به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، مهر ۰۱، ۱۳۹۰

رسول پاپايي
همه نقش داريم

اول: مهرماه را همه دوست دارند و همه طعم شيرين نخستين مدرسه رفتن را چشيده‌اند، مهر كه مي‌شود بوي پاييز همه جا مي‌پيچد و بزرگ‌تر‌ها را، شوق و ذوق روزگار كودكي مي‌بخشد. روزگاري كه چست و چابك بودند و معلم‌هايشان دستشان را مي‌گرفتند، تا ياد بگيرند كه چگونه مي‌شود نرم و نازك، از تلخي‌ها و سختي‌هاي زندگي، شادمانه بپرند. مهر كه مي‌شود، بوي كتاب و دفتر و قلم و روپوش و مقنعه‌هاي نو شهر و روستا را پر مي‌كند و كوچه‌ها و خيابان‌ها زودتر از هميشه شلوغ مي‌شوند و كودكان و نوجوانان ايراني با زمزمه، «اي نام تو بهترين سرآغاز» وسيع‌تر از همه دفتر‌هاي كاغذي، دفتر دلشان را به آموزه‌هاي معلمان نجيب و آگاه مي‌گشايند، تا فصل جديدي از بيداري و گرفتن تصميم‌هاي بزرگ‌تر از «تصميم كبري» را آغاز كنند. لازم مي‌دانم آغاز فصل درس و مشق و تمرين حركت در مسير خوبي‌ها و خوب بودن را به همه معلمان فرهيخته و دانش‌آموزان و اوليا و متوليان امر تعليم و تربيت تبريك بگويم.

دوم: سال تحصيلي جديد آغاز شده و ميليون‌ها كودك و نوجوان و معلم ايراني سال تحصيلي را در حالي آغاز مي‌كنند كه به يمن گسترش ارتباطات و رسانه‌ها كمتر روزي است كه درباره تاثيرات و نقش شگرف آموزش و پرورش سخني گفته يا نوشته‌يي از تاثير اين نهاد بر همه رگه‌ها و جوانب جامعه، نوشته نشود. مايلم به بهانه مهر و آغاز سال تحصيلي، اين‌بار به واقعيتي كه كمتر محل نگاه و توجه بوده است اشاره كنم و آن تاثير جامعه و افراد و روابط حاكم بين آنان، بر «آموزش و پرورش» است. اينكه آموزش و پرورش تاثير عميق و همه‌جانبه‌يي بر جامعه دارد سخن درستي است اما بايد قبول كرد كه آموزش و پرورش هم با وجود قدرت و توانش از «جامعه» اثر مي‌پذيرد و فرهنگ عمومي و اجتماع و باور‌ها و سنت‌ها و سياست‌هاي حاكم بر يك جامعه بر آموزش و پرورش و نظام تعليم و تربيتش اثر مي‌گذارد. ارتباط بين آموزش و پرورش و جامعه، يك ارتباط يك سويه و غالب و مغلوبي نيست، كه هميشه آموزش و پرورش بر جامعه اثر بگذارد. ارتباط بين جامعه و آموزش و پرورش آنچنان عميق است كه اين عميق بودن و تفكيك‌ناپذير بودن ارتباط بين جامعه و آموزش و پرورش موجب شده تا برخلاف تصور بسياري جامعه هم بر آموزش و پرورش اثر بگذارد. همه ما و اين كودكاني كه مهر امسال براي نخستين بار به مدرسه مي‌روند، قبل از ورود به نهاد آموزش و پرورش و فرا گرفتن آموزش‌هاي عمومي، بسياري از آموخته‌ها و دانسته‌ها و باور‌هايمان را از جامعه ياد گرفته و حتي در سال‌هاي مدرسه رفتن و فراگيري آموزش‌هاي مدرسه‌يي هم، همچنان در حال آموختن از جامعه هستيم. بنابر اين به‌نظر مي‌رسد كه جامعه هم در پيشرفت يا عقب‌ماندگي يك نظام آموزشي، نقش مهمي بازي مي‌كند و بر آموزش‌هاي رسمي نهاد آموزش و پرورش تاثير مثبت يا منفي دارد و بخشي از كيفيت آموزشي و شيو‌ه‌هاي تعليم وتربيت متوجه جامعه و روابط و ارزش‌ها و ضدارزش‌ها و باور‌ها و رفتار‌هاي حاكم بر آن است. دقت و توجه به اثر جامعه بر آموزش و پرورش است كه موجب مي‌شود ما به عنوان كساني كه در «جامعه» زندگي مي‌كنيم ودر باورها و عقايد و سياست‌ها و روابط حاكم بر آن نقش اساسي داريم، متوجه باشيم كه در موفقيت يا عدم موفقيت، بالندگي يا ايستايي نهاد آموزش و پرورش نقش مستقيم داريم و عادت‌ها و سنت‌ها و تفكرات خوب ما مي‌تواند به آموزش و پرورش و معلم‌ها كمك كند و تفكرات و عادت‌ها و سنت‌ها و رفتارهاي نامناسب ما مي‌تواند مزاحم يك آموزش و پرورش پيشرفته و پويا باشد. شايد تعارضات موجود بين آنچه معلم‌ها مي‌گويند و آنچه دانش‌آموزان امروزه در جامعه مي‌بينند و ياد مي‌گيرند دليل خوبي باشد كه ما اهالي جامعه، در آغازين روز‌هاي مهر به اين انديشه كنيم كه به راستي، نقش و تاثير ما بر نهاد آموزش و پرورش چيست؟ آيا اين نقش مكمل آموزش‌هايي است كه معلمان فرهيخته به بچه‌ها مي‌گويند و تسهيل‌كننده حركت بچه‌ها به سوي تعالي است يا مزاحم و در تعارض با آموزش‌هاي نهاد مدرسه و تعليم و تربيت است؟! شايد توجه به اين نقش و رسيدن به درك صحيحي از تاثيرجامعه بر آموزش و پرورش و كار معلم‌ها بتواند بر اثربخشي بيشتر و تسهيل فرآيند تعليم و تربيت و برخوردار شدن از يك آموزش و پرورش پيشرفته كمكي شايان داشته باشد. درك و دقتي كه همه آنان كه دل‌سوخته رشد كودكان و نوجوانان ايراني و داشتن آموزش و پرورشي قوي هستند بايد تلاش كنند به آن برسند و ديگران را هم به آن برسانند.