به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۹۶

بی خیالی های یک ملت، محمد نوری زاد


دوست داریم سال نود و شش چگونه بر زندگی شخصی و جمعی ما گذر کند؟
با گشایش های حرفه ای؟ پولدار شدن؟ سلامتی؟ درخشیدن؟ ازدواج؟ طلاق؟ بچه دار شدن؟ بی خیالی؟ هرچه باداباد؟

خب، سهم “وطن” در این داد و ستد شخصی و جمعی چه اندازه است؟
آیا همین گه بگوییم: وطن، از بهروزی مردم است که سر بر می کشد، نسبت رفتاری ما را با سرنوشت وطن همساز می سازد؟

بسیاری از ما سر به راه خویش داریم و وطن سر به راه خویش. ما بچشم خود می بینیم که بر بدن وطن تیغ می کشند و خامخواری اش می کنند و ما اما همچنان سر به کار خوبش داریم و به:
از ما که کاری بر نمیاد- بسنده می کنیم.

رنجوری وطن انگار نسبتی با خواست های ما ندارد. انگار سهم ما در تنظیم سرنوشت وطن، قدم زدن بر همین باریکه راهی ست که برایمان تعبیه کرده اند.
آیا انتخاب نماینده و دیگر هیچ، تمامی سهم ما در آراستن سرنوشت وطن – سرنوشت آینده – است؟

شوربختا که به اینجا رسیده ایم: همین که با ما کاری نداشته باشند، راضی ایم. بدجوری از وطن و سرنوشتش غافل شده ایم.
بد جوری!

محمد نوری زاد – کرمان