به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۹۴

چرايی کوشش بنی صدر برای کشتن بختیار! ، هادی خرسندی

بنی صدر درحال بوسیدن دست امام خمینی 
 بنی صدر با هوش خدادادی می‌فهمد که بختیار صد ساله، هنوز زنده است، و این انصاف نیست! چرا زنده‌ها مرده باشند و کشته‌ها زنده؟ قبول نیست!...چه خوب گفت آقای بنی صدر سه شب پیش در کاخ ورسای به آینه ای تاریخی که در مقابلش بود، رو به قبله: «من نبش قبر می‌کنم، پس من زنده‌ام!»

دکتر شاپور بختیار را آدم‌کشان همان حکومتی که آقای بنی صدر اولین رئیس جمهور «منتخب»اش بود، سر بریدند اما انگار بعد از ۲۵ سال، هنوز دل آقای بنی صدر آرام نگرفته که هر از چندی دوباره کمر به قتل پیرمرد می بندد! آن هم به دست «وکیلی راد» خودش!

می‌شود به آقای بنی صدر حق داد، چرا که حضور روشنفکر سکولاری مثل بختیار در تاریخ معاصر ما محیط زیست را برای جماعتی که در بول و غایط خودشان و باقی مسلمین درمانده‌اند تنگ کرده است. آقای بنی صدر با هوش خدادادی می‌فهمد که بختیار صد ساله، هنوز زنده است، و این انصاف نیست! چرا زنده‌ها مرده باشند و کشته‌ها زنده؟ قبول نیست!
وکیلی‌راد مجازی* آقای بین صدر در جاهای مختلف با قمه دیده شده. قمه ی او که قلمش باشد چندان کند و کج و کوله و بی دسته است که تنها دست خودش را زخمی میکند. (خواهیم دید) در تلاشی که اخیراً این قمه کش بنی صدری در سایت «گویا» از خود نشان داده، جواب‌ها (کامنت ها**)یی گرفته که خوانندگان سایت گویا خوانده اند و حیف است که خوانندگان خودنویس در جریان نباشند. (مگر آنکه پیشتر در گویا خوانده باشند، که دیگر مسئولیت دوباره خواندنش با خودشان است!) اصل مقاله چندان خواندن ندارد، چرا که نویسنده ی الکن و سر در گم، فقط دور خودش میچرخد تا تیتر مقاله را جا بیندازد و حرف بیشتری ندارد.*** مثل شاگرد خرفتی است که موضوع انشا را حریف نیست. حرف اصلی را کامنتگذاران میزنند، خصوصاَ وقتی خود نویسنده‌ها به جمع کامنتگذاران می پیوندد! (می بینیم).
سوژه ی تکان دهنده‌ی آقای بنی صدر
سوژه‌ای که پرزیدنت بنی صدر این بار علیه بختیار علم کرده، یکی از موضوعات داغ و تکان دهنده و فراگیر و آینده ساز دیروز و امروز فرداست که پرداختن به آن را مدیون هوش سرشار و جان شریف و دل پاک پرزیدنت سابق هستیم: «چرائی کوشش بختیار در ترور خمینی» بله، باور کنید: «چرائی کوشش بختیار در ترور خمینی»!!

