به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

           استاد ادیب برومند

 قذافی حاکم جبار

عاقبت «قذافی» آن اهریمن خونخوار رفت
 حاکمی جبار بود آن حـــاکم جبار رفت


لیبی از لوث وجودش پاک شد بارنگ خون
خون آزادی پرستان کز در و دیوار رفت

خون ابنای وطن را ریخت با لبخند کبــر / عاقبت گریان و ترسان آن سیه کردار رفت


درد خون آشامیش بیمارومجنون کرده بـود / شکر یزدان را که آن دیوانه ی بیمار رفت


لذتی مستانه می برداز بسی کشتار خــلق / آن سیه مست تبه خو، عامل کشتار رفت


نفت کشور را به یغما داد و قدرت را خرید / آبرو بفروخت وینک خوار و بی مقدار رفت


کرد جاری سیل خون از بی گناهان دلیـر / عاقبت درکام این سیل خروشان، خوار رفت


مدت چل سال وافزون کوس قدرت می نواخت / دیدی آخر آن تهی مغز سبک رفتار رفت


کر و فری داشت در پیکار با آزادگـــا ن / لیک با ننگ شکست ازعرصه پیکار رفت


یک جهان زر داد و با اصرار دوزخ را خرید / در پی فحشا برون از پرده ی اسرار رفت


کشت از اولاد وطن چندین هزار از مرد و زن / لاجرم از هر کران با لعنت بسیـــار رفت


بود سالار سپاهی از خدا برگشتگـــــان / راست در قعر جهنم آن سپه سالار رفت


ننگ بار آورد و لعنت در تواریخ عـــــرب / رهبری گم کرده ره بود و به ننگ وعار رفت


هر که با مردم ستیزد خون خود ریزد «ادیب» / عاقبت گویند شکر حق که آن خونخوار رفت


تهران،۲ شهريور ۱٣۹۰

ادیب برومنــد