به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰

عزت الله سحابی، زندانی قبل و بعد از انقلاب به ابدیت پیوست

«زندگی مردم سخت شده است. خدا می‌داند که من چقدر برای ايران نگرانم!

 من دارم می‌ميرم و کاری برای ايران نکردم.»


مهندس عزت الله سحابی نیمه شب گذشته درگذشت.
مهندس عزت الله سحابی فرزند شادروان دکتر یدالله سحابی، متولد ۱۳۰۹ در تهران است.
عزت الله سحابی، رئیس "شورای فعالان ملی – مذهبی"، از تشکل های منتقد حکومت ایران، شب گذشته در بیمارستان مدرس درگذشت.
زندانی قبل و بعد از انقلاب
عزت الله سحابی، بعد از کودتای ۲۸ خرداد ۱۳۳۲ فعالیت سیاسی تشکیلاتی خود را آغاز کرده و در دوران قبل و بعد از انقلاب، بیش از ۱۵ سال از عمر خود را در زندان‌ گذرانده است.

آقای سحابی بعدها، در دادگاه تشکیل شده برای فعالان فعالان ملی - مذهبی، به اتهام "تشکیل گروه با هدف برهم زدن امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام و توهین به مسئولان" به ۱۱ سال زندان محکوم شد و بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز، در زمستان ۸۹ مورد احضار و تهدید نهادهای امنیتی قرار گرفت.

دختر این فعال سیاسی، هاله سحابی، عضو "شورای مادران صلح" و از محکومان سیاسی حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ است که از بهمن ماه گذشته برای اجرای حکم دو سال حبس‌ خود، به زندان اوین فراخوانده شده و هنوز در زندان به سر می برد.

هاله سحابی سال گذشته و در جریان تظاهرات اعتراضی انجام شده در روز تحلیف محمود احمدی‌نژاد در نزدیکی مجلس ایران، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و مدتی را در بازداشت به سر برد.
آقای سحابی در فروردین ماه ۱۳۸۹، با انتشار نامه ای سرگشاده ای به انتقاد شدید از نحوه رفتار با زندانیان زن و مرد در دوره بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم پرداخت.

وی با تاکید بر اینکه "تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار است"، از خدا خواست که یا اوضاع کشور را دگرگون کند و یا مرگ او را برساند.

سال ۱۳۶۹ مهندس عزت الله سحابی توسط تیم سعید امامی در وزارت اطلاعات بازداشت و به شدت شکنجه شد تا جایی که در برنامهٔ هویت مجبور به اعتراف علیه خود و یارانش شد. در سالهای دهه ۷۰ او به انتشار نشریه ایران فردا پرداخت و در سال ۱۳۷۶ به درخواست شادوران دکتر یدالله سحابی به همراه دکتر ابراهیم یزدی و دکتر حبیب الله پیمان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند.

او در سال ۱۳۷۸ و بعد از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم به عنوان سخنران به کنفرانس برلین دعوت شد و پس از بازگشت چند ماهی در بازداشت بود. پس از این او در اسفند ۱۳۷۹ در جلسه شورای فعالان ملی مذهبی، به حکم قاضی حداد و توسط اطلاعات سپاه به جرم براندازی نظام جمهوری اسلامی بازداشت شد و مدت‌ها تحت شکنجه روانی قرار گرفت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد. او خود این دورهٔ زندان از زندان‌های ۱۵ سالهٔ خود را سخ‌ترین دوره دانسته است.

او در سال ۱۳۸۷ به علت سال‌ها تلاش در عرصه مطبوعات برنده جایزه قلم طلایی از سوی انجمن آزادی مطبوعات ایران شد.
با اینکه پس از زندان آخر او به شدت شکسته شده بود به طوری که با کمک عصا راه می‌رفت، از دغدغه‌های فردای ایران دست برنداشت و تلاش خود را لحظه‌ای برای فردای ایران متوقف نکرد.