این تیتر و مقاله بر اساس ادعای اخیر یک جاسوس اسراییلی است و به قول یک کامنت‌گذار: «بها دادن مطلق به ادعای یک مأمور سابق موساد و چنین مقاله عریض و طویل و بی مورد و مناسبتی روی آن نوشتن، نشان میدهد رابطه ی آقای بنی صدر با رژیم صهیونیستی صمیمانه تر از آن شده است که پیشتر بوده. وصلتی فرخنده تر از وصلتی که با رجوی بهم زدند.»!
پیشانه بگویم که تمام و تمامی کامنت‌ها را نیاورده‌ام. مثلاً آنجا که کامنتگذاران از کوره در رفته اند (مثل محمد باقری از تهران، که به آقای بنی صدر بددهنی کرده) یا مضمون‌های تکراری را. که همین مختصر کافی است بعضی‌ها بدانند و بفهمند (اگر بتوانند بدانند و بفهمند که بفهمند) روزگاری که هوچیگری تأثیر و بُرد داشت، همان ایامی بود که خمینی میتوانست بر بختیار پیروز شود و بنی صدر با یازده میلیون رأی رِئیس جمهور ام القرای اسلامی شود و جامعه را نسبت به موی زنان حساس کند! امروز مردم  با یک کامنت ساده و معقول، مقاله ای عریض و طویل را که با جان کندنی وصله پینه شده، به تف سربالائی تبدیل میکنند که برمیگردد به سر و صورت نویسنده و عینک بالاسری اش. (البته اگر خود نویسنده، تف سربالای خودش نشود. می بینیم!)
شراکت بنی صدر در ترور و آدمکشی
کامنت‌ها یقه گیر و افشاگرانه است. خلاصه میکنم، لینکش را هم برای اهل حاجت میدهم *** : ۱ ـ «..... او (بنی صدر) عضو شورای انقلاب اسلامی بود٫ نهادی که عالی ترین مرجع اعمال ترور و قتل و آدم کشی بود.» ...... ۲ـ « ..... از اینکه ترور را زشت می دانید باید تقدیر کرد ولی چرا خود از اشتباهات بنی صدری حمایت می کنید که عضو شورای مقاومت ملی و یار مجاهدینی شد که حتی آمریکا و اروپا هم  آنها را به خاطر ترورهای زمان پهلوی و سال 60 در لیست تروریستی گذاشته بودند؟» ...... ۳ـ « آیا بوسیدن دست یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشر ...... و اساسا بوسیدن دست که هیچ، حتی لیسیدن و پاچه خواری همه جای چنین جنایتکار مرتجع ضدزن و ضد ایرانی برای رساندن او به پاریس و صاف کردن جاده یکی از جنایت کار ترین رژیم‌های بشریت .....» ...... ۴ـ «....شرم وجودشان را گرفته که جنایت‌های این رژیمی که خود را تکه پاره کردند بیاید سرکار چنان سنگین و وقیح است که بنی صدر ساکن ورسای که نقش کلیدی در بزرگ کردن خمینی داشت هرگز نخواهد توانست سرش را توی روی مردم بالا بگیرد. اما کودکانه فکر میکنند با خراب کردن کسی که یک تنه جلوی هیولای ارتجاع اسلام شیعه ایستاد ذره ای از آن غلطی که کردند کم میشود .....»--
---اینجا دیگر کامنتگذاری دلش برای آقای بنی صدر میسوزد:----
«چنین که این آقای مقاله نویس مفتضح شد و کتک خورد، احتمالاَ دو تا پسگردنی هم از آقای بنی صدر بخورد که بچه تو آبروی نداشته ی ما را دوباره بردی.»
کامنتگذار دیگری از دیدن اینهمه کامنت مخالف، دلش برای نویسنده مقاله به رحم میآید:
« آیا شده که شما یک بار فقط یک بار مطلبی در باره بختیار بنویسید و کسی در جهت موافقت با شما کامنتی بگذارد. فکر نمی کنید شما برای دل خودتان و البته رییس جمهور اسلامی آقای بنی صدر قصه ای می سازید......»
توضیحی بر یک کامنت تأسف آور:
«مرحوم بختیار در همان زمان اندک نخست وزیری نشان داد و ثابت نمود که پایبند به اصول اخلاقی و دموکراسی است و ازادیهایی که او داد برابر بود با قرنها کاری که کشورهای پیشرفته دنیا کرده بودند اما شما و امثال شما تنها فرصت دموکراسی در ایران را بخاطر بغض و کینه به فنا دادید. شماها اعدامهای کینه ای راه انداختید  (تا اینجای کامنت، درست، اما بعد:) و اگر برادرتان هم زنده بود بدون شک یک ادمکش بیش نبود زیرا کسیکه در مقابل یک توهین دست به خشونت بزند تصور کنید وقتی قدرت داشت چکار میکرد بدون شک همان میکرد که دوستانش بعد از به قدرت رسیدن کردند ....»
متأسفانه این کامنتگذار که در خشم از نویسنده بوده در مورد برادر شهید او بی انصافی کرده به قیاس مع الفارق. شهره است که آن شهید عزیز نقطه ی مقابل این برادر ـ بود در صداقت و روشندلی. نمیدانم در اسلام این برادر بزرگتر، سؤاستفاده از نام و مقام برادر کشته شده، مرده خوری یا شهیدخوری به حساب است یا نه، و اصولاٌ مایه گذاشتن از برادر شهید و رد شدن از روی جنازه ی او برای پاچه خواری دیگری و حرمت او را برای خوشخدمتی به پای بنی صدر آدمی ریختن، کار شریفی است یا نه. ظاهراَ برادری که شهید نشده، هدف، وسیله اش را توجیه میکند! اما کامنتگذار هم باید رعایت کند!.
خیانت در امانت و فرار از پاسخ
در کامنتی آمده: « ..... در جواب این تهمت شما، شما را به مقاله ردیه ای بر ادعاهای بنی صدر ، نوشته ناصرمستشار رجوع می دهم و چون ایشان پاسخی قاطع به اقای بنی صدر داده است و هر دو شما تاکنون جوابیه ای به ایشان نداده اید .... اگر ان نامه به خمینی نوشته شده بود چگونه اقای بنی صدر به اصل ان دست یافتند وبدون اجازه یک کپی از ان تهیه نمودند که ان خود نشانه غیر صاقادنه بودن بنی صدر را در امانت نشان میداده است. من منتظر جوابیه شما به اقای مستشار می مانم.» البته بیت بنی صدر اعلام کرد که ایشان چون اخیراَ لوزه تین عمل کرده اند، از دادن جواب قانع کننده، معذورند!.
کامنت‌های افشاگر و بنی صدر سوز!
در عرف اینترنت، نویسنده، مقاله ای مینویسد و حرفش را میزند و کامنت‌های زیرش را به تبادل نظر کامنتگذاران وامیگذارد. معمولاَ خودش دخالتی نمیکند و انگشت امید بر اسپری دمکراسی میفشارد و میرود، اما وکیلی راد مجازی آقای بنی صدر مدتی قمه کش در صف کامنتگذاران میلولد و از میان کامنت‌ها سر میکشید و قمه میچرخاند و جواب بعضی کامنتگذاران را میدهد. (البته نه جواب کامنت بالا را)
از یک کامنت: «بدبختی این آقای دلخواسته اینست که یکبار مقاله مینویسد چند بار هم باید بیاید لا به لای کامنت ها، از خودش و اربابش دفاع کند و به ماله کشی بپردازد، در حالیکه هر ذهن خرفتی هم میتواند بفهمد رئیس جمهوری ولایت فقیه که اشعه ی موی زنان را عامل تحریک مردان میداند و بوسه بر دست خمینی میزند، با مرد بزرگی که مبشر لائیسیته و سکولاریسم و جدائی دین از دولت بود، قابل مقایسه نیست، حتی اگر بادیگاردهائی مثل این آقا، برای اثبات او به تخریب بختیار بپردازند. ایشان اگر میخواهد هدف نکته‌های افشاگرانه و رسواکننده نباشد، مقالاتش را در همان نشریه ی انقلاب اسلامی!!! انتشار دهد که پس از سی و هفت سال، وقاحت میخواهد هنوز در پاریس (یا به قول خودش در هجرت، از مکه به مدینه!!) همچنان از انقلاب اسلامی دم بزند.»
کامنت کامنت ها!
اما شاهکار این کامنت‌ها یا شاهکامنت این مقوله، اظهارنظری شخصی وکیلی راد مجازی است. در پاسخ کامنتگذاری مینویسد:
« ........ کوشش آقای بختیار برای ترور آقای خمینی، کاری بوده که، به زبان لری‌ها، بسیار کشکی بوده است و هیچ برنامه ریزی و سازماندهی در پی آن وجود نداشته......»
البته به زبان «لری‌ها»، این طرز نویسندگی از کشکی هم چند کیلومتر آن‌طرفتر است و نشان‌دهنده آگاهی نویسنده نسبت به زبان‌ها و لرها و لری ها! و خاست‌گاه مشتقات مختلف شیر و شیری‌ها و کشک و کشکی‌ها و  آشنائی با استعاره‌های تشبیهی و دانش دستور زبان فارسی و ریشه یابی لغات ثقیل الهضم و اصطلاحات عامیانه و مطالعه در احوال اقوام گوناگون و گویش‌ها و کنایه‌های آنان و آوردن قرینه‌های گویا و ملموس در مقالات تاریخی و تحلیلی است! در غیر این صورت این نویسنده ی ادیب از انتقال مفهوم عاجز میبود.

