به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۹۰

   «دکتر شاپور بختیار و ابوالحسن بنی صدر در پیشگاهِ تاریخ»
      ناصر کرمی

آقای ابوالحسن بنی صدر شما در نوشتار و گفتارتان چنان از دکتر شاپور بختیار یاد میکنید که گویی این سیاستمدار بزرگوار دربانِ دروازهء قیصری و خلیفه گری شما و خاندان شما بوده است، آقای بنی صدر شما و همفکران شما در جایگاهی نیستید و صلاحیّت آنرا ندارید که از دکتر بختیار سخن برانید تا چه رسد به آنکه خود را با آن مقایسه کنید، شما یک بار خود را در مقابل دکتر بختیار گذاشتید، آکنون کجا هستید و نتیجهء راهی را که همین نظام جمهوری اسلامی است چه هست و چه هدیه ای را به ملّت و سرزمین ایران هدیه کرده اید ؟. امّا راهی را که دکتر بختیار انتخاب کرد بی نهایت هست، به موازات زمان ادامه دارد، نام دکتر بخیتار هم در تاریخ جاودانه است.  
■ در سالروز ترور دکتر شاپویر بختیار بوسیلهءِ نظام جمهوری اسلامی افرادی شناخته شده از جمله ابوالحسن بنی صدر و افرادی دیگر که منافع و اهدافی مشترک با دیدگاه بنی صدر دارند، نوشتارهایی را به منظور لکه دار کردنِ جایگاه تاریخی دکتر بختیار در سایت های اینترنتی انتشار و مباحثاتی را در رسانه هایِ گروهی برعلیه دکتر شاپور بختیار این سیاستمدار بی همتایِ تاریخ سرزمین ایران سامان میدهند.

■ دکتر شاپور بختیار از سوی سلطنت طلبان و مشروطه خواهان هم مورد حمله قرار میگرد که او شرط پذیرفتن نخست وزیری در آن شرایطِ بحرانی را خروج شاه از ایران بنا نهاد که فروپاشیِ ارتش و سیستم شاهنشاهی را باعث شد. جبههءِ ملّی که از همان آغاز به دکتر بخیتار پُشت کرد، مارکسیستها و مذهبیون که دکتر بختیار دشمن طبقاتی و ایدئولوژی دینی آنها بود، هواداران خمینی و نظام جمهوری اسلامی که بخون پاک او تشنه بودند. تودهءِ مردم هم در شرایطی نبودند که اندیشهءِ بلند و دمکراتیک او را درک کنند. به دکتر بختیار برای ارتباط با مردم و معرفی برنامهءِ سیاسی خود فرصتِ لازم داده نشد،

■ تازیدن به نام و جایگاه دکتر بختیار و نسبت دادن ارتباط مستقیم و یا مکاتبه ای ایشان با روح الله خمینی گرچه بنا به متون سیاسی مدرن هم میتواند قابل درک باشد، امّا این شیوه تازیدن و برخوردهای نا شایستی مانند عملِ آقای ابولحسن بنی صدر و امثال ایشان خود یک موضوع و پروسهءِ جامعه شناسی و جغرافیایی سیاسی سابقه دار حکومتهایِ مرکزی ایران بوده هست که به یک کالبد شکافی دقیق نیاز دارد، بطور کوتاه هدف از زیر سئوال بردن شخصیّت تاریخی و سیاسی دکتر بختیار بر چند محور استوار هست
 1- حسادت و غرض ورزی سیاسی به دیدگاهِ وسیع و به طرحها و استراتژیهای محوریِ دکتر بختیار در آن شرایطِ بحرانی که فقط چرچیل ها در زمانِ جنگ دوّم جهانی چنین ظرفیّتِ فکری و دور اندیشیِ آنرا داشتند که تئوریسینهایِ ایرانی امثال بنی صدر ها و دیگر نوچه های دیر وز و امروز آنها در جوهر وجودیِ خویش چنین ظرفیّت و نبوغ و شجاعتِ سیاسی را ندارند.