«احترام آزادی» درگذشت مهندس عزت الله سحابی را را به خانواده ایشان، دوستان و یاران  و مردم ایران تسلیت می‌گوید

 بيانيه شورای فعالان ملی مذهبی:
"ما همه سحابی هستيم"

شورای فعالان ملی-مذهبی به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابی بيانيه زیر را صادر کرد:
به نام خدا
ما برای خداييم و به سويش روانه
مهندس عزت‌الله سحابی، با دلی آکنده از عشق به ايران و مردم ايران، به ابديت پيوست. مهندس سحابی نماد شصت سال مبارزه و کوشش بی‌وقفه برای آزادی، دمکراسی، عدالت و پيشرفت ايران، با جنبش مليت‌خواهی ايرانی در دههٔ بيست، پای در عرصهٔ عمومی نهاد و تا آخرين لحظه، جايگاه خود را در صف جنبش دمکراسی‌خواهی نوين ملت ايران، پاس داشت. او ايران را برای همهٔ مردم ايران می‌خواست و برای اين آرزو، سال‌ها زندان و شکنجه را بر تن خويش هموار کرد. او در آخرين ساعات هشياری می‌گفت:


«زندگی مردم سخت شده است. خدا می‌داند که من چقدر برای ايران نگرانم! من دارم می‌ميرم و کاری برای ايران نکردم.»


عزت‌الله سحابی، همچون پدر انديشمندش، سياست را با اخلاق و بويژه رويکرد عدم خشونت، پيوند زد. او در دههٔ هفتاد، هنگامی که نشريهٔ ايران فردا و ائتلاف نيروهای ملی- مذهبی را پايه‌گذاری می‌کرد، بر اين باور بود که با تمام نيروهايی که دغدغهٔ پيشرفت کشور را دارند، آمادهٔ گفتگو و همکاری است. او در تمام سالهای زندگی، مصالح ملی را بر مصالح فردی و گروهی ترجيح داد. نقد‌ها را شنيد و رنج‌ها برد و همچنان اميدوارانه و شکيبا پايداری کرد. تا آنگاه که دلسوخته، رنج دختران و زنان زندانی را در ماههای اخير ديد و چنين نوشت: «ای خدای بزرگ،‌ای تغيير دهنده قلب‌ها و فکر‌ها، يا حال و روز ما را دگرگون کن يا مرگ مرا برسان»


هويت ايران، برآيند زندگی و آرزوهای مشترک همهٔ مردم ايران و بويژه دستاورد کوشش‌ها و رنج‌های فرزندان راستينش همچون سحابی‌هاست. زين پس ما همه سحابی هستيم.

شورای فعالان ملی- مذهبی
۱۰/۳/۱۳۹۰

آخرین مصاحبه‌ی زنده‌یاد مهندس عزت‌الله سحابی  که در تاریخ 15 بهمن 89 در جرس منتشر شد.

  سحابی: این نظام استبدادی همیشگی نخواهد بود

مهندس سحابی در پاسخ به این پرسش که «شیوه ای که در انقلاب 57 تجربه شد امروز در کشورهای عربی در حال تکرار است. چرا دیکتاتورها و روسای جمهوری مادام العمر از سرنوشت شاه عبرت نگرفتند؟» می‌گوید: « اتفاقا هر سه حاکم تونس و مصر و یمن هم مورد حمایت غرب بودند و خیلی هم شباهت داشتند ... مخصوصا می گویم که روش ها در هر سه کشور هم شبیه است . مهندسی آرا مسئله نخست بود. مردم مصر هم دردشان اول این بود که رای ما چه شد؟ و رای ما را هم مهندسی کردید ویک نفر دیگر پیروز شده . در ایران هم این اتفاق افتاد و جنبش سبز سال 88 هم مردم اول گفتند که رای ما چه شد . من خواهش می کنم که این مقاله را یکبار بخوانید و هرجا مصر بود بگذارید ایران و سال 89 را بگذارید 88 .»

