آویزان شدن یک زن ازپنجره طبقه دوم تئاتر باتاکلان
|
وقتي خبر غرق كشتي حامل پناهجويان در آبهاي خروشان مديترانه را در تلويزيونها به تماشا مينشينيم و شاهد اجساد غرق شده كودكان و زنان و دختران بوديم، كسي نپرسيد كاسه صبر اينان اگر لبريز شود چه كسي پاسخگوست؟
از قتل هيچكس نبايد خوشحال شد، دختر و پسر جواني كه به شوق تماشاي كنسرت موسيقي مورد علاقه خود نشستهاند و ناگهان با رگبار مسلسل روبهرو ميشوند همان اندازه حق حيات دارند كه مردم كوباني و سنجار و حلب و موصل.
جهاني پرآشوب پيش روي ما است. جهان بعد از جنگ سرد، تعادل سياسي از دست رفته را به تماشا نشسته است. جبههاي به وسعت همه شهرها پيش پاي بشر گشوده شده، توفاني كه نتيجه بادهايي است كه ساليان سال در جهان پراكنده شد، امروزه سمفوني قتل عام را به صدا درآورده است؛ جبههاي بيمرز از قلب پاريس و نيويورك و بوستون تا بغداد و حلب و دمشق.
حملات تروريستي شب گذشته پاريس معادلات سياسي و نگاه به وضع سوريه و عراق را به يقين دگرگون خواهد كرد، همانگونه كه حملات ١١ سپتامبر نگاه سياسي عملكرد دولتمردان امريكايي را در خاورميانه تغيير داد.
مقايسه كنيد وضع جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا در زمانه حمله به برجهاي تجارت جهاني كه مشغول بازديد از مدرسهاي بود و او را به سرعت به مكان امني بردند تا وضع فرانسوا اولاند كه هنگام حمله به تماشاي بازي فوتبال تيمهاي ملي فرانسه و آلمان نشسته بود.
انفجارها بيخ گوش رييسجمهور به وقوع پيوست. اخباري كه از تماشاگران مسابقه فوتبال شنيده ميشود از خروج ناگهاني اولاند از استاديوم ياد ميكنند. تا زمان نوشتن مطلب هنوز از مليت مهاجمين خبري منتشر نشده است. مهاجمين كاملا به جغرافياي محل اشراف داشتند و طرفه اينكه با خونسردي كامل به گفته شاهدين عيني چندين بار مسلسلهاي خود را خشابگذاري كردند. بعضي از شاهدين تنها به شعار اللهاكبر مهاجمين اشاره كردند اما كسي به مليت و لهجه مهاجمين اشارهاي نكرده است. ظّن قوي اين است كه مهاجمين به تئاتر همانند مهاجمين به نشريه شارلي ابو مليتي فرانسوي دارند. حال پرسش اين است، كدام كشورهاي غربي باد را كاشتهاند كه امروزه توفان درو ميكنند. كافي است تركيب جمعيتي حاشيه شهرهاي بزرگ اروپايي مانند پاريس، مارسي، بروكسل و لندن را واكاوي كنيم، اكثريت جمعيت اين مناطق مهاجريني هستند كه اتفاقا از ظلم و جور همين كشورها نسبت به آبا و اجداد خود كينهاي طبقاتي دارند. تفاوتهاي نژادي، زباني، ديني غوغا ميكند.
جمعيت حاشيهاي اين شهرها حتي بعد از دو، سه نسل سكونت مستمر نتوانسته خود را با فرهنگ اين مناطق تطبيق دهد. تفاوت فرهنگي را در شهرهاي مارسي، پاريس و بروكسل نگارنده به عينه لمس كردم، محلاتي در بروكسل وجود دارد كه جمعيت محجبه آنها از جمعيت بيحجاب بيشتر است سه، چهار سال قبل به دعوت يكي از همشهريان سفري به مارسي داشتم، محلهاي كه همشهري من ساكن بود و اين سكونت به ٢٠ سال قبل ميرسيد. به گفته او ظرف اين مدت كاملا تغيير چهره داده و تركيب جمعيتي آن به كلي دگرگون شده است از طرفي مهاجرين با خاطرات تلخ گذشته ساكن كشور جديد ميشوند، همسايه دوست من الجزايري بود. نام دخترش جميله بوپاشا!! با تعجب پرسيدم همين نام را در شناسنامه دارد؟ جوابم معلوم بود، دختري كه در مارسي به دنيا آمده و مليت فرانسوي داشت نام انقلابيترين زن الجزايري در زمانه مبارزات استعماري مردم الجزاير را بر روي خود داشت و اتفاقا الگوي او هم جميله بوپاشا بود با همان پوشش.