2- هجوم به نام و عملکردِ دکتر شاپور بختیار، ضرورتِ جبر دیالکتیکِ به وقوع انقلاب 57 و برپایی نظام جمهوری اسلامی را مُهر تأیید میزند و به حکومتِ 32 سالهء ننگینِ آن مشروعیّتِ قانونی میبخشد.

3- تئوریسین ها و همراهانِ خمینی و بیناد گذارانِ آکادمیکِ غیر روحانی و یا تکنوکرات مانند، بنی صدر، یزدی، شریعتی، بازرگان ها میخواهند اشتباهات تاریخی و زیانبار خود را توجیه و تبرئه و کسب محبوبیّتِ سیاسی بکنند 4- جلوگیری از بازگشت و مطرح شدن سیاسی مردمان زاگرس نشین کشور، همان سرزمین مادها، هخامنشیان پارسیان باستان، و ساسانیان که بعد از هجوم اعراب و با حکومت تُرک تباران، تا کنون از مشارکتِ مؤثر در حکومتِ مرکزی به اشکالِ مختلف دور نگهداشته شده اند و پیشتازان آنها را بهر شکل ممکن نابود کرده اند.

■ این مرزبندیهای سیاسی و جغرافیایی امروز هم در همهءِ احزاب و سازمانهای سراسری از جمله مشروطه خواهان، سلطنت طلبان، احزاب و نهادهای سکولار سبز و سرخ و سفید، جمهوریخواهان راست و چپ و میانه هم بخوبی نمایان هست که ترکیباتِ این احزاب و سازمانها همان ترکیباتِ حکومتهایِ: صفویان، قاجاریان و سلسلهءِ پهلوی هست. برای اثبات این موضوع کافی است که به سایت های ایرانی نگاهی انداخته شود که ببینیم کدامیک از آنها بطور جدی به بیستمین سالگرد ترور و به اندیشه و درایتِ سیاسی دکتر شاپور پرداخته که با نقد و مو شکافی این صفحه از تاریخ و با شناخت عمیق این شخصیّت سیاسی پند و راهبرد سیاسی ایی مفید حاصل شود. در مقابل نگاه کنید به سایت های رادیو فردا و بی بی سی که تا اندازه ای کنترل آنها در دستِ ایرانی ها نیست چگونه به مسئلهءِ ترور دکتر بختیار و تعمق در اندیشه و پیامدهای ترور این شخصیّت تاریخی و سیاسی پرداخته است،

■ یکی از ضربات سنگین وارده بر جنبش دمکراسی خواهی و کوبیدن با منفعل کردنِ اپوزیسیونِ حکومتِ استبدادِ دینی نظام جمهوری اسلامی این بوده است که افراد رانده شده از نظام اسلامی از جمله، بنی صدر، سازگارا، گنجی ها، و اصلاح طلبان حکومتی و دینی را در صف خود پذیرفته است و تازه از چنین افرادی به عنوان تاریخ زنده و به عنوانِ کارشناس و تئوریسین های راهبردی برای ادامهء مبارزاتِ سیاسی و رهایی از استبدادِ قرون وسطاییِ دینی استفاده میکنند. حتّی سازمانها و احزاب اپوزیسیونِ سکولار سبز و سرخ، شخص ابوالحسن بنی صدر و افرادی مانند او را که بنیادگذار و کارگزار حکومتِ ارتجاعی اسلامی بوده است را در صدر لیستِ افراد پیشنهادی برای تشکیل شورایِ حکومتِ در تبعید خود گذاشته است.

■ ▬ ابوالحسن بنی صدر بنیاد گذار ساختار ولایت فقیه حکومت اسلامی است.

