به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۷

حکمت کشمشی – حسن بهگر

غلامرضا حسنی معروف به ملا حسنی یکی دوروز پیش در پایان اردیبهشت 1397 در سن 91سالگی مرد. 
مردنش اهمیتی نداشت، مهم این بود که وی تا 24 دی 1392 نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ی شهر ارومیه و یکی از حکمای نظام به حساب می آمد.
ازاو خاطره ای کشمشی دارم که به نقلش می ارزد.
اوایل سال 1360 که محمدعلی رجایی رئیس جمهور بود، در مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد که دولت برای پشتیبانی از باغداران ، خرید کشمش را افزایش می دهد. وزیر کشاورزی نگون بخت آن زمان (متاسفانه اکنون نامش را فراموش کرده ام )که شب هنگام با تماشای تلویزیون ناگهان از ماجرا خبر شده بود دوبامبی برسرش کوفته بود و به رجایی زنگ زده بود که آقا این چه کاری بود کردی و چرا و به چه دلیل بدون مشورت این تصمیم را اعلام کردی ؟ 


رجایی در پاسخ گفته بود به سبب اصرار بیش از اندازه ملا حسنی ناچارشده این کار را بکند و تصور نمی کند مبلغ یکی دو ریال کشمش ضرری به جایی بزند . وزیر کشاورزی در پاسخ گفته بود که شما ازتبعات این تصمیم بی خبرید . شما وقتی قیمت خرید یک جنس را بالا می برید اجناس دیگر نیز ترقی می کنند و از همه مهمتر این که الان مشکل اساسی ما کمبود گندم است و با تصمیماتی این چنینی کسی دنبال کاشت گندم نخواهد رفت . باری کاری بود گذشته و سبویی بود شکسته.

حال چرا حضرت ملاحسنی اصرار به افزایش بهای کشمش داشت پرسشی بود که فورا به ذهنم رسید و پرسان پرسان به جواب رسیدم و معلوم شد که اینکار بی حکمت هم نبوده است . از آنجا که بسیاری از باغات انگور در اختیار حضرت امام جمعه بوده وکشمش مرغوب ارومیه زبانزد عام وخاص است و از آنجا که مشروبات الکلی ممنوع گردیده بود و به یمن ورود مجدد اسلام به ایران میکده ها بسته و در هر خانه کارخانه ی رسوماتی سبز شده، حیف بود که در این معرکه سر روحانیت بی کلاه بماند . تمایل به درست کردن عرق خانگی آنچنان بود که هر روز خبر از کور شدن و یا مرگ عده ای در اثر نوشیدن مشروبات خانگی به گوش می رسید و بسیاری در این راه شهید زنده و مرده شدند. خلاصه اینکه بازار عرق کشمش به فروش کشمش رونقی بی سابقه بخشیده بود و امام جماعت فرصت را برای بالا بردن قیمت مناسب دیده بود و رجایی ساده دل تازه به مسند رسیده هم به دعوت امام جماعت محبوب لبیک گفته بود.

این داستان را عرض کردم که تصور نفرمایید وضع اقتصاد کشور یک شبه این طور شد که شاهدید . همینطور از روز اول قدم به قدم آمدیم تا رسیدم به اینجا . در نقطه ی شروع تاتی تاتی می کردیم ، بعد کم کم رسیدیم به چهارنعل .داستان را برای این تعریف کردم که بدانید که اگر کسی از چیز حلالی که شما فروختید استفاده ی حرام کرد مسئولیتش با شما نیست و اگر با دوستان درست تقسیم کار کنید ، می توانید با خیال راحت به کسبتان برسید و بی خیال گشت ارشاد.

با این حکایت که مشتی از خروار است می توان فهمید که با رهنمود امام راحل که اقتصاد مال خر است و باز شدن دست ملایان به کارخانه ها و اموال عمومی کشور را به اینجایی رساندند که شاهدش هستیم .

امیدوارم مدیرکل سازمان میراث فرهنگی آذربایجان غربی همچنان که وعده داده برای ثبت معنوی نام این بزرگوار بکوشد و همچنان که احمدی نژاد در فروردین 1390 نشان درجه یک شجاعت را به او داد. بیله دیگ بیله چغندر یا شاید هم بیله پاتیل بیله کشمش!
2018 May 22nd Tue - سه شنبه، 1 خرداد 1397
منبع: ایران لیبرال