به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۹۴

چرا پاریس؟

ناصر فکوهی
حال به اهداف این نوشتار می‌رسیم که اولین آن طرح یک پرسش است: چرا پاریس؟ چرا به چنین شیوه‌ وحشیانه‌ای؟ چرا هدف‌گرفتن بی‌گناه‌ترین انسان‌ها؟ پاسخ از لحاظ ما روشن است: داعش چهره هیولاواری است که از دل القاعده بیرون آمد و هر دو بر اساس پروژه‌ای ساخته شدند که ابتدا با عنوان «کمربند سبز» قرار بود از دهه ۱۹۸۰ شرایط سقوط شوروی سابق را آماده کند و پس از آن نیز زمینه‌های دخالت‌های نظامی قدرت‌های بزرگ به خاورمیانه را برای ایجاد یک «سرزمین خالی از انسان» را فراهم کند؛ تا سپس از شمال آفریقا تا مرزهای چین را در بر بگیرد و انرژی ارزان را روانه اقتصادهای ورشکسته و سرمایه‌داری کند.

 به فاصله تنها چند روز پس از بمب‌گذاری در هواپیمای روسی و سقوط آن (224 کشته)، انفجار در بیروت (43 کشته) و کمتر از هفت ماه پس از جنایت هولناک افراطیان سلفی در کنیا (160 دانشجو در آوریل گذشته)، شب جمعه سیزده نوامبر 2015 (21 آبان 1394) پاریس واقعه‌ای بی‌سابقه در تاریخ معاصر خود را تجربه کرد: کشته شدن بیش از 130 نفر از جوانان، زنان و کودکان فرانسوی و برخی ملیت‌های دیگر در یک کنسرت و در کافه‌های معمولی، در خیابان‌ها و همچنین در اطراف یک استادیوم ورزشی. در همین حادثه بیش از سیصد نفر زخمی شدند

واکنش ما، به مثابه کشوری که به صورت سیستماتیک در تاریخ معاصر خود هدف تروریسم بوده در این مورد نیز باید روشن و صریح و فوری باشد. ما باید همچون سایر موارد صرفِ نظر از تعداد قربانیان، ملیت و شیوه کشتار آن‌ها، جای کوچکترین شبهه‌ای را در محکوم‌کردن و لزوم همدردی با قربانیان و خانواده‌های آن‌ها باقی نگذاریم و ادب و زبانی دیپلماتیک که در شان فرهنگ ما باشد به‌جای آوریم، که خوشبختانه ریاست محترم جمهوری این کار را به انجام رساند.

واکنش ما، به مثابه یک ملت ایرانی با تمدنی چند هزار ساله و برخورداری از فرهنگ اسلامی، که بدون ذره‌ای تردید هر گونه کشتار بیگناهان را محکوم می‌کند، باید به روشنی همین پیشینه باشد

این در حالی است که رفتار، زبان و ادبیاتی به دور از شان ایران اسلامی، جای شک و تردید را در صداقت برخی از نظرات درباره این کشتارهای وحشیانه باز می‌کند؛ سخن ما در اینجا بر سر جاهل‌هایی نیست که این‌جا و آن‌جا بر روی صفحات وبلاگ‌ها و فیس‌بوک و رسانه‌های زرد، «کامنت»‌های شرم‌آوری می‌گذارند، بلکه از مفسرانی سخن می‌گوییم که تلاش می‌کنند با استفاده از موقعیت‌های روز و مواضع دولت‌های سیاسی، کشتار مردمان را نتیجه‌ای «منطقی» بشمارند و گناه سلفی‌ها را بشویند.