■ چند سال پیش در نوشتاری چند بخشی به شناخت تئوریسین های آکادمیک اسلام سیاسی که نظام جمهوری اسلامی بر اساس دیدگاههای آنها پایه گذاری شد پرداختم و نتیجه گیری شد که در حقیقت ایدئولوگهایِ اصلیِ اسلام سیاسی در ایران روحانیت تربیت شدهء سنتّی(علما) حوزه ها و مدرسه های دینی تهران، قم، مشهد، و اصفهان نیست، بلکه اغلب آنها در کشورهای غربی تحصیل، یا دانش آموختگان کلاسیکی هستند که با فرهنگِ این جوامع آشنایی کامل داشته که با همین اندوخته های علمی و کسب تجارب، توانسته اند یک ایدئولوزی جدید از دین اسلام را با یک زبانِ سیاسی روشن آکادمیک اپوزیسیون، به همهء طبقات، مهمتر از همه طبقهء میانی ایرانی با فرهنگی بادکُنکی، و قشر به اصطلاح روشنفکران جامعه ارائه دهند، که موفّق به ترغیب و جذب نخبگان و نوک هرم جامعهء ایرانی به دین تشیع اسلامی شدند، کاری که هرگز ار عهدهء روحانیّت سنتّی و علمایی مانند آیت الله خمینی ساخته نبود و بدونِ حضور این طبقهءِ تحصیل کردهء راسیونال و آکادمیک مانند ابوالحسن بنی صدر در عرصهء سیاسی ایران، جنبش اسلامی و انقلاب 57 هم نمیتوانست صورت گیرد. جلال آل احمد، علی شریعتی، مهدی بازرگان، ابوالحسن بنی صدر، از این قبیل تئوریسین ها ی تخیلی بودند و هستند.

■ این آقای ابوالحسن بنی صدر که تئوری ساختار حکومتی مطلقأ دینی هر دو جهان را مانند تزهای "آریولیوس آگوستینوس" در دوران آنتیک و قرون اولیّه وسطی را میخواست در قرن 21 با کمک آخوندی مانند خمینی در ایران کرد و روحانیّت سنتّی را نمایندهء خدا بر زمین میداند، کیست ؟!.

■ بطور خلاصه ابوالحسن بنی صدر 1934 در یک خانوادهء آیت الله در همدان متولد شد. دورهء دانشگاهی را در رشته های تئولگی و جامعه شناسی گذرانده است. در گردهمایی های سیاسی دانشگاهی جبههء ملّی و سایر سازمانهای دیگر شرکت داشت. میگویند نا خواسته مجبور به ترک وطن کرده است و در پاریس در رشتهء اقتصاد و جامعه شناسی به ادامهء تحصیل پرداخته، جنبشهای دانشجویی سالهای 1968 اروپا بر او اثر میگذارند. یکی از رهبرانِ اپوزیسیون دانشجویی ایرانی خارج از کشور میشود.

■ سیّد ابوالحسن بنی صدر 1972 میلادی صرفأ برای دیدار و زیارتِ آیت الله روح الله خمینی از پاریس به نجف سفر میکند و از آن به بعد پیوسته تا پیروزی انقلاب اسلامی 57 با ایشان در تماس مستقیم بوده و شکلی از راهنما و مشاورتِ سیاسی خمینی را پُشت پرده بر عهده داشته است. با نوشتن چند کتاب به عنوان تئوریسین اسلامی در صدد ایجاد ساختار یک رژیم اسلامی بر اساس پرنسیپ های قرآن و دیدگاه پنج اصل تشیع علوی بر می آید. بر مبنای توحید که میگوید خدا یگانه هست و بالاتر از او کسی نیست، "حق مطلق مالکیت هم با خداست " در اقتصاد هم نباید فردی بر فرد دیگری حکومت کند، و بر روی زمین فقط پیامبران و امامان و روحانیّت اجازه دارند او را نمایندگی کنند. بنی صدر کار را رابطهء خدا و انسان تعریف میکند، نه رابطهء انسان با انسان.

■ ابوالحسن بنی صدر 1972 میلادی در پاریس در رساله ای ساختار: "مانیفست جمهوری اسلامی و ولایت دینی " خود را نوشت و آنرا رسمأ انتشار و علنی کرد. بخش اول این مانیفست انتقاد و چگونگی مبارزه با دولت وقت ایران و با سیاستهای آن بود و بخش دوم آن آلترناتیوسازی یک جمهوری صد درصد اسلامی مانند رژیم فعلی در ایران میباشد. ابوالحسن بنی صدر، یکی از ارکانِ اصلی شکل گیری جنبش اسلامی در ایران و معمار اصلی انقلاب 57، مبتکر تدوین قانون اساسی و تکوین ساختار خلیفه گری رژیم اسلامی است. بنی صدر، نزدیکترین فرد به خمینی در مدت اقامتش در Neavphle-le-Chateau فرانسه بود.