شاه، مبارک، خامنه‌ای

این فعال دیرپای سیاسی همچنین در پاسخ به سئوال خبرنگار جرس که « چه تفاوتی در سرکوب میان شاه و نیروهای سرکوب در نظام فعلی است ؟» توضیح می‌دهد: «دولت اخیر با بازیگری و فریب و حیله بیشتر عمل می کند . شاه بازتر عمل می کرد و رک و راست ولی در عمل خیلی زود و در همان 17 شهریور که اعتراضات اتفاق افتاد، متوجه خواست مردم شد و برگشت. گرچه دیر بود ولی اهل خونریزی و کشتار نبود . منتقدین این شیوه مانند ارتشید اویسی اعتراض شان به شاه این بود که خیلی شاه زود کوتاه آمد و اگر اجازه می داد ما مهار می کردیم. شاه کوتاه آمد ولی حاکمیت فعلی کوتاه نمی آید.»

به نظر مهندس سحابی: « تاریخ اینجوری است . هر چقدر منافذ اعتراض مردم را بیشتر ببندند این اعتراضات از بین نمی رود . بلکه اعتراضات از دهان ها به سینه ها رخنه میکند و در قلب ها انباشته می شود و بالاخره روزی منفجر می شود .زمامداران کشورها متوجه نیستند که با سرکوب اعتراض، ظاهرا سرکوب می شود و ازخیابان به خانه می رود و از خانه ها به سینه ها می رود . این سینه ها روزگاری بالاخره منفجر میشوند . شباهت مصر و ایران هم این است که اول مردم مصر در یکماه پیش در اواسط دی ماه می گفتند انتخابات را درست کنید و قانون انتخابات را عوض کنید و آرای مردم را دوباره بشمارید .ولی مقاومت حکومت و برخی کشتارها، مردم مصر را به جایی کشانده است که جز به رفتن خانواده مبارک به چیز دیگری قانع نیست... در ایران امروز گرایشی هست که آماده کشتار میلیونی است. من خیلی شباهت در مصر می بینم با حوادث سال 57 رژیم شاه و هم با حوادث اخیر سال 88 خودمان.»

قانون اساسی68، منشأ انحرافات

مهندس سحابی در بخش دیگری از این گفت وگو با اشاره به شعارهای انقلاب و وعده‌ها و دیدگاه‌های رهبر فقید انقلاب اسلامی، می‌گوید: « انقلاب اسلامی پیروز شد هرچند که مردم دقیق نمی دانستند که این چه نوع حکومتی است اما جمهوریت و رای و نظر و حضور مردم در آن مستتر بود. ولی امروز همه اینها حذف شده و از جمهوریت چیزی باقی نمانده است. بنیانگذار این رژیم جمهوری اسلامی ، مرحوم امام خمینی بود . امروز اینها به دروغ و ریا دم از امام خمینی می زنند ولی همان اهداف و حرفهای امام خمینی را هم حاکمیت اجرا نمی کند و الان حاکمیت یک فرد و یک طبقه ایجاد کردند . همین قانون اساسی موجود را که ایراد بسیار داریم ولی به هر صورت گردن نهاده ایم نه به این معنا که راضی هستیم به لحاظ قلبی و فکری، در همین قانون اساسی که اصل 110 دارد . اصل 3 هم دارد که در آن ماهیت جمهوری اسلامی را نفی هرگونه استبداد و انحصار می داند . ولایت فقیه با استبداد و انحصار فقیه، تفاوت کلی و اساسی دارد،الان ولایت فقیه تبدیل شده به استبداد فقیه... قانون اساسی 68 یک انحراف تمام عیار 180 درجه نسبت به انقلاب است. این قانون اساسی را بدون عرضه به مردم یکجا گذاشتند به رفراندوم . و مردم اصلا نفهمیدند که به چه چیزی آری گفتند و به چه نه گفتند،این قانون اساسی منشا تمام این انحرافات شد.»

