زودتر از این روز که او به خواب عمیقی فرو رود ، مرز خودی و غیر خودی را میاست شکستی و بر شکستنآن پای می فشردی ، ای کاش. اما سحابی همیشه از شما حمایت می کرد و برای همه تلاشهای پاک وصادقانه شما ارزشی دو چندان قائل بود. او به خاطر« ایران» از شما حمایت میکرد و شما به خاطر« نظام» به سوی او نمی رفتی.
خاتمی عزیز ما روزنامه نگاران قفل قلم مان در روزهاییکه تو رئیس جمهوربا افتخار آن بودی ، باز شد. ما روزهایی را که لبریز از حس آزادانه نوشتن بودیم هرگز فراموش نخواهیم کرد و خاطرات آن روزها شادمانه ترین لحظات را برایمان تداعی می کند ولی ایکاش هر کاری در موقع خودش ، در زمان و زمانه خودش انجام شود ، ای کاش و هزاران دریغ.