■ مانیفست جمهوری ولایت فقیه آیت الله خمینی را که میگویند ایشان در همان سال 1972 میلادی در نجف به رشتهءِ تحریر درآورد و بر سر زبانها افتاد، همان رسالهء ابوالحسن بنی صدر است که در پاریس انتشار یافت که اوّل در همان سال 1972 میلادی با شرفیاب شدن بنی صدر نزد خمینی در نجف تقدیم ایشان گردید. در واقع بنیادگذار تئوریک نظام جمهوری اسلامی ابوالحسن بنی صدر هست و نه آیت الله خمینی و سایر آخوندهای حوزه ای. ابوالحسن بنی صدر از مجرمان اصلی جنایات و از عاملین کشتارهای دگر اندیشان و همهء آزادیخواهان در طول 32 سالهء نظام جمهوری اسلامی و پاسخگویِ بر باد رفتن منافع ملّی کشور ما ایران است.

■ رابطه عمیق سیّد ابوالحسن بنی صدر با آیت الله خمینی و نقش بنیادی بنی صدر در شکل گیری شورش اسلامی 57 چنان پیوند ناگسستنی داشته که بعد از پیروزی آنارشیسم کور 57 که آنرا انقلاب اسلامی مینامند در نوامبر 1979 بدستور خمینی به سمتِ وزیر امور خارجه بر گزیده میشود و در ژانویه 1980 به عنوان اولین پرزیدنت جمهوری اسلامی انتخاب میگردد.

■ با نگاهی کوتاه به بیوگرافی ایدئولوگهای آکادمیک اسلامی مذکور میتوان نتیجه گرفت که: 1- آقای بنی صدر در خانوادهءِ آیت الله سنتّی شناخته شده و دینی تربیت شده است، که با پروسهء سکولاریسم، سکولاریزاسیون، مدرنیته و جایگزینی دمکراسی های مدرن در ایران منافع و جایگاه طبقاتی سنتّی دینی خانوادگی آنها از دست رفته و یا در خطر جدی بوده است 2- آقای بنی صدر در کشور فرانسهء، بنیادگذار دموکراسی و انقلاب اجتماعی، اولین کشور در اروپا که لائیسیته با ساختار دولت مدرن در آن شکل گرفت ،به کسب دانش پرداخته اند، امّا این چه حکمتی هست که اندیشهء بنیادگرایی دینی را محور مبارزاتی خود انتخاب و خواهان حکومتی بر اساس ولایت فقیه در ایران شد هنوز معلو نیست که باید امروز پاسخگوی آن باشد

■ از نیمهء دوم قرن هیجده ایرانیانی که به همین کشور فرانسه آمدند، با خود نسیم آزادی و دموکراسی، ساختار دولت مدرن، مدرنیته، تجدد خواهی، خردگرایی و تکنولوژی را به ایران آوردند و نیروی محرکهء انقلاب مشروطیّت و سکولاریسم در ایران بودند، این چه سر و رازی هست که بیش از نیم قرن بعد از آنها شریعتی، بازرگان، از همه مهمتر ابوالحسن بنی صدر، با خودشان، واپسگرایی، عقب ماندگی، تاریک اندیشی، جهالت را با خود به ایران آوردند، و حاصل دست آوردهای همنوعان ما قبل خود را بر باد میدهند در ابهام هست، امروز آقای بنی صدر باید پاسخگو باشد

■ آقای ابوالحسن بنی صدر بعد از اینکه در 1972 در پاریس مانیفست " جمهوری اسلامی" خود را انتشار داد و در همان سال به نجف نزد خمینی میرود و آن رساله را تحویل خمینی داد، چرا تا کنون آقای بنی صدر محتوای آن رساله و گفتگوهای بیشمار و پنهان خود با آیت الله خمینی را که با سرنوشت سرزمین و ملّت ایران رابطه ای تنگاتنگ داشته و دارد را انتشار نمیدهد، و مرتّب اقدام به افشاگریهای بی اساس و نادرست در مورد دکتر شاپور میپردازد، اگر امروز آقای بنی صدر راز پنهان بین خود و خمینی را فاش نکند، فردا در دادگاهی باید در مقابل قانون و دمکراسی پرده از مسائل بر دارد.