مقايسه كنيد وضع جورج بوش، رييسجمهور وقت امريكا در زمانه حمله به برجهاي تجارت جهاني كه مشغول بازديد از مدرسهاي بود و او را به سرعت به مكان امني بردند تا وضع فرانسوا اولاند كه هنگام حمله به تماشاي بازي فوتبال تيمهاي ملي فرانسه و آلمان نشسته بود.
انفجارها بيخ گوش رييسجمهور به وقوع پيوست. اخباري كه از تماشاگران مسابقه فوتبال شنيده ميشود از خروج ناگهاني اولاند از استاديوم ياد ميكنند. تا زمان نوشتن مطلب هنوز از مليت مهاجمين خبري منتشر نشده است. مهاجمين كاملا به جغرافياي محل اشراف داشتند و طرفه اينكه با خونسردي كامل به گفته شاهدين عيني چندين بار مسلسلهاي خود را خشابگذاري كردند. بعضي از شاهدين تنها به شعار اللهاكبر مهاجمين اشاره كردند اما كسي به مليت و لهجه مهاجمين اشارهاي نكرده است. ظّن قوي اين است كه مهاجمين به تئاتر همانند مهاجمين به نشريه شارلي ابو مليتي فرانسوي دارند. حال پرسش اين است، كدام كشورهاي غربي باد را كاشتهاند كه امروزه توفان درو ميكنند. كافي است تركيب جمعيتي حاشيه شهرهاي بزرگ اروپايي مانند پاريس، مارسي، بروكسل و لندن را واكاوي كنيم، اكثريت جمعيت اين مناطق مهاجريني هستند كه اتفاقا از ظلم و جور همين كشورها نسبت به آبا و اجداد خود كينهاي طبقاتي دارند. تفاوتهاي نژادي، زباني، ديني غوغا ميكند.
جمعيت حاشيهاي اين شهرها حتي بعد از دو، سه نسل سكونت مستمر نتوانسته خود را با فرهنگ اين مناطق تطبيق دهد. تفاوت فرهنگي را در شهرهاي مارسي، پاريس و بروكسل نگارنده به عينه لمس كردم، محلاتي در بروكسل وجود دارد كه جمعيت محجبه آنها از جمعيت بيحجاب بيشتر است سه، چهار سال قبل به دعوت يكي از همشهريان سفري به مارسي داشتم، محلهاي كه همشهري من ساكن بود و اين سكونت به ٢٠ سال قبل ميرسيد. به گفته او ظرف اين مدت كاملا تغيير چهره داده و تركيب جمعيتي آن به كلي دگرگون شده است از طرفي مهاجرين با خاطرات تلخ گذشته ساكن كشور جديد ميشوند، همسايه دوست من الجزايري بود. نام دخترش جميله بوپاشا!! با تعجب پرسيدم همين نام را در شناسنامه دارد؟ جوابم معلوم بود، دختري كه در مارسي به دنيا آمده و مليت فرانسوي داشت نام انقلابيترين زن الجزايري در زمانه مبارزات استعماري مردم الجزاير را بر روي خود داشت و اتفاقا الگوي او هم جميله بوپاشا بود با همان پوشش.
نگاهي به حوادث مهمي كه طي ساليان گذشته در غرب روي داد بيندازيم، از حملات ١١ سپتامبر كه عاملين حادثه همگي گرين كارت امريكايي و اجازه كار در اين كشور را داشتند تا حوادث بوستون كه دو برادر چچني پاسپورت امريكايي داشتند يا مهاجمين به محله شارلي ابوت كه متولد پاريس بودند. آنچه از ديد سياسيون پنهان مانده همين دوگانگي فرهنگي و اعتقادي مهاجرين و پيشينه استعماري دولتهاي اروپايي است؛
وقتي ائتلاف غربيها عليه سوريه و عراق به بهانه مبارزه با داعش اين كشورها را زير آتش ميگيرد،
وقتي در كتاب خاطرات هيلاري كلينتون ميخوانيم كه در آغاز داعش را تقويت يا بهتر بگويم داعش را به وجود آوردند تا با اسد مبارزه كند،
وقتي كه با حمايت غرب، مار داعش به اژدهايي تبديل شد كه علاوه بر مردم سوريه و عراق، غرب را هم نشانه رفت،
وقتي با قدرت گرفتن داعش و حمايت پوشيده و پنهاني كه از آنان شد جغرافيايي به وسعت نيمي از خاك عراق و سوريه دستخوش ناآرامي شد، وقتي چندين سال است كه در مدرسهاي باز نشده، مزرعهاي كشت نشده و بازاري رونق پيدا نكرد،
وقتي بازار بردهفروشي در قرن ٢١، در مناطق تحت اشغال داعش به وجود آمد، وقتي ناامني به مرحلهاي رسيد كه تنها سرمايه مردم يعني جانشان در معرض آسيب قرار گرفت جان خود را به دست گرفتند و از دريا و خشكي خود را به آن سوي مرزها رساندند،
پرسش اين است، وقتي خبر غرق كشتي حامل پناهجويان در آبهاي خروشان مديترانه را در تلويزيونها به تماشا مينشينيم و شاهد اجساد غرق شده كودكان و زنان و دختران بوديم، كسي نپرسيد كاسه صبر اينان اگر لبريز شود چه كسي پاسخگوست؟
از قتل هيچكس نبايد خوشحال شد، دختر و پسر جواني كه به شوق تماشاي كنسرت موسيقي مورد علاقه خود نشستهاند و ناگهان با رگبار مسلسل روبهرو ميشوند همان اندازه حق حيات دارند كه مردم كوباني و سنجار و حلب و موصل. جهاني پرآشوب پيش روي ما است. جهان بعد از جنگ سرد، تعادل سياسي از دست رفته را به تماشا نشسته است.
