آنچه گذشته ، گذشته است
بخش قابل توجهی از مردم ایران ، بر این باور بودند که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته و بخش زیادی هم اصرار داشتند که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ تقلبی رخ داده است. از این دو گروه میلیونی ، هیچ کدامشان ، بیگانه و خارجی نیستند و همچنان در کنار یکدیگر زندگی می کنند و قرار است از این بعد هم ، در همین جامعه و در کنار همدیگر زندگی کنند. نه قرار است یک گروه دیگری را نابود کند و نه بناست ، یکی از این دو از کشور مهاجرت کند، قرار هم نیست تا همیشه با تردید و کینه به هم بنگرند.
کشور این همه هزینه ندهد و تا بدین اندازه تضاد بین خود مردم و بی اعتمادی بین بخش های قابل توجهی از مردم و نظام ایجاد نشود.
با این حال ، آنچه گذشته ، گذشته است و هیچ اراده ای نمی تواند واقعیت های رخ داده را تغییر دهد. با این حال امکان اصلاح آثار بازمانده از آن وقایع تلخ -که تا امروز ادامه دارند- عقلاً و عملاً وجود دارد.
بیایید منصفانه و غیر متعصبانه و فارغ از صحت و سقم بحثِ تاریخ مصرف گذشته تقلب در انتخابات ، به ماجرا نگاه کنیم. بخش قابل توجهی از مردم ایران ، بر این باور بودند که در انتخابات تقلبی صورت نگرفته و بخش زیادی هم اصرار داشتند که در انتخابات ریاست جمهوری 88 تقلبی رخ داده است.
از این دو گروه میلیونی ، هیچ کدامشان ، بیگانه و خارجی نیستند و همچنان در کنار یکدیگر زندگی می کنند و قرار است از این بعد هم ، در همین جامعه و در کنار همدیگر زندگی کنند. نه قرار است یک گروه دیگری را نابود کند و نه بناست ، یکی از این دو از کشور مهاجرت کند، قرار هم نیست تا همیشه با تردید و کینه به هم بنگرند ؛ این یک نکته.
نکته بعد این که هر دو طرف ماجرا ، در دعوای انتخابات ، عملکردی بی عیب و نقص نداشتند:
اگر احمدی نژاد آن بی اخلاقی های زشت را در مناظره های زنده تلویزیونی انجام نمی داد،
اگر قبل از انتخابات ، پیامک ها را قطع نمی کردند،
اگر ، مشکل کمبود تعرفه رأی در برخی شعب رأی گیری را پیش نمی آوردند،
اگر قبل از اعلام نتایج ، رسانه های طرفدار احمدی نژاد ، از پیروزی او دم نمی زدند،
اگر میر حسین موسوی ، در شامگاه روز انتخابات در واکنش به شایعه پیروزی احمدی نژاد ، کنفرانس مطبوعاتی نمی گذاشت و خود را پیروز انتخابات نمی خواند،
اگر قبل از اعلام رسمی نتایج ، موتورسواران حامی احمدی نژاد ، در ساعت یک بامداد بعد از انتخابات خیابان های تهران را شعارگویان گز نمی کردند،
اگر اولین اعتراضات مردم به نتایج انتخابات - که امری متعارف در همه کشورهای مردمسالار است - با پلیس ضد شورش مواجه نمی شد،
اگر به معترضان اجازه می دادند تجمع اعتراضی خود را به طور قانونی و تحت حمایت پلیس برگزار کنند ،
اگر احمدی نژاد در میدان ولیعصر تهران ، جشن پیروزی نمی گرفت و با ادبیات "خس و خاشاک" محورانه اش ، مخالفان را تحقیر و تحریک نمی کرد،
اگر معترضین دست به خشونت نمی زدند و بانک ها و اتوبوس ها را آتش نمی زدند،
اگر نیروهای لباس شخصی به سمت مردم تیراندازی نمی کردند،
اگر موسوی و کروبی ، به جای بیانیه های تند و تیز ، وارد فاز پیگیری قانونی ادعایشان می شدند و در مقابل نیز ، شورای نگهبان ، جانبداری آشکار از احمدی نژاد را کنار می گذاشت و بی طرفانه به اعتراضات رسیدگی می کرد،
اگر رهبران معترضان ، به جای هدر دادن توان مردمی خود در خیابان ها ، این انرژی عظیم را در قالب یک حزب فراگیر ، قدرتمند ، مطالبه گر و ملی هدایت می کردند تا دو سال بعد مجلس و چهار سال بعدتر ، ریاست جمهوری و شوراها را بگیرند،
اگر قاتلان ندا آقاسلطان و خواهر زاده موسوی و دیگران دستگیر و مجازات می شدند،
اگر تلویزیون ، به جای آن که تریبون یک طرف ماجرا باشد و نمک بر زخم طرف دیگر بپاشد ، "رسانه ملی" بود و اجازه می داد به جای آن که معترضان در خیابان سخن بگویند ، از رسانه ملی حرف شان را بزنند،
و اگر ...