■ آقای بنی صدر باید علنأ در مورد نقش دولت فرانسه در ارتباط خود با خمینی در نجف و آمدن خمینی به فرانسه و ریختن طرح جمهوری اسلامی برای ایران زیر آن درخت سیب، و بازگشت بنی صدر به فرانسه لب به سخن باز کنند،

■ جوهر اصلی اندیشهء آقای ابوالحسن بنی صدر، فقط بر پایداری و رواج مجدد مناسباتِ دین اسلام متمرکز بوده است و در واقع شعار آقای بنی صدر و آیت الله خمینی که میگفت:"اسلام در خطر هست" یکی بوده است. امروز آقای بنی صدر باید پاسخ دهند، که در رسالهءِ جمهوری اسلامی اش، تعهد و مسئولیّت در مقابل سرزمین و فرهنگ و تاریخ ایرانی او کجاست ؟ مبحث دمکراسی، مدرنیته، راسیونالیسم، حقوق فردی و شهروندی در کدام صفحه از آن آمده است ؟

■ آقای ابوالحسن بنی صدر بخوبی میدانستند که از همان شهر نجفی در عراق که ایشان به پا و دست بوسی رهبر فکری خود آیت الله روح الله خمینی رفت، بدستور همان آیت الله های محبوب آقای بنی صدر، آخوند جوانی به ایران فرستاده میشود و به نشانهء سمبلیک احمد کسروی را ترور میکند، آیا آقای بنی صدر از قبل با برنامهء روشنفکر کُشی و افراد سکولار و دگر اندیش کُشیِ رهبر خود یعنی خمینی و نظام اسلامی را نمیتوانست پیش بینی کند؟ آیا دست آقای بنی صدر بطور غیر مستقیم به خون کشتار روشنفکران ایرانی آلوده نیست ؟

■ آقای بنی صدر که بقولأ دانش اقتصاد کلاسیک آموخته است، چرا اقتصاد توحیدی اسلامی که بر پایهء خرید و فروش شتر استوار بوده است را در ایران مطرح کرد، جایگاه مدرنیزاسیون، سکولاریسم، ساختار حکومت مدرن و سایر پدیده های عصر جدید در رسالهءِ ولایت فقیه دکتر بنی صدر کجاست ؟ تمامی تزهای آقای بنی صدر برعلیه خواسته های محوری انقلاب مشروطه بود و درها را بر روی وارد شدن جامعهءِ ایرانی به عصر جدید را بست، این آقای بنی صدر هست که باید پاسخگوی اعمال فریبکارانه و اتوپیایی خود باشد، و نه فرد سیاست ورز و آینده نگری مانند دکتر شاپور بختیار !

■ افرادی مانند بنی صدر و ابراهیم یزدی که در دوران حساس و کارساز نظام جمهوری اسلامی قدرت سیاسی را در دست داشتند، رازهای نهفتهء بسیاری در سینه دارند، بنی صدر نه فقط از جریان ترورهای رستوران میکونوس، بلکه از نشستها و زد و بندهای آمریکاییها و اروپاییها، با نمایندگان آکادمیک خمینی 1978 میلادی در اروپا برای ایجاد شکل گیری جمهوری اسلامی بسیار میدانند، حق ملّت ایران هست که بدانند چه کسانی سرنوشت خود و کشورشان را ورق زده است، و در آینده ورق خواهند زد، آقای بنی صدر باید در یک دادگاه علنی پرده از بسیار مسائل بر دارند. ایشان دفتر دار ، منشی، ادارهءِ پُست، نامه رسان، و فرد مورد اعتماد خمینی بوده است و مسلمأ از بسیاری از مسائل مبهم اطلاع دارند که باید فاش شوند.

