احمد صدری
اسم حقیقی و اسم مستعار در ادبیات تبعید
آقا مشکلی داریم بنام مشکل بی نامی نویسندگان. این مشکل ریشه در فقدان آزادی کلام و مصونیت شخصی از تفتیش عقاید در جمهوری اسلامی دارد. اما تالی فاسد نوشتن با نام مستعار بسیار وسیعتر از این حرفهاست.
پناه گرفتن در پس نام مستعارچیز تازه ای نیست. همه میدانیم که نصف دوستانمان در فیسبوک یکباره بعد از جنبش سبز اسم فامیل خودشان را به «ایرانی» تغییردادند و بعضی حتی اسم نخست خود را هم عوض کردند. حرجی بر آنان نیست چون همه میخواهند حتی الامکان به ایران برگردند و گفته میشود که اینترنت موش دارد و موش هم گوش ــ واز همان مآخذ منقول است که «کار از محکم کاری عیب نمیکند.» صرف نوشتن تحت نام مستعار مشکلی ندارد. اسامی مستعارهمیشه وجود داشته اند و آثار ادبی بسیاری ابتدا تحت این نامهای غیر واقعی منتشر شده اند.
اشکال از آنجاست که عده ای با سوء استفاده از سنگر بی نامی دیگرانی را که خطر کرده و با اسم حقیقی خود در عرصه عمومی باقی مانده اند آماج نقد، توهین ویا لااقل استیضاح قرار میدهند. آسیب شناسی قضیه از وقتی آغاز میشود که وبسایتهای زیادی برای گرمی بازار خود این قبیل مقالات را منتشرمی کنند. اینجا به صراحت بگویم که منظور من از این وبسایتها جرس نیست. نگرانی من از اینست که این رفتار چنان عادی شود که اماکنی مانند جرس هم به آن آلوده گردند.
اجازه بدهید برای آن دوستانی که صابون تهاجم از سنگر بی نامی به تنشان نخورده چند سطری بنویسم. این بنده حقیر مدتها در سایتی مقاله مینوشتم که اجازه میداد در قسمت کامنتها عده ای با نامهائی قلابی از قبیل «فِرِد» و «ممد» و چند نام پهلوانی از شاهنامه بیایند و هرچه فحش و فضیحت بود نثار این نگارنده بنمایند و بروند. به مدیر آن سایت نوشتم که مقاله نویسی در مسائل کلی ولو به اسم مستعار اشکالی ندارد ولی اگر کسی خواست به شخصی با اسم حقیقی حمله کند باید خودش هم اسمش را بنویسد. آنکه ضربتی زد باید آماده باشد که ضربتی نیز نوش کند. آن ویراستار محترم به این سخن وقعی نگذاشت و من هم عطای آن سایت را به لقایش بخشیدم. چرا باید باعث رونق بازار کسانی شد که اجازه میدهند موجودات ترحم انگیزی با نامهای مسخره ای مانند «آریوبرزن» و «رستم دستان» (به مصداق «زلفعلی» خواندن آدم کچل) و بدون تحمل کوچکترین هزینه ای آنچه به قلمشان میاید از دروغ و تهمت و بهتان و افترا نثار شخصیتهای حقیقی کنند؟ پاسخ این سوال برای من مشخص بود و باید برای همه نویسندگان حیطه عمومی هم معلوم باشد.
ذکر نام نویسنده ضامن اجرای کیفیت نوشتار و سلامت حوزه عمومی
نویسنده ای که نام خود را در پای مقاله اش امضا میکند از آبروی خود مایه گذاشته است تا اولاً مطلب خوب بنویسد، و ثانیاً دروغ نگوید وثالثاً بهتان نزند. ذکر نام، ضامن صحت نوشته و امانت نویسنده است. یکبار آقای ابراهیم نبوی گفته بودند که اشکال اپوزیسیون اینست که افرادی با اسمهای قلابی به افرادی که با اسمهای حقیقی فعالیت میکنند انتقاد میکنند که چرا با شجاعت بیشتری به جمهوری اسلامی گیر نمیدهند (نقل به مضمون.)
نوشتن در سایتهائی که هیچ نظارتی در قسمت کامنتها اعمال نمیکنند باعث پائین آمدن سطح مباحثات سیاسی و اجتماعی است. این اصل در مورد سایتهائی که مقالات زیادی را با اسامی غیر واقعی منتشر میکنند به طریق اولی صادق است.