اهداف و آرمان های انقلاب 57

عضو شورای انقلاب، اهداف و آرمان های انقلاب 57 را چنین توضیح می دهد: « نخست آزادی. چون از خیلی قبل از انقلاب سال 57 مرحوم مهندس بازرگان، آقای طالقانی و دوستان نهضت آزادی مسئله آزادی را از رژیم شاه مطرح کرده بودند و در تاریخ 6 شهریور 1357 که هنوز قدرت حکومت شاه برقرار بود و شاه بر غرور خودش پابرجا بود، نهضت آزادی اعلامیه ای را دادند با عنوان سنگر به سنگر و گفتند که اختلاف بین 35 میلیون جمعیت ایران و شخص اعلیحضرت ایجاد شده است و این دو باهم قابل جمع و حل نیستند و یکی از این دو باید کنار برود.و چون کنار رفتن 35 ملیون ممکن نیست اعلیحضرت باید برود.

بزرگترین مشکل شاه استبداد شاه بود. شما خاطرات ارتشید جم، ارتشبد طوفانیان،آقای دکتر عالیخانی که نزدیکترین افراد به شاه بودند مراجعه بفرمایید می خوانید که تمام این افراد از استبداد شاه می نالند. نزدیکترین افراد به شاه هم بودند،بنابراین مسئله اول ، نفی استبداد بود .

مسئله دوم، وابستگی رژیم شاه به غرب بخصوص آمریکا و انگلیس خواست مردم بود. بعد از کودتای 28 مرداد وابستگی تمام دولتها به غرب بود و مردم آزادی و استقلال می خواستند.

اما اینکه جانشین آن چه باشد حرف بود. امام خمینی در پاریس موضع جمهوری اسلامی را مطرح کرد. یعنی جمهوریت، حضور و رای مردم و میزان نظر مردم و اینکه مجلس راس امور است .

جوانان امروز ما نمی دانند و چشم وگوششان پر از تاریخ دبیرستان ها و مدارس و صدا و سیماست که به جوانان می گویند. هرآنچه صدا و سیما می گوید دروغ است و واقعیت ندارد.

بعد از 33 سال ، جمهوری اسلامی الان تبدیل شده به حکومت فردی استبدادی ولی این فرد، فرد معین نیست، بیشتر یک طبقه است که فرد را نگه می دارند.»

مهندس سحابی در پاسخ به این سئوال که «آزادی به عنوان خواسته اول مردم انقلابی رخ نداد ، آیا به استقلال رسیدیم ؟ » می‌گوید : «در ظاهر وابستگی ندارند . ولی وابستگی به نظر من مثل استعمارست و استعمار یک واقعیت است . اینکه یک نظام از ترس استعمار مدام اعمال قدرت کند و مردم را خفه کند این بدتر از استعمارپذیری است. رژیم جمهوری اسلامی الان تابع غرب است. در عین اینکه علیه غرب و امریکا شعار می دهد. و نگاه می کند غرب چه می خواهد و می گوید نه، تصمیماتش منوط به خواست غرب است و این نوعی وابستگی و تعصب است .»

رییس شورای فعالان ملی – مذهبی همچنین به این سئوال جرس که «فکر می کنید سیاستهای اعلامی علیه آمریکا واقعیت دارد یا پشت پرده بده و بستانی دارند؟»، چنین پاسخ می دهد: «من از پشت پرده و بده بستان به جز شایعات چیزی نمی دانم چون به شدت محافظت می شود . می گویند که احمدی نژاد درحال مذاکراتی هست ولی من اعتمادی ندارم. اما ظاهر امر این است که اوباما در سال نخست دست دوستی به سمت ایران دراز کرد ولی رهبران جمهوری اسلامی و گویندگان نماز جمعه حتی به آقای اوباما توهین و فحاشی کردند در حالی که آموزه اخلاق اسلامی ما می فرماید که اگر کسی به شما سلام کرد و دست دراز کرد نگویید که دروغ می گویی.سوره نساء است.در قران هست کسی سلام کرد سلام شما بلندتر باشد. باید دوستی را به دوستی جواب داد. من نمی گویم نیات استعماری ندارند ، اما آن حکومت اگر خواست که در ظاهر دوستی کند باید به دوستی جواب داد و دمکراتیک و مسالمت جویانه برخورد کند ما نباید به جنگ بکشانیم. مضاف بر اینکه آمریکا الان دنیا را با خودش همراه کرده و ما تنها هستیم و در تاریخ ایران حکومتی تا این حد منزوی نداشتیم .حتی در زمان فاجاریه اینقدر نظام ایران منفور نبوده...»

