مهناز قزللو
راهی که بسیاران پیش از ما رفته اند و هرگز به جایی نرسیده اند
افراشتن هرنوع پرچم جزمي، حتا شش رنگ رنگين كمان در راستاي مطلق كردن يك گروه، به معناي تماميت خواهي و قدرت طلبي ست و با نفس جنبشي آزاديخواهانه، دموكراتيك و انساني درتناقض است.
در صورتي كه اين نوع كنشگري كه صرفن در جهت منفعت "خود" است و نه ترجيح منافع يك جنبش، به طور جدي به چالش كشيده نشود، بی ترديد راه به"فقط" اي مي برد كه حاصلش انحصارطلبی و عدم تحمل "ديگري" و"غيرخودي" است.
راهی که بسیاران پیش از ما رفته اند و هرگز به جایی نرسیده اند.
افراشتن هرنوع پرچم جزمي، حتا شش رنگ رنگين كمان در راستاي مطلق كردن يك گروه، به معناي تماميت خواهي و قدرت طلبي ست و با نفس جنبشي آزاديخواهانه، دموكراتيك و انساني درتناقض است. در صورتي كه اين نوع كنشگري كه صرفن در جهت منفعت "خود" است و نه ترجيح منافع يك جنبش، به طور جدي به چالش كشيده نشود، بی ترديد راه به"فقط" ي مي برد كه حاصلش انحصارطلبی و عدم تحمل "ديگري" و"غيرخودي" است. راهی که بسیاران پیش از ما رفته اند و هرگز به جایی نرسیده اند.
هدف اساسي جوهره ي آزاديخواهي در دستيابي به حقوق انساني در هر عرصه، شايسته است "پيروزي يكرنگي تفاوت ها بر دورنگي شباهت ها" باشد.
با نگاهی به پیج فیس بوکی "شش رنگ" که بی شک خدمات خوبی تاکنون به جامعه ی انسانی ال جی بی تی کرده است، می توان با سبک سنگین کردن، وجه غالب آن را مثبت ارزیابی کرد، اما این دلیلی نمی شود وقتی نیاز است که از کجی ها، اغراق های عجیب و غریب،گسیل افراد و تهاجم به دیگر پژوهشگران و کنشگران در این عرصه، تخریب شخصیت غیرخودی، تلاش در جهت خفه کردن صداهای دیگر و متفاوت و از این دست، آن هم به طورمستقیم از جانب مسوول این پیج (خانم شادی امین) که متاسفانه موارد آن کم هم نبوده است دندان بر جگر گذاشت و شاهد ایزوله شدن افراد، جو هراس و تردید و بی اعتمادی، انزوا و فاصله گیری از فعالیت های فرهنگی آزادانه و بدون کنترل، ادبیات سخیف لومپن مآبانه و امثال آن بود.
از این رو برآن شدم چنین خط مشی و عملکردهایی را به چالش کشیده و تبعات آن را هم متحمل شوم، آنچه که تاکنون هم کم و بیش بر دوش خود هموار کرده ام چرا که می دانم از برخی از اعضای این جامعه ی انسانی خواسته و بازخواهید خواست که مرا از خود برانند یا فاصله بگیرند. اما خودتان بهتر می دانید بسیاری از آنها همچنان و هنوز با تلفن، ایمیل، اسکایپ و دیگر شبکه های اجتماعی برخلاف میل شما مخفیانه یا در خلوت با من، درد مشترکی را رنج می برند.
بهتر است شما بپذیرید که صداها، نگرش ها و دیدگاههای دیگری هم وجود دارد که اتفاقن وجه روشن ونشانه ی خوش یمنی از ارتقا جنبش کوییر است که البته دشمن شما نیست و شما را هم دربرابر خود به عنوان رقیب نمی خواهد و بخود اجازه می دهد با باور و پایبندی به پرنسیب ها و دیسیپلین های روشن، قانونمند و مدرن انسانی، منتقد باشد. بنابراین به نفع شماست که به شنیدن صداهای دیگر هم عادت کنید که اتفاقن شنوندگان کمی هم ندارند. شما حق و اجازه ندارید این "صداها" را تخطئه کرده و بی شک مجاز نیستید "حق" دیگران برای مبارزه در عرصه ی جامعه ی انسانی همجنس گرایان، دوجنس گرایان، ترنس ها و به طور کلی فراجنسی / جنسیتی ها را منکر شوید و یا این حوزه را ملک طلق خود بدانید.