■ روشنفکران دینی ایرانی تئورهای خود را به تقلید و کپی برداری از دیدگاه نظریه پردازان عربی خاورمیانه و شمال آفریقا که بر اصول قرآن و آورده های دین اسلام (حدیث)، استوار بود برداشته اند. در جوامع سنتّی که عصر روشنگری آغاز و یا نهادینه نشده است، عرضه کردن تزهایی براساس باورها و داده های قبلی که به مذهب آمیخته است بزودی در میان طبقات گوناگون پذیرفته خواهد شد. بطور نمونه ابوالحسن بنی صدر، بجای مطرح کردن ساختار حکومت مدرن، سیستمهای اقتصاد دانش محور امروز، اقتصاد توحیدی اسلامی را در جامعهء ایران پیش آورد و از سیستمهای اقتصادِ بازار آزاد، اقتصادِ سوسیالِ بازار، و اقتصادِ بازار متمرکز دولتی، صحبتی به میان نمی آورد. آیا عملکرد آقای بنی صدر شیّادی و فریبکارانه نبود و نیست که با یک تیر سه هدف را نشانه رود: 1- نفی ماتریالیسم دیالکتیک و راسیونالیسم در مقابل مطرح کردن ایده الیسم و متافیزیک دینی سنتّی 2- نفی سیستم های کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی های مریوط به آنها، در عوض برجسته کردن مبانی تشیع دین اسلام و ساختار حکومتی ولایتِ فقیه.

3- هستهء مرکزی دیدگاهِ مبالغه آمیز و سراسر دروغ سیاسی تئوریسین های آکادمیک اسلامی مانند ابوالحسن بنی صدر بر آن بوده است که تودهء مردم نا آگاه را زیر یک سقف جمع کنند و به آنها بفهمانند که دین اسلام کلید حل مشکلاتِ هر دو جهان را دارا میباشد، از سویی دین اسلام در ذات خود ضدِ استعمار و بر علیه قدرتهای بزرگِ جهان است و علل همهء فقر و عدم رشد چندگانه را دوری جستن و فراموشی از اسلام به مردم نا آگاه تدریس میکرد، در واقع آیا عملکرد و هدف آقای ابوالحسن بنی صدرها بنیادگرایی و تروریسم دینی و راه اندازی جنگهای عقیدتی و ایدئولوژیک نبوده است ؟

■ دکتر شاپور بختیار اگر با خمینی پنهان و آشکار تماس داشته، اگر نامه نگاری کرده و بوسیلهءِ نامه رسان و خدمتکاری مانند شما آقای بنی صدر بدست خمینی رسیده است، نه اینکه در کارنامهء درخشان و افتخار آفرین جاودانهءِ دکتر بختیار نکتهء ضعفی نیست، بلکه امری مثبت و بسیار هوشیارانه و بر اساس اصول لیبرال دمکراسی و سیاست ورزی مدرن و حقوق بشر امروز و بر اساس آینده نگری دانش محور و حساب شده بوده است.

■ در آنزمان آیت الله خمینی رهبر اپوزیسیون دینی حکومت وقت ایران بود، در همهء دمکراسی های مدرن مرسوم هست که حکومت وقت با اپوزیسیون به گفتگو بنشینند تا به ائتلافی برسند، دکتر بختیار یاد آور شد که حتّی از خمینی در فرودگاه تجلیل بعمل آورده خواهد شد ولی ایشان باید به قم بروند و به مسئلهءِ اخلاقی دینی بپردازند، به عبارتی دیگر دکتر بختیار همان جدایی دین از حکومت را مطرح کرد.