ممکن است بپرسید چرا نمیشود به آدمی که با اسم مجعول نقد میکند جواب داد؟ چون مکالمه با آدم مجهول الهویه کاری عبث است. اگر جوابش را ندهید جری میشود و به دنبالتان میافتد و هرجا مطلب نوشتید به راست و دروغ و توهین و افترا سعی در تخریب شما خواهد کرد. اما اگر به او پاسخ بدهید از دو حال خارج نیست یا در ملأ عام مجاب و محکوم میشود یا نمیشود. اگر نشد که به کارش ادامه میدهد. ولی اگر به فرض در بحث کم آورد و یا دروغش افشا و بهتانش بر ملا شد... لابأس! آدم مجهول الهویه که چیزی را از دست نمیدهد. بمحض اینکه دید هوا پس است غیب میشود و نیمساعت دیگر با اسم دیگری میاید و ضمن اعلام پشتیبانی از مواضع مشعشع ده دقیقه قبل خودش (با احتراز از اشتباه گذشته خود که باعث ناک اوت شدنش شده بود) تحت ماسک جدیدی یک مشت نامربوط دیگر نثار نویسنده میکند. یعنی تمام کوشش نویسنده در دفاع از خودش کاملاً به هدر رفته است در حالیکه حریف او با نفسی تازه و اسم و رسمی دیگر به میدان باز گشته تا کار خود را از سر بگیرد.
نهایت اینکه وقتی سایتهای رسمی اجازه میدهند افرادی با نامهای مستعار به افراد حقیقی هرگونه نقد و اعتراضی را بکنند و حتی به ترور شخصیت بپردازند سطح گفتمان در حوزه عمومی به هرزه درائی و اتهام زنی و تخریب شخصیتها تنزل میکند و خشونت لفظی و بی ادبی بیش از این رواج میابد.
بعلاوه این سیاست باعث رواج ویروس سوء ظن به یکدیگر میشود. کسی که از سوی نویسنده ای با نام مستعار مورد انتقاد قرار میگیرد حکم کسی را پیدا میکنید که ناگهان در خیابان مورد تیرباران قرار گرفته است. نمیداند از کدام سو و از کدام ساختمان و از کدام طبقه به او سوءقصد شده است. احساس امنیت خود را از دست میدهد چون سلاحی به قدرت حریف پنهان در دستش نیست. نمیداند که تیرانداز کیست و چه هدفی دارد؟ اصلاً این یک نفر است یا چند نفر؟ آشنا است یا بیگانه؟ مبارزه نابرابر است چون یک طرف باید در برابر سخنانش مسئول باشد ولی طرف دیگر چنین محدودیتی ندارد. بعد این سوال پیش میاید که چه کسانی از دوست و دشمن این تیر انداز را تغذیه میکنند؟ در نتیجه وقتی فضای عمومی محل جولان این تک تیراندازان ناپیدا شد همه به هم بدبین میشوند و فضای گفتمان مفید از میان میرود.
اینجا البته بهانه هائی مطرح میشود. نخستین آنها ترس از جمهوری اسلامی است. اگر نویسنده در خارج از کشور زندگی میکند که نمیتواند ترسی از جمهوری اسلامی داشته باشد. مخصوصاً وقتی که نوع این قبیل مقالات اصلاً ربطی به نقد جمهوری اسلامی ندارند و اغلب در کار انتقاد به دیگر افرادی است که در اپوزیسیون (داخل یا خارج) قراردارند. اگر کسی بگوید من در خارج هستم ولی میخواهم امکان رفت و برگشت به ایران را داشته باشم باید به او گفت که عافیت طلبی هم حدی دارد. اگر کسی از امضای نام خود معذور است باید طبق سیاست سایتهای عمومی از حمله شخصی به افراد هم معاف باشد. اینهم هزینه ایست بسیار کوچک که باید نویسندگان برای حفظ فضای حیطه عمومی بپردازند. قصه خربزه است و لرز آن. این قانون در مورد کسانی که در داخلی زندگی میکنند هم صادق است. اگر کسی به هر دلیلی از گذاردن نام خود بر نوشتارش هراس دارد باید اینرا نیز بپذیرد که با نام مستعار اجازه نخواهد یافت که افراد حقیقی را نقد کند. چنین فردی باید این محدودیت را بعنوان نتیجه طبیعی آن انتخاب بپذیرد.
پیشنهاد بنده به جرس و کلیه سایتهای خارج از کشور اینست که از انتشار مقالات با اسم مستعار در صورتیکه شامل نقد یا حمله به شخص خاصی باشد خودداری کنند. البته انتشار مقالات بی نام در صورتیکه حاوی تحلیلیهای کلی باشند بلا مانع است.
برگرفته از جرس