مبارزه در مسیر دستیابی به حقوق انسان ها به ویژه در جامعه ی سنتی ما که نه تنها یک ناحیه ی جغرافیایی محسوب نمی شود که بستر، بافت و لایه های فرهنگی آمیخه با باورهای سرشار از تابوهای سخت و گاه نفوذناپذیرند، آسان نیست. پیروان زیادی متاسفانه ندارد.
پیچ شش رنگ، یک پیج فیس بوکی است که اگر نظری به آن بیندازید حداکثر تعداد لایکی که در تاریخچه ی پست های منتشر شده اش بدست آورده، کمتر از رقم هشتاد است. چطور می شود که به یکباره در مورد پست کتاب "جنسیت ایکس"، این رقم به هزار و چهارصد وهفتاد و سه می رسد؟
آیا فعالیت ها، پژوهش ها و ارزیابی های شما به همین منوال و مبتنی بر ارقام و آمار دروغین و ساختگی ست؟ چرا باید چنین مبالغه ی اغراق آمیزی از طرف شما صورت گیرد؟ هدف از این مبالغه که مسوولیت مستقیم آن متوجه ی شخص خود شماست با چه صلاحدیدی انجام شده است؟ اگر به چنین عملکردهایی از جانب شما به نقد می پردازم آن را خصومت تلقی نکنید بلکه مسوولیت بپذیرید و پاسخگو باشید.
چندان بر آن نبودم که موشکافی کنم مگر افزایش تعداد تماس های اعضای جامعه ی ال جی بی تی درایران و بخصوص در ترکیه و گله مندی های متعدد از شما به من به عنوان یک دوست که برشانه های من همواره مسوولیت بیشتری گذاشته و می گذارد. نه می توانستم نشنوم، نه چشم فرو بندم و نه سکوت کنم. فقط به عنوان نمونه: چرا باید یکی از همین افراد درترکیه از تلفن های تهدید آمیز شما ۴۸ ساعت نتواند بخوابد. او یک پناهجوست که از شرایط دشوار داخل ایران به ترکیه پناه آورده، چگونه است که از ناحیه ی یک کنشگر حقوق همجنس گرایان باید مورد آزار و فشار باشد.
به هر حال کنجکاوی به این نقطه منتهی شد که لیست هزار و چهارصد و سی و هفت نفری را نگاهی بیندازم. متاسفانه بجز کمتر از بیست نفر، دیگر اسامی، مرا بسیار مبهوت، متعجب و حتا به جرات می توانم بگویم شوک زده کرد. با چند نفر از آن ها گفتگوی نوشتاری کردم که در زیرمی آید:
یکی از آنها"عمار سعد" است به این آدرس فیس بوکی:
نمونه ی دوم: ابو حمو میناس
نمونه سوم: Ken Nguyen
نمونه چهارم:tuna.bal
همانطور که در این چت ها می خوانید این چهار نمونه به عنوان مثال:
یک – ایرانی نیستند و فارسی نمی دانند (نه خواندن و نه نوشتن)
دو - با پیج شش رنگ هیچگونه آشنایی ندارند
سه - خانم شادی امین را نمی شناسند
چهار - نام کتاب جنسیت ایکس هرگز به گوششان هم نخورده
پنج - و اسفناک تر از همه اینکه یکی از آنها همجنس گرایی را عملی مشمثز کننده می داند چه رسد به آنکه متریالی در تایید آن را لایک کند
شش - و همچننین نمی دانند چگونه این پست مورد بحث را لایک کرده اند
جهت اطلاع باید بنویسم که در شبکه های اجتماعی به طور خاص در فیس بوک، مکانیزمی وجود دارد که با پرداخت مبلغ معینی تعداد لایک های جعلی می توان بر پست یا صفحه ی فیس بوکی خود افزود. اما.... به چه قیمتی؟ و چرا؟
این شیوه مرا به یاد پخش ساندیس و غیره از طرف حکومت اسلامی می اندازد برای جمع کردن سیاهی لشکردر مقاطعی که لازم دارد.
این شیوه مرا به یاد گردهمایی های مجاهدین خلق می اندازد که با سفرهای اروپایی مجانی، غیرایرانیهایی که اساسن نمی دانند چرا به فرانسه یا دیگر کشورها برده می شوند، برخوردار ازترانسپورت، غذا و هتل رایگان می شوند و شمار جعلی سیاهی لشکر شرکت کنندگان مراسم بدینگونه افزایش می یابد.
مهنازقِزِلٌو