حتماً وحدت ملی ما ، تا بدین اندازه ای که امروز شاهدش هستیم ، خدشه دار نشده بود و این همه آسیب به کشور نرسیده بود و آن هم انسان جانشان را از دست نداده بودند.
پس باید گفت که هر دو طرف - حال یکی کمتر و دیگری بیشتر - در این نابسامانی سهیم اند. لذا حق و عدالت این نیست که تنها یک طرف ماحرا ، هزینه و تاوان بدهد و طرف دیگر ، نه تنها 4 سال دولت را تصاحب کند ، بلکه طلبکار و مدعی هم باشد! این هم نکته دیگر.
موضوع بعدی ، راه آینده است که پیش روی کشور قرار دارد. ما در آستانه تحولات بزرگی در جامعه هستیم. انتخابات 24 خرداد که حتی قهر کردگان با نظام نیز در آن شرکت کردند تا حماسه سیاسی شکل بگیرد ، سرآغاز این تحولات است. مذاکرات دیپلماتیک با قدرت های جهانی ، هنگامی می تواند برای کشورمان حداکثر امتیاز و دستاورد را داشته باشد که یک وحدت ملی در داخل ، پشتوانه آن باشد.
بازسای اقتصادی کشور ، تنها با همکاری حداکثری مردم و حاکمیت به وجود می آید.
وحدت ملی یعنی این که همه بگویند بیایید در عین اختلاف نظرهایمان ، «با هم» وحدت کنیم، اما عده ای آن را این گونه بیان می کنند: نظرات تان را کنار بگذارید و بیاید «با ما» وحدت کنید! این خطاب جاهلانه و متکبرانه در هیچ جای دنیا و هیچ زمانی از تاریخ ، جواب نداده است.
این که چند زندانی معدود باقی مانده از آن روزها ، که بعضاً به اواخر زندان شان هم رسیده اند ، یا موسوی و رهنورد و کروبی که در سنین کهنسالی اند ، از حصر خانگی به در آیند ، نه تنها چیزی از نظام کم نمی کند که بر ابهت و همبستگی اش با مردم می افزاید.
آنچه در حبس وحصرهای آن دوره انجام شد ، اقداماتی برای کنترل وضعیت متزلزل آن زمان بود ولی اینک نیکبختانه اوضاع تثبیت شده و قطعاً رفع حبس و حصر ، مشکلی برای جامعه و نظام ایجاد نمی کند. این برای نظام زیبنده نیست که در تاریخ بنویسند چند منتقد یک انتخابات تا آخر عمرشان در حصر ماندند و در حصر درگذشتند.
باید از گذشته ها عبور کرد ، کینه ها را کنار گذاشت و به آینده رفت، چه آن که دنیا و رقیبان مان در جهان ، منتظر حرکت ما نیستند.
عصرایران ؛ جعفر محمدی