رضا سجادی |
اينجا تهران است، پايان يك صدا
«اينجا تهران است، صداي ايران» جملهاي
آشناست. ته ذهنت اگر بگردي حتما نشانهاي از آن را پيدا ميكني. نشانهاي مربوط به
سالهاي خيلي دور و خيلي قديمي كه به روايت تاريخ و آمار ميشود ٧٥ سال پيش. يك
بعدازظهر ارديبهشتي كه راديو ملي ايران آغاز به كار كرد و شنودگان ايراني صداي
محكم مردي را شنيدند كه خبر ميداد: «اينجا تهران است، صداي ايران». صداي مردي كه
رضا سجادي نام داشت و نخستين گوينده ايراني و به روايتي نخستين صداي راديويي. رضا
سجادي كه صبح نخستين روز آذر، خبر درگذشتش منتشر شد و رسانهها توضيح دادند: «رضا
سجادي در سن ٩٥ سالگي و به علت كهولت سن درگذشت». اما روايتها بعد از مرگ سجادي
شروع شد، روايتها از اينكه نخستين گوينده راديو چه كسي بوده و چطور اينهمه سال
مهجور و
نامآشنا باقي مانده. در اين روايتها تعريف شد
كه سجادي فرزند واعظ و
ناطقي زبردست بوده و مردي كه ادبيات خوانده، اديب بوده و به جز گويندگي زماني هم
نماينده مجلس و رياست اداره مطبوعات وزارت پيشه و هنر را برعهده داشته. در يك
روايت ديگر هم محمد مهاجر، گوينده پيشكسوت و تهيهكننده راديو تعريف كرده كه براي
تهيه مستند «سرگذشت راديو» سراغ سجادي رفته و خاطرههاي جالبي را از او نقل كرده.
مهاجر براي ايسنا تعريف كرده: «در زمان دكتر مصدق آقاي سجادي اخبار مجلس را براي
مردم ميخواندند. به گفته خودشان بدون اينكه آن اخبار را مطالعه كرده باشند آنها
را كه بسيار طولاني هم بودند براي مخاطبان ميخواندند. همچنين در دوره مبارزات ملي
شدن نفت ايشان بودند كه اخبار، گزارشات و تفسيرهاي سياسي را براي مردم ميخواندند.
آقاي سجادي در تمام طول مدت كاريشان در راديو درگير مسائل سياسي بودند، اين
هنرمند در دورهاي گويندگي ميكردند كه فضاي كشور بسيار سياسي بود. خودشان تعريف
ميكردند كه نخست وزير آن دوره (قوام) معترض شده بود كه سجادي اخبار سياسي را با
قدرت ميخواند و همين موضوع باعث ميشود تا تاثيرات منفي روي مخاطبان ايجاد كند».
البته به جز اين روايت، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران هم گفتوگويي از سجادي را
منتشر كرده؛ گفتوگويي كه بيشتر در عالم سياست ميگذرد تا گويندگي و درباره
نمايندگي سجادي در مجلس است و سالها خاطرههاي سياسياش. سجادي در اين گفتوگو
تعريف ميكند: «در روزهاي پاياني سال ١٣١٩ قرار شد رضاشاه به مناسبت تحويل
سال نو از راديو براي مردم پيام بفرستد. من هم با وسايل ابتدايي آن روز،
كه يك ميكروفن و يك دستگاه ضبطصوت بود، به كاخ گلستان رفتم و بعد از
شرفيابي در اتاق دفتر، درحالي كه در كنار رضاشاه ايستاده بودم، ميكروفن را
به دست گرفتم و گفتم: «سال تحويل شد؛ اكنون اعليحضرت شاهنشاه سخنراني ميكنند».
در اين موقع، شاه از روي كاغذي كه در دست داشت كه در سه جمله كوتاه
مطالبي در تبريك سال نو، شادي و سرافرازي ملت و اميد به امنيت و آسايش
قرائت كرد. بعد از پايان مطلب، در حالي كه من مشغول جمعآوري سيم برق
بودم خطاب به من گفت: «صداي خوبي داري. ميخواستند تو را به آلمان ببرند
ولي من اجازه ندادم. هر روز صداي تو را از راديو گوش ميدهم؛ بسيار خوب
است؛ ادامه بده تا پيشرفت هم بكني». به اين ترتيب در نخستين روز آذر سال ٩٤،
نخستين گوينده راديو ايران از دنيا رفت و روايتها و خاطرههايش هم تمام شد.
اعتماد