به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۰

  محمدعلي سبحاني
كسي براي سرهنگ گريه نمي‌كند
در ميان ملت‌هاي عرب هيچ كس براي سرنگوني قذافي، دل نسوزاند و مويه نكرد. قذافي 42 سال پيش در ميان استقبال گرم مردم ليبي و با شادي مردم در سراسر جهان عرب و با تشويق جمال عبدالناصر به حكومت رسيد، اما شب با شادي و شعف همراه با نفرت سرنگون شد. قذافي چه كرد كه آن همه محبوبيت را از دست داد؟ چه تغييراتي در جهان عرب و كشورهاي عربي و مردم رخ داده است كه ديگر جايي براي شعارها و چهره‌هاي كاريزماتيك و ايدئولوژي‌هاي حاكم وجود ندارد؟ او در تمام سال‌هاي گذشته در برج عاج خود نشسته بود و مردم ليبي وظيفه‌اي جز شنيدن، گوش فرا دادن و اجراي فرمان‌هاي قذافي نداشتند. علاوه بر مردم؛ نخبگان و مسوولان كشوري آن‌گونه فكر مي‌كردند كه نتايج تجزيه و تحليل‌ها منطبق بر سخناني باشد كه قذافي در شرايطي خاص بيان كرده بود. اگر تحليل‌گري اشتباها يا مصداقا تحليلي مخالف نظرات رهبر ليبي ارايه مي‌داد، بلافاصله از دور خارج مي‌شد. كساني كه اطراف او بودند به گونه‌اي رفتار مي‌كردند كه هركس به خدمتش مي‌رسيد از او تمجيد و تعريف مي‌كرد. او خوشحال بود كه افكارش در مردم اثر كرده و جهانيان را به تحير واداشته است. آنچه از ايدئولوژي قذافي كه در كتاب بي‌محتواي سبز و سخنراني‌هاي طولاني و تكراري او فهميده مي‌شود، نزديكي اين ايدئولوژي به آنارشيسم است كه با معجوني از ناسيوناليسم عربي، انقلابي‌گري و فاشيسم مخلوط شده است. كتاب سبز قذافي با نفي همه ايدئولوژي‌ها شروع مي‌شود، با نفي همه ايدئولوژي‌هايي كه در سده‌هاي گذشته علما و فلسفه‌دانان سياست مطرح كرده‌اند و پايه‌هايي براي حكومت‌ها بوده و در ميدان نقد انديشه نقاط ضعف و قوت آنها بررسي شده است. مي‌گويد با دموكراسي تعداد اندكي نماينده به مجلس مي‌روند و همه‌كاره مي‌شوند ولي اينها فقط خودشان هستند مردم نيستند بايد همه مردم باشند. از اينجا قذافي نتيجه‌گيري مي‌كند دموكراسي، تعيين نماينده و تشكيل حزب و همه نهادهاي دموكراتيك خيانت به مردم است؛ ايدئولوژي قذافي جامعه ليبي را به يك سردرگمي و آنارشيسم هدايت كرد. يك نظريه اقتصادي حاكي از آن است كه درآمدهاي نفتي نه‌تنها براي كشورهاي نفت‌خيز سودي نداشته، بلكه منجر به تشكيل حكومت‌هايي شده است كه نيازي به مردم و راي مردم ندارند، معتقدم حداقل در مورد ليبي اين نظريه صادق است. ليبي در زمان روي‌كار آمدن قذافي فقط دو ميليون جمعيت داشت و در حال حاضر اين جمعيت فقط شش ميليون نفر است، اما توليد و صادرات نفت و درآمد ليبي از طلاي سياه رقمي نجومي را نشان مي‌دهد كه همه اين درآمد مستقيم در اختيار يك نفر بوده است. هرچند پايان همه ديكتاتورها دردناك است، اما انتقال حسني مبارك در قفس اتهامي خود به دادگاهي در قاهره دردناك نبود. فرار بن‌علي و محاكمه غيابي او دردناك نيست، وضعيت علي عبدالله صالح و بشار اسد كه گرفتار شديدترين سوءتفاهمات با مردم خود شده‌اند، نيز بسيار دردناك است. همه اسامي ذكرشده روزي در ميان مردم خود محبوبيت داشتند. تن ندادن به نظر و خواست مردم بود كه آنها را به اين روز انداخته است. به يكي از چهره‌هاي سياسي عراق در زمان حمله آمريكا به عراق گفتم گمان مي‌كنيد با حمايت آمريكايي‌ها وارد بغداد و نجف و كربلا شويد، افتخارآميز است، گفت: شما نمي‌دانيد اينها با مردم چه كرده‌اند كه مردم همكاري با شيطان را نسبت به ادامه حيات رژيم صدام حسين ترجيح مي‌دهند. حكومت‌هايي نظير حكومت قذافي كه ده‌ها سال با ظلم و بي‌تفاوتي بر مردم خود حكومت كرده‌اند و فرصت‌هاي تجربه فعاليت‌هاي مدني و سياست‌ورزي را از مردم خود دريغ كرده‌اند، نه‌تنها پاياني دردناك را براي خودشان رقم زده‌اند، بلكه آ‌ينده كشور و ملت‌شان را نيز با چالش‌هاي دردناك مواجه كرده‌اند.