به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۰

در جست‌وجوي كافه‌هاي پاريس

در دوره قاجاريه فرزندان رجال مهم و كساني كه واقعا ثروتي داشتند مي‌توانستند براي تحصيل به خارج از ايران بروند. اينها وقتي برمي‌گشتند آن الگوها را هم با خود مي‌آوردند. تاثير خيلي زيادي هم روي آنها داشت. يك قصه‌يي هست از فرزندان يكي از خانواده‌هاي مهم و معتبر قاجاري يعني قره‌گوزلو‌ها كه اينها در همدان املاك داشتند و به علت فوت پدر، فرزندي كه در اروپا تحصيل مي‌كرد فراخوانده مي‌شود كه بيايد و به املاك سركشي كند و كارها را بر عهده بگيرد. او از پاريس آن زمان يعني ???? به تهران مي‌آيد و بعد مي‌رود به همدان و دهات اطرافش و از محافل و كافه‌هايي كه در پاريس مي‌رفته دور مي‌افتد. در نتيجه دستور مي‌دهد در يكي از همين دهات كافه‌يي با همان سبك و سياق پاريسي بسازند و به تعدادي از رعيت هم لباس پيشخدمتي مي‌پوشاند و خب چون مراجعي هم نداشته هفته‌يي يك بار با دوستانش قرار مي‌گذارد در اين كافه جمع شوند و درباره مسائل مختلف با هم صحبت كنند. اين شكل مضحك و تصنعي يك جوري آشكار مي‌كند كه اين الگوبرداري چطور و در چه سطحي بوده است. اما چرا؟ چون كافه‌ها در فرهنگ پاريسي خيلي مهمند. كافه‌ها مكان‌هايي هستند كه آدم‌ها همديگر را مي‌بينند و به نوعي برايشان پاتوق محسوب مي‌شود. در همين كافه‌هاست كه نويسنده‌ها، شاعرها و نقاش‌ها همديگر را ملاقات مي‌كنند و مي‌نشينند و ساعت‌ها با هم صحبت مي‌كنند. اينكه نقاش‌هاي مثلا امپرسيونيست بيشتر در اين كافه‌ها همديگر را مي‌بينند نشان مي‌دهد كه اين محفل‌ها چقدر در شكل‌گيري سبك‌هاي هنري يا ادبي مهم بوده است. البته فقط كافه‌ها نبوده كه چنين نقشي را بازي مي‌كردند. اين محفل‌ها خيلي پيش‌تر از انقلاب فرانسه يعني از همان قرن ?? به بعد شكل گرفتند. محافلي كه با يك عنوان خيلي متشخص درباري به وجود آمده بود و به آنها «سالن» مي‌گفتند. صاحبان اين «سالن»ها در روزهاي معيني همه اهل ادب و هنر را دعوت و با هم ملاقات مي‌كردند. سالن‌ها بعدا هم مي‌ماند يعني به فرهنگ اروپايي كه نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم دو محفل مهم وجود دارد. يكي سالن‌ها و يكي هم كافه‌ها. آخرين نمونه اين سالن‌ها هم اوايل قرن بيستم منزل نويسنده و روشنفكر بسيار معتبر امريكايي يعني خانم گرترود استاين در پاريس است كه تقريبا هر كسي به آنجا مي‌آيد و سري مي‌زند. از همينگوي گرفته تا پيكاسو يا اسكات فيتز جرالد. و اينها در اين آخرين نمونه سالن است كه با هم بحث مي‌كنند، به تفاهم مي‌رسند يا به جدل مي‌افتند. به هر حال اين كافه‌ها و سالن‌ها جاي شكل‌گيري بعضي از عمده‌ترين هنرمندان اين دوره و سبك‌هاي مختلفي است كه شكل گرفت. هر چند اين خصوصيتي است كه تقريبا مي‌شود فقط به پاريس و فرانسه اطلاق كرد. مثلا در آلمان عملا كافه‌نشيني وجود نداشته يا توي انگلستان به جاي سالن يا كافه «پاب» وجود داشته ولي اينكه ما بگوييم اين پاب‌ها جايي بوده براي ملاقات اهل فرهنگ و ادب، واقعا اينطور نبوده است. يعني صرفا به خاطر گردهمايي اهالي ادبيات و فرهنگ مورد استفاده قرار نمي‌گرفته است. هر چند ممكن است در لندن باشگاه‌ها يا كلاب‌هاي خصوصي وجود داشته كه جاي اين‌جور ملاقات‌ها بوده ولي ما در ايران سنت اين كلاب‌ها را نداريم چون در دوره قاجار اين فرهنگ پاريسي بود كه به كلي دانشجويان و روشنفكران ما را تحت تاثير قرار داد و آنها به تاسي از آن فرهنگ الگو‌برداري مي‌كردند.