■ فرض بر این میگذاریم که دکتر بختیار بارها هم آیت الله خمینی را ملاقات کرده باشد، امّا بدون شک دیدار دکتر بختیار با دست بوسی آقای بنی صدر با خمینی دو جهان متفاوت و متضاد هستند، دکتر بختیار در صدد نجات کشور و جایگزینی حکومت قانون هست. میخواست هم شاه را و هم شیخ را وادار به قانون گرایی کند، قانونمندی زیر بنای هر دمکراسی است، اصلأ مدرنیته یعنی پای بندی به قانون و حکومت قانون. امّا شما آقای بنی صدر با دیدارهای خودتان نظام جمهوری اسلامی امروز را به آیت الله خمینی تحمیل کردید. رضاشاه کبیر هم در آن شرایط بحرانی بنا به مصلحت کشور به نجف رفت و با روحانیون صحبت کرد که کشور در خطر جدی است، بدون حمایت روحانیّت مترقی رضاشاه هرگز موفق نمیشد ایران را در آن شرایط بحرانی نجات دهد.

■ دکتر شاپور بختیاری که خود را اوّل انسان، دوّم ایرانی سّوم مسلمان معرفی میکند، دکتر بختیاری که شاهنامهءِ فردوسی را تاریخ ایران میداند و کتاب حافظ را جلد دوّم همان شاهنامه میداند، هیچوقت فرمانبر خمینی و از خمینی بزرگتر ها نمیشد. دکتر بختیاری که امکان و شرایط کسب مقام و جاه در نظام پادشاهی را داشت و به آنها به مناسبت اندیشهءِ دمکراتیک و بزرگ منشی خود پُشت کرد بیانگر این هست که این انسان بزرگ شیفتهء جاه و مقام نبوده است، و پذیرفتن نخست وزیری در آنزمان تنها و تنها بر اساس میهن دوستی بوده است که اگر بتواند کشور را از مصیبتی و استبدادِ سیاهی که اکنون کشور و ملّت 32 سال با آن درگیرند، جلوگیری کند.

■ نتیجهء دیدگاه و عملکرد ابوالحسن بنی صدرها نظام جمهوری اسلامی و کارنامهء 32 سالهء آن است، بدون شک کسی که چکش اوّل را بر سدی وارد کرد و دیوار آنرا فرو ریخت که پیامد آن سیل و سونامی بوده است که سرزمین و ملّتی را بی هویت و بی کاشانه و آوراه کرده و هزاران نفر جان باخته اند، مسئول و شریک اینهمه جنایت و خسارت خواهد بود.

■ آقای ابوالحسن بنی صدر شما در نوشتار و گفتارتان چنان از دکتر شاپور بختیار یاد میکنید که گویی این سیاستمدار بزرگوار دربانِ دروازهء قیصری و خلیفه گری شما و خاندان شما بوده است، آقای بنی صدر شما و همفکران شما در جایگاهی نیستید و صلاحیّت آنرا ندارید که از دکتر بختیار سخن برانید تا چه رسد به آنکه خود را با آن مقایسه کنید، شما یک بار خود را در مقابل دکتر بختیار گذاشتید، آکنون کجا هستید و نتیجهء راهی را که همین نظام جمهوری اسلامی است چه هست و چه هدیه ای را به ملّت و سرزمین ایران هدیه کرده اید ؟. امّا راهی را که دکتر بختیار انتخاب کرد بی نهایت هست، به موازات زمان ادامه دارد، نام دکتر بخیتار هم در تاریخ جاودانه است.

■ آقای ابوالحسن بنی صدر شما در برابر تاریخ دمکراسی خواهی و ملّی ایران بر صندلی متهمان خیانت به ملّت و به آتش کشاندن سرزمین ایران در ردیف اوّل و درجهء یک نشسته اید، هر درشتخویی و پرخاشی که به شخصیّتهای ملّی ایران مانند زنده یاد دکتر شاپو بختیار بکنید جرم شما سنگین تر، و بر قهر و غضب بخش عظیمی از ایرانیان میهن دوست می افزاید. لطفأ تا همین جا احترام خود را پاس بدارید و ساکت و مؤدب بر جای خود بنشینید. منتظر و گوش به فرمان باشید که صدا زدن شما به پشت میز محاکمه نزدیک هست.

Nasser.karami@gmx.de

آگوست 2011
آلمان

من مرغ طوفانم، نیندیشم ز طوفان  /  موجم، نه آن موجی که از دریا گریزد.

برگرفته از : ایران گلوبال