مسیح علی نژاد
آقای هاشمی "شتر حصر" درِ خانه شما نیز می خوابد...
اگر به جای عبدالله مومنی، سر فرزند خودتان را با همان خشونت غیرانسانی در توالت پر از مدفوع فرو می کردند و او در شرایطی اسف بار و در برابر چشم میلیون ها مخاطب تلویزیونی وادار به اعتراف علیه خودش می شد، آنگاه شما رضایت می دادید پشت کسی به نماز بایستید که مشخصا گفته است: “متهم هر اقراری در نزد عقلا و در مقابل بینندگان میلیونی علیه خود بکند، این اعتراف مسموع و مقبول و نافذ است.”
آقای هاشمی! درست در روزهایی که حوالی منزل مهدی کروبی پر بود از نیروهایی که با شعار دفاع از ولایت فقیه، به سمت خانه شیخ شلیک کرده و مردم را نیز تهدید می کردند، درست در روزهایی که حوالی خانه میرحسین موسوی نیز به گفته زهرا رهنورد، نیروهای لباس شخصی، نیروی انتظامی و ضد شورش گماشته بودند تا اگر موسوی قصد پیوستن به شیخ را داشت به او حمله کنند، درست در همین روزها که یاران قدیمی شما را در خانه حبس کرده اند، شما پشت آیت الله خامنه ای به نماز ایستادید و بعد هم در نشست خبرگان رهبری خرده به کسانی گرفتید که به تعبیر شما پیام رهبر مبنی بر دفع حداقلی و جذب حداکثری را درک نکرده اند. اگرچه حکایت این جذب و دفع بیشتر به طنز می ماند اما ظاهرا شما آن را جدی فرض کرده اید و از تریبون مجلس خبرگان نیز بهره جستید تا در تقویت این طنز سیاسی که خود بهتر می دانید حتی گوینده نیز اعتقادی به آن ندارد بگویید:
"ما امروز دچار تفرقه شده ايم و بعضی ها فرياد دفع حداقلی و جذب حداکثری رهبر را معکوس معنا می کنند. و وقتی کسی از وحدت سخن می گويد فورا فريادهای بلندی که معلوم نيست از کجا می آيد بلند می شود که می گويند وحدت بين چه کسانی باشد."
در کارکشتگی شما تردیدی نیست و بی شک خودتان بهتر از همه می دانید که این صداهای بلند از کجا می آید. همیشه حتی مخالفان شما هم، معمولا اقتدارتان در عرصه سیاست ورزی را انکار نمی کردند اما اینبار همانند این یک سال بحران، باز هم سیاست دوگانه یا به تعبیر رهبری سیاست غیر شفاف تان، خدشه ای دیگر بر اقتدار مخدوش تان در بخش های مهمی از افکار عمومی انداخت. نمازتان را به کسی اقتدا کردید که خطاب نامه های مهم زندان در همین روزها به او بود. خطاب نامه حمزه کرمی، خطاب نامه عبدالله مومنی. این دو برخلاف نامه های محمد نوری زاد، واگویه با پدر نمی کردند و نصیحت و توصیه ای هم نداشتند. واضح بود که نامه به ناپدری می نویسند. به کسی که خود را صاحب یک کشور می داند اما پشیزی برای نامه های ساکنان این کشور ارزش قايل نمی شود. در این نامه ها صحبت از شکنجه بود و خشونتی که به نظر می رسد هیچ انسانی بر انسان دیگر روا نمی دارد مگر آنکه خلق و خوی غیرانسانی اش بر او غالب شود. نامه های رسیده از زندان را حتما خوانده اید که چه گواهی آشکاری بر بروز غریزه های حیوانی در سیستم امنیتی و اطلاعاتی و زندان های کشور دارد. عبدالله مومنی و حمزه کرمی دو شهروند همین کشور هستند که تازه در خیل آن همه شهروندان مورد تجاوز و تهدید قرار گرفته شده، جرات کردند و افشا کردند که به خشونت آمیزترین شیوه های شکنجه جنسی و فیزیکی و روانی وادار به اعتراف علیه خود شده اند. همزمان شما نمازتان را به کسی اقتدا کردید که آشکارا گفته است: "متهم هر چه در دادگاه علیه خودش بگوید، این حجت است اما اعتراف یک زندانی علیه دیگری مسموع نیست."
آقای هاشمی!
تقریبا واضح است، پشت سر کسی به نماز ایستاده اید که پشت شما را خالی نکرد. یعنی کسانی که در زندان علیه شما و فرزندانتان اعتراف کردند به فتوای آقای خامنه ای، اعتراف شان بی اعتبار شد اما کسانی که علیه خودشان اعتراف کرده اند، به تعبیر دیگرگونه ایشان، کاملا مقبول و پسندیده است و دیگر هیچ اهمیتی ندارد که سر اعتراف کنندگان را پیش از آن اعتراف مقبول در توالتی پر از مدفوع فرو کرده بودند تا رنگ و بوی اعتراف شان به دل اعتراف گیرندگان خوش بنشیند و نظام را هم به مطلوبش نزدیک تر سازد. نظام از زبان عبدالله مومنی چنین شنید که در دادگاه و جلوی دوربین های رسانه ای که تحت نظارت مستقیم رهبری است اعتراف می کرد؛ او به همراه سایر اصلاح طلبان از هیجانات دانشجویان علیه نظام بهره جسته اند. نظام، نیازمند این اعتراف بود و برایش اهمیتی نداشت که این اقرار بوی تعفنِ می دهد و برازنده یک دولت نیست که اعتبارش را از چنین اقرار بی مقداری کسب کند.
جناب آقای هاشمی، در نهایت ادب و احترام، پرسش ساده ولی تلخی دارم :
اگر به جای عبدالله مومنی، سر فرزند خودتان را با همان خشونت غیرانسانی در توالت پر از مدفوع فرو می کردند و او در شرایطی اسف بار و در برابر چشم میلیون ها مخاطب تلویزیونی وادار به اعتراف علیه خودش می شد، آنگاه شما رضایت می دادید پشت کسی به نماز بایستید که مشخصا گفته است: "متهم هر اقراری در نزد عقلا و در مقابل بینندگان میلیونی علیه خود بکند، این اعتراف مسموع و مقبول و نافذ است."
این روزها نام شما به عنوان "سران فتنه" در طرحی که از شورای عالی امنیت ملی به هر دلیلی به بیرون درج کرده است دیده می شود. ابتدا سرکوب و دستگیری را از فعالین سیاسی و روزنامه نگاران شروع کرده اند و سپس وقتی جامعه از تب و تاب روزهای نخست جنبش کمی رهیده به نظر آمد، سراغ "سران فتنه" رفته اند. تردید نکنید که این نماز و نیاز شما به آقا هرگز حاشیه امنی برای کسی که در راس لیست شورای عالی امنیت ملی قرار داشت ایجاد نخواهد کرد. بهتر از ما جوان ها می دانید که با یک اشاره ی ساده از رهبری، خودسر نام گرفته ها بساط شان را از مقابل خانه موسوی و کروبی جمع خواهند کرد اما فعلا مصلحت بر سکوت آقا است و اقتدای شما به او نیز از مصلحت های دیگر روزگار است که در قاموس خیلی ها معنای روشنی ندارد. ادامه سیاست دوگانه شما در برابر سرکوب و حصر و حبس اما در افکار عمومی معنای روشن تری دارد؛ دیر یا زود "شتر حصر" درِ خانه شما نیز می خوابد.