به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۹۴

دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری!

دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری!
ساخت به این صراحت و پاخت بدین مصوری؛
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری

«بابک ـ ز» نشسته با، وزیر دادگستری
دقایقی می‌گذرد، به ذکر خیر خاوری
بعد گزارشی از آن، سپاهی است و لشکری
ادامه‌اش تذکر کنایه‌دار اکبری

سپس لحاظ می‌شود نامه‌ی بیت رهبری
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری
ببین که بین شاهدان خواهر بابک آمده
با دو هزار کاغذ و رسید و مدرک آمده
از آن‌طرف وکیل با دفتر و دستک آمده
وقت اشاره کردن و موقع چشمک آمده
ساخت به این صراحت و پاخت بدین مصوری
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری
**گفت جناب متهم به قاضی صَلّي عَلی
که خویش را سپرده‌ام به دست لاحول ولا
کلید بانک من بود دست شهید کربلا
نذر فقیه کرده‌ام سه چار کامیون طلا
شما دگر جمع بکن بحث قضا و داوری
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری
دزد به دزد می‌زند به نام حضرت علی
دزد به دزد می‌زند برای خاطر ولی
دزد به دزد می‌زند راحت و بی‌معطلی
رها کنید دزد را به یللی و تللی
که چشم ما نمی‌خورد آب زِجنگ زرگری
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری

آمده سردار سپه، مسلحانه و قوی
ژست گرفته عینهو شاه‌رضای پهلوی
ندا دهد که: بابک‌ام، برو که خوب می‌روی
ولی به یاد آور از «مه‌آفرید خسروی»
نگو که قصد کرده‌ای برای آبرو بری
دزد به دزد می‌زند، وای به دزد آخری

هادی خرسندی