منصوره شجاعی
شرح یک عکس!
برای چهل وهشت سالگی نسرین ستوده:
شرح یک عکس!
مدرسه فمینیستی :نهم خرداد چهل و هشت ساله شدی، هدیه ات خبر ابطال پرونده وکالت ات بود و دوستان ات در کانون وکلا «داد ستانی» کردند و تو سرفراز و خندان در این محکمه پای نهادی ...
امروز در عکس ات می خندیدی... دستان دستبند زده ات را کودکانه بالا گرفته بودی و بی نگاهی به چهره های عبوس و خصمی مامورانِ معذور شادمانه می خندیدی. چه تلخ و پرکینه بودند آنها و چه شیرین و مهربان بودی تو....
دستان کوچک دستبند زده ات را به گردن «رضا» حلقه کرده بودی و چشمانت چه عاشقانه و مشتاق نگاهش می کرد... و او که با آن شرم و وقار همیشگی چگونه مهربان و با احترام در آغوش ات گرفته بود و تو اما جسورانه مشتاق بودی و زنانه باشکوه...
دست و دستبند را سرخوشانه بالا گرفته بودی و این کهنه اسباب بازی مردان سیاست را به شیدایی چرخانده بودی... تا که مردی از تبار برابری خواهان را ازمیان دروازه مهر دستان بسته ات به درون بکشانی و محکم بفشاری...
عشق را به رنجی عمیق آذین کرده بودی، رنج را به خنده نمایش می دادی و پای بندی به عهد را به جان حکایت کردی...
عکس های امروزت، عکسِ "بندی" ها نبود... عکس عاشق ها بود. عکس زن های عاشق. امروز زن بودی، بیشتر از هر روز دیگری زن بودی...
امروز در آستانه چهل و هشت سالگی ات؛ زنانه با عکس ات سخن گفتم، زنانه تحسین ات کردم و خواهرانه بر آستان طاقت رضا در برابر آتش چشمان مشتاق ات به سجده نشستم...