به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۰

        سینما
دايي‌جان ناپلئون در كنار نادر و سيمين

در اين روزها در پاريس، دو اثر ايراني بسيار تاثير‌گذار بوده‌اند. يكي فيلم جدايي نادر از سيمين است كه با گذشت سه هفته هنوز سينما دوستان فرانسوي در چندين سينما به ديدار آن مي‌روند و ديگري استقبال بسيار خوبي است كه خوانندگان فرانسوي از ترجمه فرانسه كتاب فراموش‌نشدني دايي‌جان ناپلئون اثر ايرج پزشكزاد كرده‌اند. از اين ترجمه كه 40 سال پس از تاريخ نشر نسخه فارسي آماده شده است، در فوريه 2011 در پاريس رونمايي شد و اكنون پس از چند ماه، استقبال از آن خود را نشان مي‌دهد. اخيرا نشريه فرانسوي ليبراسيون در نقدي مفصل در دو صفحه، از آن كتاب بسيار تمجيد كرده و آن را در رديف آثار نويسندگاني چون مولير از بزرگ‌ترين طنزپردازان و نمايشنامه‌نويسان فرانسه و وود هاوس طنزپرداز بزرگ انگليسي بر شمرده و آن را موفق‌ترين اثر ادبي قرن بيستم در ايران دانسته كه در شمار آثار ادبي كلاسيك فارسي قرار گرفته است. بحث ترجمه اين كتاب از همان اوايل نگارش آن مطرح بوده است و دست‌كم من از حدود 35 سال پيش در جريان آن بوده و همواره از ترجمه آن طرفداري كرده بودم. عده‌اي عقيده داشتند كه اين كتاب اثري فوق‌العاده ايراني است و شايد ترجمه آن نتواند مانند روايت فارسي بر خواننده خارجي اثر‌گذار باشد. شايد همين بحث‌ها كار ترجمه آن را به تاخير انداخته باشد. گرچه برخي اصطلاحات و خصوصيات اجتماعي كتاب، ويژه ايران و ايراني است، اما محتواي پربار و طنز قوي و زيباي آن بسيار اثرگذارتر از آن نكات استثنايي است. از ترجمه انگليسي كتاب كه حدود 15 سال پيش بسيار دقيق و خوب و با بهره‌مندي از مشورت‌هاي نويسنده نيز انجام شد، استقبال ارزنده‌اي از سوي خوانندگان انگليسي‌زبان شده بود. ترجمه روسي آن ايراني‌وار، يعني بدون كسب هيچ مجوز و رعايت حق و حقوقي انجام شد. ايرج پزشكزاد درباره ترجمه روسي دايي‌جان ناپلئون مي‌گويد كه چند سال پيشتر كه تيراژ فروش روايت روسي كتاب از 300 هزار نسخه فراتر رفته بود، نامه‌اي به ناشر روس نوشته و تقاضا كرده بود كه لااقل يك نسخه روسي كتاب را برايش بفرستد كه در كتابخانه خودش آن را داشته باشد. اما ناشر بي‌انصاف روس حتي از فرستادن همان يك جلد يادگاري هم مضايقه كرده و گفته بود كه تمام شده است! به عبارت ديگر، شرمنده! البته مي‌توان حدس زد با توجه به نزديكي بيشتر فرهنگي و اجتماعي روسيه و ايران و جنبه‌هاي نوستالژيك نام ناپلئون در روسيه در استقبال خوانندگان روس از اين كتاب موثر بوده باشد. نام كتاب در ترجمه فرانسه نيز البته كنجكاوي‌برانگيز است. هرچه نباشد ناپلئون خيلي فرانسوي است و با انگليسي‌ها هم جنگيده است. منتقدان فرانسوي كتاب را حتي با دن‌كيشوت مقايسه كرده‌اند و خوانندگان از اينكه نمي‌توانسته‌اند كتاب را زمين بگذارند و در جاهايي از شدت خنده اشك‌شان جاري شده، سخن گفته‌اند كه نشان مي‌دهد با همه خصوصيات ايراني برايشان كاملا قابل درك بوده است. اكنون ترجمه اسپانيايي آن نيز در دست است. دايي‌جان ناپلئون طنزي ساده براي سرگرمي و خنده نيست. اعتقادي نه تنها ايراني بلكه به شدت خاورميانه‌اي را در باب سيطره و سلطه انگليسي‌ها بر همه امور به طنز و مسخره مي‌گيرد؛ چنين اعتقادي را امروز تئوري توطئه مي‌نامند و اكنون اصطلاح فارسي آن يعني «تفكر دايي‌جان ناپلئوني» كاملا جا افتاده است. در واقع هر وضعيتي به دلايل گوناگون پديد مي‌آيد. انجام توطئه نيز مي‌تواند يك دليل باشد. اما همه چيز را توطئه انگاشتن، آن هم توطئه انگليسي، در اموري كه در اغلب آنها كوچك‌ترين سودي هم براي «انگليسي‌هاي...» متصور نيست، فقط شانه خالي كردن از زير بار مسووليت فردي و ملي است. پزشكزاد تعريف مي‌كند كه روزي در پايان جلسه‌اي كه درباره كتاب دايي‌جان ناپلئون برگزار شد، خانمي به ايشان نزديك شد و از اينكه اينچنين پته انگليسي‌ها را روي آب ريخته است سپاس‌گزاري كرده است! كه يعني بالاخره ليلي زن بود يا مرد؟ يا در جايي ديگر مي‌نويسد- البته گمان مي‌كنم به همان طنز- كه وقتي سال‌ها پيش براي سخنراني درباره دايي‌جان ناپلئون عازم انگلستان بودم، در هواپيما مرد سالمند محترمي كنارم نشست. پس از مدتي كه ديد دارم مطالبم را براي سخنراني به فارسي مي‌نويسم، پرسيد آيا شما ايراني هستيد. گفتم بله. ايشان هم خودش را معرفي كرد كه از وزيران پيشين بود و گفت كه چگونه در اثر توطئه‌هاي انگليسي‌ها همه چيز تغيير كرد و در ادامه مي‌گويد اين انگليسي‌ها از چند سال پيش از انقلاب براي مظلوم‌نمايي و رد گم كردن، نويسنده‌اي را واداشته بودند كتابي به نام دايي‌جان ناپلئون بنويسد كه توطئه‌هاي خودشان را لاپوشاني كرده و مردم خيال كنند كه در واقع همه چيز هم كار انگليسي‌ها نبوده است. تهيه سريال تلويزيوني دايي‌جان ناپلئون توسط ناصر تقوايي و گروه هنرمندان به اين اثر شهرتي بي‌نظير بخشيد. پيش از آن درباره اين كتاب عالي هيچ نقد و نظري در نشريات و محافل ادبي ايران منتشر نشده بود. به نقل از پزشكزاد آمده است كه گويا تعريف و تمجيد هويدا، نخست‌وزير وقت از آن كتاب نوعي بدشانسي بوده كه در آن اوضاع و احوال موجب شده بود هيچ نويسنده و منتقدي به آن نپردازد. به عقيده من نوعي سلطه جانبدارانه چپ‌گرايانه در محافل ادبي ايران در آن زمان موجب ناديده گرفتن دايي‌جان ناپلئون شده بود.
فريدون مجلسي