جبههاي به وسعت همه شهرها پيش پاي بشر گشوده شده، توفاني كه نتيجه بادهايي است كه ساليان سال در جهان پراكنده شد، امروزه سمفوني قتل عام را به صدا درآورده است؛ جبههاي بيمرز از قلب پاريس و نيويورك و بوستون تا بغداد و حلب و دمشق. حوادث همين چند روزه را مرور كنيم؛ از محله شيعهنشين بيروت زير چشم تيز حزبالله، تا مسجدي در بغداد و تئاتر و استاديومي در پاريس، هواشناسي از پديده النينو و زمستان سخت پيش رو ياد ميكند؛ سرمايي كه به يقين موج پناهجويان را از حركت باز نخواهد ايستاند شايد پشت حملات به پاريس طرح و برنامهاي باشد كه با بستن مرزهاي اروپا، حركت پناهجويان را كند كند، بادي ديگر كه در آينده توفاني ديگر را به پا خواهد كرد.
وقتي ائتلاف غربيها عليه سوريه و عراق به بهانه مبارزه با داعش اين كشورها را زير آتش ميگيرد،
وقتي در كتاب خاطرات هيلاري كلينتون ميخوانيم كه در آغاز داعش را تقويت يا بهتر بگويم داعش را به وجود آوردند تا با اسد مبارزه كند،
وقتي كه با حمايت غرب، مار داعش به اژدهايي تبديل شد كه علاوه بر مردم سوريه و عراق، غرب را هم نشانه رفت،
وقتي با قدرت گرفتن داعش و حمايت پوشيده و پنهاني كه از آنان شد جغرافيايي به وسعت نيمي از خاك عراق و سوريه دستخوش ناآرامي شد، وقتي چندين سال است كه در مدرسهاي باز نشده، مزرعهاي كشت نشده و بازاري رونق پيدا نكرد،
وقتي بازار بردهفروشي در قرن ٢١، در مناطق تحت اشغال داعش به وجود آمد، وقتي ناامني به مرحلهاي رسيد كه تنها سرمايه مردم يعني جانشان در معرض آسيب قرار گرفت جان خود را به دست گرفتند و از دريا و خشكي خود را به آن سوي مرزها رساندند،
پرسش اين است، وقتي خبر غرق كشتي حامل پناهجويان در آبهاي خروشان مديترانه را در تلويزيونها به تماشا مينشينيم و شاهد اجساد غرق شده كودكان و زنان و دختران بوديم، كسي نپرسيد كاسه صبر اينان اگر لبريز شود چه كسي پاسخگوست؟
از قتل هيچكس نبايد خوشحال شد، دختر و پسر جواني كه به شوق تماشاي كنسرت موسيقي مورد علاقه خود نشستهاند و ناگهان با رگبار مسلسل روبهرو ميشوند همان اندازه حق حيات دارند كه مردم كوباني و سنجار و حلب و موصل. جهاني پرآشوب پيش روي ما است. جهان بعد از جنگ سرد، تعادل سياسي از دست رفته را به تماشا نشسته است.
جبههاي به وسعت همه شهرها پيش پاي بشر گشوده شده، توفاني كه نتيجه بادهايي است كه ساليان سال در جهان پراكنده شد، امروزه سمفوني قتل عام را به صدا درآورده است؛ جبههاي بيمرز از قلب پاريس و نيويورك و بوستون تا بغداد و حلب و دمشق. حوادث همين چند روزه را مرور كنيم؛ از محله شيعهنشين بيروت زير چشم تيز حزبالله، تا مسجدي در بغداد و تئاتر و استاديومي در پاريس، هواشناسي از پديده النينو و زمستان سخت پيش رو ياد ميكند؛ سرمايي كه به يقين موج پناهجويان را از حركت باز نخواهد ايستاند شايد پشت حملات به پاريس طرح و برنامهاي باشد كه با بستن مرزهاي اروپا، حركت پناهجويان را كند كند، بادي ديگر كه در آينده توفاني ديگر را به پا خواهد كرد.
نعمت احمدي، اعتماد