سخن ما از برخی مفسران است که با توسل به مقایسه‌ها و کم و زیاد کردن قربانیان و ربط دادن هر چیزی به هر چیزی، به دنبال بهانه‌ای برای شانه خالی‌کردن از محکوم‌کردن جنایت علیه مردم بی‌گناه و در واقع جنایت علیه اسلام و به سود اسلام‌هراسیِ نژادپرستان هستند و تصور می‌کنند که از طریق شراکتشان با سلفی‌ها (که در حال وارد کردن سخت‌ترین ضربات به تصویر مسلمانان در جهان هستند) می‌توانند خود را «رادیکال» نشان دهند و به قول معروف کاسه‌ای داغ تر از آش باشند؛ اما جای تاسفِ بسیار است که در این مورد می‌توان شک و تردید بسیاری در صداقت آن‌ها داشت

این در حالی است که در فرانسه، این حادثه به جان‌باختن تعداد زیادی از جوانان و به سوگ نشستن خانواده‌های بسیاری انجامید. جوانان، زنان، مردان و کودکانی که نه تنها هیچ دخالتی در سیاست‌های اتحادیه اروپا نداشته‌اند، بلکه بی‌شک بسیاری از آن‌ها مخالف این سیاست‌ها نیز بوده‌اند.

بسیاری از مردم فرانسه و به ویژه نخبگان آن، در تاریخ معاصر خود از جنگ جهانی دوم تا امروز همواره نشان دادند که در برابر زور و ستم و زیر پاگذاشتن حقوق مردمان محروم و کشتن آزادی، از قربانیان دفاع می‌کنند و ایده آزادی و عدالت در فرانسه همواره به مثابه ایده‌ای اصلی و میراث انقلاب، مورد تاکید بوده است.

از این رو نباید تعجب کرد که اهالی پاریس و شهرهای دیگر فرانسه در تجمعات خیابانی بزرگ در برابر اقدامات حوزه سیاسی در قالب افزایش حملات نظامی به داعش، بالا بردن تدابیر امنیتی و نظامی و محدودیت‌های ناشی از آن‌ و حتی تلاش برای تغییر قانون اساسی این کشور در جهت سختگیری بیشتر امنیتی ایستاده‌اند و نشان داده‌اند که می‌توانند همچنان حقوق خود و دیگران را از بازی‌های سیاسی تشخیص دهند و زیر بار وحشت و ترور نروند.

در این نوشتار نیز هدف ما محکوم‌کردن کامل، روشن و صریح ترور وحشیانه داعش در تمام موارد فوق (و البته و رفتارهای وحشیانه روزمره این هیولای بی‌رحم در سرزمین‌های زیر اشغالش در طول چند سال اخیر) است، که در کنار آن همچنین باید بیافزاییم که حتی یک لحظه نیز از یاد نمی‌بریم که سلفی‌ها، وهابیون، طالبان، القاعده و سرانجام داعش محصول دستکاری‌های متعدد و پی‌در‌پی نظامی‌گریِ قدرت‌های بزرگ به ویژه آمریکا در منطقه خاورمیانه بوده‌اند.

بنابراین هرگز نباید در کنار محکوم‌کردن تروریسم داعش در بیروت و پاریس و علیه روس‌ها و آفریقایی‌ها، بازی‌های خطرناک و کوته‌بینانهِ ترورِ قدرت‌های بزرگ و دولت آپارتایدی اسرائیل را در منطقه خاورمیانه فراموش کرد؛ ترور و یورش‌هایی وحشیانه‌ که جهنمی را در خاورمیانه به وجود آورده‌اند که نقاط دیگر جهان هر بار برای چند روز آن را تجربه می‌کنند.

همچنین نباید این نکته را ناگفته بگذاریم که مدیریت نادرست تکثر فرهنگی و موضوع مهاجران و به ویژه جمعیت بزرگ مسلمان فرانسه، که فقر و زندگی سخت، انحراف به سوی جرم و جنایت و سرانجام زندان و از آن‌جا سلفی‌گری را به راهی برای بسیاری از آن‌ها تبدیل کرده، نقشی اساسی در به وجود آوردن هیولاهای سلفی دارند و تشدید اقدامات حذف اجتماعی در این جهت اشتباهی جبران‌ناپذیر است که دولت فرانسه باید از آن اجتناب کند

حال به اهداف این نوشتار می‌رسیم که اولین آن طرح یک پرسش است: چرا پاریس؟ چرا به چنین شیوه‌ وحشیانه‌ای؟ چرا هدف‌گرفتن بی‌گناه‌ترین انسان‌ها؟ پاسخ از لحاظ ما روشن است: داعش چهره هیولاواری است که از دل القاعده بیرون آمد و هر دو بر اساس پروژه‌ای ساخته شدند که ابتدا با عنوان «کمربند سبز» قرار بود از دهه 1980 شرایط سقوط شوروی سابق را آماده کند و پس از آن نیز زمینه‌های دخالت‌های نظامی قدرت‌های بزرگ به خاورمیانه را برای ایجاد یک «سرزمین خالی از انسان» را فراهم کند؛ تا سپس از شمال آفریقا تا مرزهای چین را در بر بگیرد و انرژی ارزان را روانه اقتصادهای ورشکسته و سرمایه‌داری کند.