اما عرض نکردم قمه‌ی او دست خودش را می‌برد؟ و خودش شخصاَ تبدیل به تف سربالا می‌شود؟ طرف با این شاهکار ادبیاتی اعتراف می‌کند که قضیه ادعايي موساد «کشکی» بوده و «هیچ برنامه ریزی و سازماندهی» از سوی بختیار برای قتل خمینی در کار نبوده. هزارتا کامنت مخالف نمی‌توانست این آقا را چنین سنگ روی یخ کند که خودش کرده. یعنی ندانسته سرمشقی را که به او داده‌اند خط زده و روی تیتر به آن عظمت (چرایی کوشش .....) و حدود بیست پانویس و لینک فریبنده! و کل جان کندنش برای مقاله، خط بطلان کشیده است. اطاعت کورکورانه یعنی همین! «چرائی کوشش بختیار در ترور خمینی»!!‌ها ها ها. مقاله به آب ماسید. کشکی کشکی. به زبان لری؟! نه، نه، به زبان لری ها! توسط نویسنده اش! خودزنی با قمه!

چه خوب گفت آقای بنی صدر سه شب پیش در کاخ ورسای به آینه ای تاریخی که در مقابلش بود، رو به قبله: «من نبش قبر می‌کنم، پس من زنده‌ام!»   

هادی خرسندی 
منبع: سایت خودنویس 
https://khodnevis.org/article/66026

ــــــــــــــــــــــــــــ
*مجازی خواندن این «وکیلی راد» ناکام، الزماَ به دلیل ظهور و حضور سایبری او نیست، بلکه هر آدم بی وجودی که از وجود و حضور دیگری مایه میگیرد، از نظر من آدم مجازی است. سعدی فرماید:
«گرچه تیر از کمان همی گذرد ـ از کماندار بیند اهل خرد»
** Comment در انگلیسی به معنی نظر و تعبیر است و در میان کاربران فارسی زبان فیسبوک هم جا افتاده است.
*** لینک مقاله و کامنت هایش. (گواه شاهد صادق در آستین باشد)