به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۰

بازداشت شاعر ملی، مصطفی بادکوبه ای


 جمهوری اسلامی به تازگی شروع به برخورد جدی قضایی و امنیتی با برخی از شاعران منتقد کرده است.
فشار امنیتی و سیاسی بر شاعران منتقد، پس از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری آغاز شده و در روزهای اخیر تا آنجا افزایش یافته است که به گفته منابع آگاه مصطفی بادکوبه ای نزدیک به یک ماه قبل و در سکوت خبری کامل بازداشت شده است . این در حالیست که از بازداشت موقت هیلا صدیقی نیز با ارائه سند ملکی پس از برگذاری جلسه تفیهم اتهامی جلوگیری به عمل آمد.
در همین راستا بر اساس خبری که یکی از منابع موثق به خبرنگار جرس داده است، مصطفی بادکوبه ای شاعری که شعرهای اخیرش در انتقاد از دولت احمدی نژاد و حمایت از کسانی که او در شعرهایش از آنان به عنوان « فتنه گران» یاد کرده است نزدیک به یک ماه گذشته از سوی نهادهای امنیتی بازداشت شده و در اوین به سر می برد.
این گزارش حاکیست؛ ماموران امنیتی اواخر سال ۸۹ صبح زود به خانه ی مصطفی بادکوبه ای هجوم برده و وسایل شخصی وی را به همراه خود بردند.
گفتنی است در همان ایام ، مشابه همین اتفاق برای هیلا صدیقی شاعر جوان منتقد نیز رخ داده بود که ماموران امنیتی با هجوم به منزل این شاعر تمامی وسائل شخصی وی را ضبط کرده و پس از آن بارها او را مورد بازجویی قرار دادند.
در مورد وضعیت مصطفی بادکوبه ای و اینکه آیا او نیز مورد بازجویی های متوالی قرار گرفته است خبری در دست نیست اما فروردین ماه امسال ماموران بار دیگر به منزل آقای بادکوبه ای رفته و او را در منزل شخصی اش بازداشت کردند.

تا کنون چندین بار خانواده این شاعر در محل دادگاه حضور یافته و خواستار روشن شدن وضعیت این شاعر شده اند که متاسفانه پاسخ روشنی دریافت نکرده اند و در نگرانی شدید نسبت به چگونگی وضعیت و حال این شاعر در بند به سر می برند.
این شاعر در شعر تازه خود که به شدت مورد استقبال معترضان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری هم قرار گرفته بود چنین گفته است:

چندیست دلم یکدله با فتنه‌گران است / این هم به یقین معجزه دور زمان است
چون فتنه گری بانگ عدالت طلبی شد / دل‌ بهر خدا یکدله با فتنه گران است


مصطفی بادکوبه ای همان شاعری است که پس از تحرکات عوامفریبانه برخی ، برای پررنگ نشان دادن ملی گرایی شعری سروده بود که با استقبال بسیار گسترده مواجه شده بود .

وی در این شعر گفته بود:


وقتی تو میگویی وطن من خاک بر سر میکنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم

وقتی تو میگویی وطن یکباره خشکم میزند

این دیده مبهوت را با خون دل تر میکنم


احضار و بازداشت و فشار بر شاعران و هنرمندان پس از انتخابات ریاست جمهوری به صورت جسته و گریخته آغاز شده بود اما در روزهای اخیر شکل جدی تری به خود گرفته است.
برخورد با شاعران تنها از طریق احضار و بازجویی و تذکر به شاعران جوان صورت نمی گیرد بلکه خبرهای رسیده به جرس حاکیست که به تازگی فشار بر انجمن های شعر و ادب در شهرستان های کوچک نیز افزایش یافته است و این فشارها منجر به بسته شدن برخی از انجمن های شاعران در چند شهرستان شده و برخورد با چند شاعر جوان در سکوت خبری شده است.

تفیهم اتهام شاعر شجاع، هیلا صدیقی


هیلا صدیقی شاعر جوانی که از شعرهای انتقادی او با استقبال گسترده ای در عرصه های عمومی و مجازی مواجه شده است نیز پس از انتخابات تا کنون چندین بار احضار و مورد بازجویی قرار گرفته است.
به گفته ی یک منبع مطلع، پس از آنکه در چند ماه گذشته ماموران امنیتی به خانه هیلا صدیقی رفته و وسایل شخصی او را با خود بردند، این شاعر به مدت بیش از ده روز و به صورت متوالی هر روز به مدت طولانی ۸ الی ۹ ساعت توسط وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار می گرفت اما به تازگی پرونده ی این شاعر جوان از وزارت اطلاعات به دادسرا انتقال یافته است.
یک منبع مطلع در این زمینه به جرس می گوید: به تازگی و در روز شنبه دهم اردیبهشت ۹۰، جلسه تفیهم اتهام برای هیلا صدیقی در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین برگذار و در نهایت آزادی هیلا صدیقی منوط به ارائه سند ملکی شد .
هیلا صدیقی که اینک به قید وثیقه آزاد ست پیش از این در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی نیز فعال بوده است. این شاعر جوان و فعال مدنی و سیاسی بعد از انتخابات و پس از اتفاقاتی که برای معترضان انتخاباتی رخ داده بود، شعرهایی با مضامین اجتماعی – سیاسی سرود. وی با خواندن این اشعار انتقادی به یکی از چهره های جوان منتقد در حوزه شعر بدل شده بود که شعرهای او با استقبال بیشتری در عرصه عمومی و مجازی مواجه شده است.
بخشی از شعر او که پس از کشته شدن معترضان انتخاباتی سروده بود چنین است:


هر چند که باغ از غم پائیز تکیده

از خون جوانان وطن لاله دمیده


صد گل به چمن در قدم باد بهاران


می روید وصد بوسه دهد بر لب باران


قفنوس به پا خیزد و با جان هزاره


پر می کشد از این قفس خون و شراره


با برف زمین آب شود ظلم و قساوت


فرداش ببینند که سبز است دوباره