این کنشگر دیرپای آزادی و دموکراسی در بخش دیگری از مصاحبه مزبور می گوید: «به نظر من مسوولین و مقامات جمهوری اسلامی به شدت می کوشند که از حضور مردم و شورش مردم جلو گیری کنند. گاه با سرکوب و خشونت شدید، گاه با حیله و تدبیر ، به خصوص وقتی کشورهای نزدیک شما همه دموکراتیک شدند ، این دیگر ضرورت تاریخی است که نمی توانید خودتان را مجزا نگاه داریدمجبورید تبعیت کنید. در سالهای قبل از انقلاب مرتبا رژیم های پادشاهی در جهان فرو می ریخت مثل عراق و مصر، یک وقتی معروف بود که می گفتند که یک شاه ایران و انگلیس و 4شاه ورق باقی مانده. بالاخره شاه ایران و رژیم شاهنشاهی هم رفت . حالا هم رژیم سرکوبگر و استبداد روحانی نمی تواند تا ابد یا چند دهه خودش را مجزا از جهان نگاه دارد. این تحولات محیطی دور و بر طبعا بر ایران تاثیر می گذارد.»

رژیم بعد از انتخابات 88

به عقیده ی سحابی: «رژیم بعد از حوادث سال 88 ، از مردم بسیار می ترسد. به اصطلاح معروف اگر مگس هم بپرد به آن نگاه امنیتی می کنند. در حالیکه بسیاری از محافل هستند که کاربه سیاست ندارد و کار فرهنگی می کند . دختر من کار فرهنگی، قرآنی می کرد و اینها همه چیز را به دید امنیتی می بینند. یا دوست دیگر ما "هدی صابر" که سه سال است کار سیاسی نمی کرد و یک کار توسعه ای درباره سیستان و بلوچستان کرده که نمونه است . خدمات ایشان را به عنوان اینکه می خواهد نفوذ کند در آن منطقه عنوان کردند که مردم را یشوراند. درست مثل اینکه فضای امنیتی است و به هر حرکتی نگاه براندازی می کند. رژیم الان متاسفانه بر سر نیزه نشسته است.»

سرکوب در نظام استبدادی

مهندس سحابی در پاسخ به این سئوال، که «چرا حکومت ترجیح می دهد که همه معترضانش را محارب معرفی کند و در اغلب کیفر خواستها با اینکه مصداق عینی استفاده از سلاح نیست با این حال محاربه مطرح است ، مثلا دکتر ملکی به محاربه متهم شده اند در حالی که شیوه ایشان مدنی بوده است، این اصرار به محارب بودن مخالفان برای چیست ؟» می گوید: «یک جنبه روانشناسی دارد و اینکه هر کسی که یک مقامی را اشغال می کند و می خواهد که این مقام را نگاه دارد و همیشه نگران و هراسان است و هر کس که به رسم خیر خواهی توصیه ای کند او را مظنون می بیند. حکومتهای استبدادی به گونه طبیعی و روانی به این سمت کشیده می شوند که هر انتقادی و توصیه دوستانه ای را براندازی تلقی کنند... اما این سرکوب انتها ندارد و آنقدر جلو می رود که خودش شکسته می شود مثل اتفاقی که در مصر می افتد. رژیم مجبور است که سرکوب را روز به روزتشدید کند. مردم وقتی دهانشان بسته شود درد و ناله شان در سینه هاست و این رفتارها را می بینند و کینه ای می شوند و اقدامات دیگری می کنند. علنی نشد ارتباطات مجازی دارند یا مهاجرت می کند...و حکومت هم باید تدابیر امنیتی را شدیدتر کند. و توی دور باطل می افتد و این دور باطل یک روز منفجر می شود... این دور باطل تداوم ندارد.»