به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۰

ادينبورگ 2011 :‌ نويسنده ليبيايي، هشام مطر از زندگي و نوشتن در سايه ديكتاتوري مي گويد

قذافي قرباني قذافي

هشام مطر مي‌گويد كه انقلاب ليبي دموكراسي را واقعي و دست‌يافتني جلوه داد.
هشام مطر كه پسرعموي انقلابي‌اش در مقر قذافي به ضرب گلوله كشته شد، در جشنواره بين‌المللي كتاب ادينبورگ سخن مي‌گويد.
«لحظه‌يي كه انقلابيون وارد مقر قذافي شدند، شگفت‌آور و البته تا حدي وهم‌انگيز بود. چهره‌يي ديده نمي‌شد اما گلوله‌ها همه جا بودند. به نظر من اين نماد رژيم قذافي است كه خود را در چهره‌ها و داستان‌ها احاطه كرده.»
«هفته اخير به لحظه پريدن از خواب پس از ديدن كابوس مي‌مانست كه آدم مي‌فهمد با اينكه كابوس و تصويرهايش وحشتناكند اما به طرز باورنكردني شكننده هم هستند.»
و اينگونه است كه هشام مطر يكي از برترين نويسندگان ليبي، وقايع اخير در موطنش را تشريح مي‌كند. پسرعموي او عزالعرب مطر كه يكي از اعضاي جبهه انقلابيون بود روز سه‌شنبه در مقر قذافي به ضرب گلوله به قتل رسيد.

مطر كه در جشنواره كتاب ادينبورگ سخنراني مي‌كند، چنين مي‌گويد «براي نخستين بار در تاريخ ليبي، دموكراسي، واقعي و دست‌يافتني و نه يك داستان رويايي به نظر مي‌رسد. انقلاب‌ها راجع به اهداف منفي نيستند. خيلي ساده درباره از دست يك‌سري آدم راحت شدن است. درباره كشف هويت‌مان و مفهوم ليبيايي بودن است.»

جبالا مطر، پدر هشام در دهه 70 ميلادي متهم به ناسازگاري با حكومت شد و همراه خانواده‌اش از ليبي تبعيد شد. چند سال بعد در 1990 توسط پليس مخفي مصر ربوده و مدتي بعد به زندان ابوسليم در ليبي بازگردانده شد. هشام اين وقايع را در رمان «آناتونومي يك ناپديد شدن» به شكل داستان درمي‌آورد. مطر حاضر نشد درباره احتمال مرده يا زنده بودن پدر براي مخاطبانش در ادينبورگ حرفي بزند. رژيم قذافي كه به كابوسي مي‌مانست هويت و حس روايي را از مردم ليبي ربود. در واقع اين از برنامه‌هاي ديكتاتوري بود كه حتي كوچك‌ترين جزييات روايت‌هاي مردم را به چنگ گرفته و تحريف مي‌كرد. «يكي از اهداف ديكتاتوري اين است كه روايتي بسازد كه در آن زندگي در زمان حال را تعريف كرده و در عين حال نشان دهد كه آينده چگونه خواهد بود. در واقع حتي سعي در بازنويسي تاريخ دارد. ديكتاتورها با رمان‌نويسان در يك چيز مشتركند؛ آنها نيز سروكارشان با روايت است.»

«تفاوت در اينجاست كه رمان‌نويسان به روايت‌هايي كه بازتاب زندگي است علاقه‌مندند. روايت‌هايي كه احساسات متناقض را بيان مي‌كنند؛ رواياتي كه تضادهايي كه در انسان بودن موجود است را نشان مي‌دهند؛ رواياتي كه احساسات و روان آدمي را نشان مي‌دهند.» «در مقابل، ديكتاتورها خالق رمان‌هاي بدي هستند كه در مقابل تغيير مقاومت مي‌كنند و ساده‌انگارانه نوشته شده‌اند. آنها اين كار را با وارد شدن در خصوصي‌‌ترين جنبه‌هاي زندگي‌مان مي‌كنند؛ آنها سعي مي‌كنند شكل عاشق شدن مردم، مطالعه مردم، انديشيدن به آينده و آموزش و تحصيل كودكانشان را تحت تاثير قرار دهند.»

مطر درباره رمانش «در سرزمين مردان» كه به فهرست نهايي نامزدهاي جايزه بوكر مان در سال 2006 راه پيدا كرده بود، مي‌گويد: «قصدم اين نبود كه رماني درباره واقعيت تاريخي ديكتاتوري بنويسم. مي‌خواستم نشان دهم كه ديكتاتوري چگونه لحظات خصوصي و رفتارهاي جزيي مردم را تحت تاثير قرار مي‌دهد. چگونه يك آدم تحت ديكتاتوري فنجاني قهوه را متفاوت در دست مي‌گيرد و به چه موسيقي‌اي ممكن است گوش دهد.»

مطر، قذافي را با ديكتاتور ديگري در آثار شكسپير مقايسه مي‌كند. «وقتي همه‌چيز چنان سفت و سخت ساخته مي‌شود تا واقعيت موردنظري را به خورد شما دهد، شما در واقع زنداني آن واقعيت مي‌شويد. درباره ريچارد سوم هم همين اتفاق افتاد. من واقعا فكر مي‌كنم خود قذافي يكي از قربانيان واقعيت از نوع قذافي است.»

مطر مي‌پذيرد كه مشخص نيست وقايع ليبي و كشورهايي نظير تونس و مصر به كجا بينجامد. «اسلام اصل مهمي در زندگي روزمره و بخشي از ميراث ما است. جنبش‌هاي سياسي را نمي‌توان از بين برد چرا كه مقاومت، نياز به زباني براي بيان خود دارد. براي بسياري از مردم، زبان اسلام بسيار گيرا، قدرتمند و موثر است. به نظر من عجيب است كه اخوان‌المسلمين نهايتا بخشي از دولت مصر را در دست نگيرد. ديكتاتوري به اينجا ختم مي‌شود.»

اما واقعيت اين است كه شما به دنبال حكومت ملي هستيد يا نيستيد. اگر اخوان‌المسلمين بخواهد ارزش‌هاي مردم‌مداري را دست‌كم بگيرد، اين ديگر داستان ديگري است كه من فكر نمي‌كنم اينطور شود. آنها بيشتر به نگاه اسلامي در تركيه گرايش دارند تا نگاه اسلامي در عربستان سعودي.

مطر مي‌گويد تمام جنبه‌هاي اين انقلاب شگفت‌انگيز بوده است. «به معجزه مي‌ماند. بيدادگري بي حد و حصر و فريب‌كار بر مردم غيرنظامي تحميل مي‌شود، با اين حال اين مردم غيرنظامي همچنان به ازخودگذشتگي‌ها ادامه مي‌دهند و قدرت بيانشان را از دست نداده و اميدوار مي‌مانند. اين شگفت‌انگيز است. لحظه‌يي متعالي است. مقدس است.»