این طرح اما، همچون طرح‌های دیگر دستکاری کننده، امروز به یک بن‌بست اساسی رسیده است زیرا شرایطی را به وجود آورده که در حال انتقال تنش‌ها و خشونت خاورمیانه به سراسر جهان است.

در این میان انتخاب پاریس به مثابه یک هدف، بسیار معنادار است. نباید فراموش کنیم که در میان کشورهای غربی اروپا، فرانسه بزرگترین جمعیت مسلمان را دارد که تقریبا ده درصد کل جمعیت فرانسه و بیش از شش میلیون نفر را تشکیل می‌دهند (که بنا بر برآوردهای مختلف بین 110 تا 200 هزار نفر آن‌ها مسیحیان مسلمان شده هستند).

جمعیت مسلمان فرانسه به عبارتی مهم‌ترین نماینده اسلام در جهان غرب کنونی است. زندگی مسالمت‌آمیز آن‌ها با مسیحیان و همه جمعیت فرانسه برغم همه سختی‌ها  در شرایطی که بحران اقتصادی سال‌هاست به احزاب فاشیستی این کشور بهترین خوراک را برای دامن‌زدن به اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان می‌دهند تا ارزش‌های جمهوری را تخریب کنند، نمی‌تواند بدون حسابگری‌های بی شمار باشد.

تصویر یک «اسلام» خشن و بی‌رحم که خونسردانه دانشجویان، جوانان و زنان و کودکان را می‌کشد، بهترین خدمت را به فاشیسم فرانسویِ راستِ افراطی می‌کند تا به تبلیغات اسلام‌هراسی خود در فرانسه و از طریق فرانسه در سراسر جهان دامن بزند.

آخرین مساله داعش نیز آن نیست که «کفار» را به قتل برساند به عبارتی انگیزه‌های «اسلام افراطی» که برای این حملات عنوان می‌شود را باید غیر محتمل‌ترین دلایل واقعی آن دانست.

حال آیا از این نقطه نظر باید آن‌گونه که استراتژهای جنگی قدرت‌های نظامی می‌خواهند به سوی پذیرش نظریه‌های توطئه رفت و سخنانی را به زبان آورد که خود را در چشم هم میهنان و مردم جهان بی‌اعتبار کرد؟ کاری که افراطیانِ اسلام‌هراس به ویژه در اسرائیل به شدت برای آن تلاش می‌کنند تا نشان دهند ایران برغم همه سخنانی که دائما در انتقاد و محکوم کردن ترور و مبارزه عملی می‌زند و در صف اول میدان نبرد نظامی با داعش انجام می‌دهد، باز هم کشوری «افراطی» و «غیر قابل اعتماد» است؟

بدون شک، پاسخ ما باید به این پرسش منفی باشد. هر گونه محکوم کردن ترور در هر شکل و هر ابعاد و علیه هر کشوری که به انجام برسد، چه در قالب ترور تروریست‌های غیر دولتی سازمان‌یافته یا سازمان‌نیافته و چه در قالب تروریسم دولتی و نظامی‌گری، همواره باید خط اصلی و هدایت‌کنندهِ نخبگان و تصمیم گیرندگان ما باشد، کما اینکه در طول سی و پنج سال گذشته همواره چنین بوده است.

افراطی‌ها، بدون شک افراطی‌اند اما اینکه آب را به آسیاب چه کسی می‌ریزند را می‌توان در اظهارات افراطی‌های جبهه‌های دشمن و به وجد آمدن آن‌ها از اظهارات دو پهلو و توجیه تروریسم سلفی‌ها، دریافت.
فرارو