به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۹

ندایی دیگر
ندا آقا سلطان                       ندا سلطانی
 لوموند: عکس ندا سلطانی در ۲۰ ژوئن سال گذشته اشتباها به جای ندا آقا سلطان که در يک تظاهرات آرام اعتراضی به نتايج انتخابات رياست جمهوری دوره دهم کشته شد، در رسانه های جهان منتشرشد. ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی می خواستند به زور از ندا سلطانی اعتراف گرفته و وی را وادار کنند در مقابل دوربین بگوید که «کشته شدن ندا دروغ بوده و توطئه سفير يونان در تهران بوده است.»
به نوشته لوموند، ندا سلطانی مقاومت کرد، تهديد شد و از ايران گريخت و به آلمان پناهنده شد. وی اخیرا داستان خود را با این روزنامه در ميان گذاشته است.
ندا سلطانی، ۳۲ ساله، که پيش از آنکه به اشتباه عکسش در جهان منتشر شود، در دانشگاه آزاد زبان انگلیسی تدريس می کرد، می گويد از زندگيش در ايران راضی بوده و در غرب معمولا نمی توانند درک کنند که می شود در ايران زندگی دوست داشتنی ساده ای داشت.
به نوشته لوموند، ندا که از دنيای سياست دور بوده و در تظاهرات اعتراضی عليه نتايج انتخابات شرکت نکرده، فردای کشته شدن ندا آقا سلطان به روی فيس بوکش تعداد زيادی پيام از گوشه و کنار جهان می بيند.
خانم سلطانی به لوموند می گويد«در ابتدا کلی خنديدم ولی عصر وقتی عکسم را به روی تلويزون ديدم، خنده ام بند آمد.»
وی می گويد که عکسش از روی فيس بوکش برداشته شده و توسط صدای آمريکا مورد استفاده قرار گرفته بود. وی می افزايد به این شبکه خبری ای ميل فرستاده ولی جوابی نگرفته است. دو روز بعد بی بی سی، سی ان ان، فاکس نيوز، رويترز و دیگر شبکه های خبری، اين عکس را منتشر کردند.»
۲۴ ژوئن ماموران اطلاعاتی جمهوری اسلامی، خانم سلطانی را احضار می کنند. وی می گويد:« ۲۵ ژوئن با مادرم به سازمان اطلاعات رفتيم، انگار داشتم به سوی مرگ می رفتم.»
وی می گويد: «در اتاق دو بازجو با يک دوربین ويدئویی در انتظارم بودند. آنها از من خواستند رو به دوربين بگويم که سفير يونان در تهران عکس ويزای مرا پخش کرده تا مرا به عنوان قربانی جا بزند.»
ندا سلطانی می افزاید: «سه بار فيلم گرفتند ولی هر سه بار من حقيقت را گفتم. پس از چهار ساعت مرا آزاد کردند. دو روز بعد ساعت هفت بهداز ظهر دوباره مرا احضار کردند. مرا متهم کردند که نمی خواهم همکاری کنم، مرا تهديد کردند که به تدريس در دانشگاه نمی توانم ادامه دهم. حتی برادرم را تهديد کردند.»
حدود نيمه شب بازجويی تمام شد. مادرم منتظرم بود. نگهبان به وی گفته بود بی خود منتظر نباش. وقتی اين ساعت کسی را می برند، معمولا بيرون نمی آید.
به نوشته لوموند، ندا سلطانی بليط استانبول می خرد و ۱۱ هزار يورو به يک مامور فرودگاه باج می دهد تا بتواند از کشور خارج شود.
ندا سلطانی از آلمان تقاضای پناهندگی می کند و زبان آلمانی ياد می گيرد. ندا سلطانی می گوید «هيچکدام از خبرگزاری هايی که عکسش را پخش و منتشر کردند، از وی حتی معذرت خواهی نکردند.»