هادی خرسندی |
نویسندهی محترم مقالهی تکان دهنده و داغ و چارهساز و افشاگرانهی «چرائی کوشش بختیار برای ترور خمینی»، دو ایراد مشخص گرفته به مقالهي «چرائی کوشش بنی صدر برای کشتن بختیار»...
یک ایرادش اینکه ما گفتیم ایشان ادعای یک مأمور موساد را مستند قرار داده، اما ایشان میگوید سه منبع و مأخذ ارائه داده. قبول است، ما که بخیل نیستیم: «هموطنانی که به تحقیق اینجانب مراجعه کرده باشند می دانند که نه از یک رفرنس که از سه رفرنس استفاده کردهام» (منظور ایشان از «رفرنس»، احتمالاَ همان مرجع و منبع باشد!)
رفرنسهای ایشان یکی همان مأمور موساد است، یکی یک بازرگان یهودی است و سومی ایستگاه تلویزیونی اسرائیل! ظاهراَ بختیار علاوه بر موساد از آن بازرگان یهودی و ایستگاه تلویزیونی اسرائیل هم خواسته بوده خمینی را بکشند! نویسنده حیا کرده و بخش فارسی رادیو اسرائیل و همه سایتهائی که این خبر را از قول مأمور موساد نقل کردهاند، نیاورده و به همین دو رفرنس اضافه (که با اصلش میشود سه رفرنس) بسنده کرده. اگر علاوه بر ایستگاه تلویزیونی اسرائیل، روزنامههای اسرائیل هم این خبر را نقل کرده باشند و اگر علاوه بر بازرگان منسوجات، رئیس کمپانی خیارشورهای اسرائیل هم چیزی در این زمینه گفته باشد، قانوناَ به جمع رفرنسهای اینجانب محقق گرامی اضافه میشود! لطفاَ هموطنانی که به تحقیق آنجانب مراجعه میکنند، خودشان جمع ببندند و حواسشان باشد که در اسرائیل منابع دیگری غیر از موساد هم برای افشای اینجور حقایق وجود دارد. بگذارید سر راست، تعداد رفرنس های ایشان را ۱۴۷ تا حساب کنیم. عرض کردم ما بخیل نیستیم.
ایراد دیگر نویسندهی محترم چنین است:
«در پاسخ به پژوهش اینجانب، (آخ آخ این تحقیق و پژوهش اینجانب ما را کشت) به جای نقد تحقیق، دست به توهین و دشنام و تحقیر نویسنده تحقیق زدهاند. بعد هم برای انحراف اذهان خواننده کوشش کردهاند با روشهای کیهان شریعتمداری با حمله به بنیصدری که حتی کلمهای از ایشان و اشارهای به ایشان در تحقیق اینجانب وجود ندارد با ایجاد گرد و خاک سبب شوند که ذهن خواننده از موضوع و هدف تحقیق اینجانب دور شود.»
لعنت بر من که خواسته باشم اذهان خواننده (خوانندگان) را از موضوع و هدف تحقیق آنجانب (که چرا بختیار میخواسته خمینی را بکشد به ادعای مأمور موساد و تلویزیون اسرائیل و کانال من و توی تل آویو!) دور کنم.
راستش من قصد «حمله» به آقای بنیصدر نداشتهام و در واقع خواستم محترمانه به ایشان عرض کنم که در جریان سابقهی کوششهای ایشان برای تخریب بختیار هستم و بعد از بیش از نیم قرن روزنامهنگاری و همنشینی با اهل سیاست و داشتن رد پای پادوها و امربرهای این حیاط و اون حیاط، بهقول خراسانیها، میدانم گربه کجا تخم میگذارد. ضمناً این شیوهی مرضیهی جمهوری اسلامی که امام جمعه دارقوزآباد را وامیداشتند به رئیس جمهوری آمریکا فحش بدهد، بعد تیتر درشت روزنامهها بشود- که از زمان ریاست جمهوری آقای بنیصدر باب شد -، دیگر بد جوری نخنما شده. نویسنده محترم و محقق دانشمند و پژوهشگر ارجمند را «رفرنس» میدهم به این بیت سعدی در پانویس همان مقاله، که انگار معنیاش برایشان مشکل بوده: «گرچه تیر از کمان همی گذرد - از کماندار بیند اهل خرد»- یعنی اگرچه تیر از کمان در میرود اما اهل خرد، آن را کار صاحب علٌه میداند و کمان را یک وسیله و آلتی میبیند در دست کماندار. اواست که تیر میاندازد.
آقای اینجانب محقق محترم مینویسد: «در هر حال خوشحالم که آقای هادی خرسندی به نوشته اینجانب واکنش نشان دادند.» که خواهش میکنم به خوشحالی خودشان ادامه بدهند و خوشحالتر باشند که علاوه بر اثر انگشت مأمور موساد، رد هر دو پای آقای بنیصدر هم در این نوشتهی تحقیقی مشهود بود، که به آن، ارزش پاسخ میداد، وگرنه عرصهی بی در و پیکر اینترنت پر است از اینگونه نوشتههای تخریبی که بیشترینه را برادران بسیجی و پاسدار در داخل و کمترینه را همفکران فراریشان در خارج روزانه صادر میکنند. بهعلاوه، این محقق محترم، خود جواب خویش است، بخصوص در آنجا که در پاسخ هموطنی میگوید سوژه مقالهی تحقیقی عریض و طویل ایشان در اصل و اصلاَ «کشکی» بوده، آنهم «بسیار کشکی»! ما نمیگوئیم، خودش معترف است: «کوشش آقای بختیار برای ترور آقای خمینی، کاری بوده بسیار کشکی»!
عبارت کامل ایشان که بیش از هر «رفرنسی»برای ما محترم و معتبر است، چنین است:
«کوشش آقای بختیار برای ترور آقای خمینی، کاری بوده که، به زبان لریها، بسیار کشکی بوده است و هیچ برنامهریزی و سازماندهی در پی آن وجود نداشته»!!
محقق با وجود یعنی همین اینجانب! که از ماجرایی به قول خودش «خیلی کشکی» و «بیوجود»، اینهمه پژوهش و تحقیق دربیاورد! انا لله و انا الیه راجعون.
سایت خودنویس
سایت خودنویس