فقط یک راه وجود دارد
هشدار به افراد بی صلاحیت و آن دسته از سازمانها و گروههای سیاسی که بدون داشتن صلاحیت و مدیریت کارشناسی در باره ی خشک شدن دریاچه ارومیه مقاله می نویسند، یا مصاحبه می کنند و یا با صدور بیانیه، اذهان عمومی را پریشان می سازند.
بقول معروف «نخوانده ملا» هستند.
و
مرگ دریاچه را ببینند
پروفسور پرويز كردواني، پدر علم كويرشناسي ايران با اعلام مرگ قطعی دریاچه ارومیه
در گفتوگو با «شرق»:
پروفسور پرويز كردواني فرزند كوير است و پدر علم كويرشناسي ايران، بيراه نيست اگر بگوييم او بهتر از هركس ديگري در ايران اقليم كويري و چگونگي و زمان تولد و مرگ يك كوير را ميشناسد. حالا كه بسياري بر اين باور هستند، اگر درياچه اروميه خشك شود، جايش را كويري از نمك خواهد گرفت، بهترين كار رفتن به سراغ پروفسور كردواني و پرسيدن اين سوال از او درباره آينده اين درياچه است، آيا درياچه اروميه خشك ميشود؟ اگر خشك شود آيا به كوير بدل خواهد شد؟ كوير شدن اين منطقه چه تغييري در اكوسيستم منطقه خواهد داشت؟
در اين گفتوگو سوالاتي از اين دست را با پدر علم كويرشناسي ايران مطرح كردم.
به نظر شما آينده درياچه اروميه چه خواهد شد، آيا هشدارهايي كه برخي مبني بر خشك شدن درياچه ميدهند، صحت دارد؟
درياچه اروميه حتما خشك ميشود، در اكوسيستم يك قانوني وجود دارد به اسم توالي، يعني اكوسيستم ثابت نميماند، بايد از بين برود، البته درياچه اروميه ممكن است خشك نشود اما بايد تغيير كند. نميتواند براي هميشه بماند. جنگلهاي شمال و دريايخزر هم روزي از بين خواهند رفت. تنگه هرمز زماني خشك بود، مردم از داخل آن تردد ميكردند. خليجفارس سهبار در 20 هزار سال و 40 هزار سال و 120هزار سال پيش خشك شد و دوباره پر آب شد.
اين قانون طبيعت است. اين درياچه هميشه ارزشهاي توريستي و اقتصادي داشت، هنوز هم دارد، توريستها حالا بايد بيايند و مرگ اين درياچه و از بين رفتن يك اكوسيستم را ببينند. در واقع مرگ جذابيتهاي توريستي هم براي گردشگران جذاب است. درياچه اروميه هم همينطور است. الان توريستها بايد بيايند مرگش را تماشا كنند.
مرگ درياچه شبيه مرگ انسان است، مرگ اكوسيستمها هم طبيعي است اما بعضيها زودتر و بعضيها ديرتر ميميرند. علت همه اين مرگها هم انسان است.
انسان هر روز تلاش ميكند زندگي خود را با نوآوري در علم بهتر و راحتتر كند و به همين دليل هم اين اكوسيستمها را تخريب ميكند.
اگر درياچه اروميه خشك شود، چه به روز شهرهاي اطراف و اقليم و اكوسيستم اطراف آن خواهد آمد، چه تغيير عمده و مشخصي در اين قسمت از جغرافياي كشور رخ خواهد داد؟
با خشك شدن درياچه اروميه شهرها و روستاهاي سمت غرب درياچه مشكلي نخواهند ديد اما سمت شرقي درياچه خيلي آسيب ميبيند، اگر يك توفان شديد بوزد، اول بناب و بعد عجب شير به مدت خيلي كوتاهي به نمكزار تبديل خواهند شد، حتي ممكن است در مدت كمتر از 24 ساعت اين اتفاق رخ دهد. بنابراين تمام مردم اين منطقه مهاجرت خواهند كرد، در تمام منطقه شرقي درياچه باد نمك شروع به وزيدن خواهد كرد و نمك روي خاك منطقه خواهد ريخت. درياچه آرال كه خشك شد، در شش ساعت 42 هكتار زمين در نزديكي آن به نمكزار تبديل شد، به شكلي كه نمك خاك آن از سه درصد هم بيشتر شد.
علاوه بر شهرهاي بناب و عجب شير چه مناطق و شهرهاي ديگري از اين مساله آسيب خواهند ديد؟
بستگي به شدت توفانهايي خواهد داشت كه ميوزد اما با توجه به اقليم منطقه حتي تبريز هم از اين موضوع تاثير خواهد گرفت، در مجموع بايد گفت ابتدا شيوه و سبك زندگي مردم، نوع كشاورزي و محصولاتي كه ميكارند، به كلي تغيير خواهد كرد، زندگي مردم عوض ميشوند و بعد شهرها و روستاها تخليه ميشود، يك نمونه قابل ذكر كه ميتوان به آن اشاره كرد، روستاهاي «اشين» يا «ده علم»، در شمال نايين سمت ريگ جن است، الان اگر آن سمت برويد، روي خانهها ماسه ريخته شده، بعدها هم اين منطقه به نمكزار بدل ميشود يعني همه جا را نمك ميگيرد و به كوير تبديل ميشود، الان هم البته كوير دارد در زير مرند كويري هست به اسم «گووم تپه» اما خشك شدن درياچه كوير اين منطقه را بيشتر ميكند.
علت مرگ اين درياچه واقعا چيست؟ برخي ميگويند سدها عامل اصلي اين مساله است، برخي هم خشكسالي را عامل خشكسالي ميدانند، به نظر شما علت خشك شدن درياچه اروميه چيست؟
اين حرفها اشتباه است، علت اصلي كم شدن منابع آبي منطقه، افزايش جمعيت و توسعه بيرويه كشاورزي و صنعت بدون در نظر گرفتن منابع آبي است. پيش از اين جمعيت اطراف درياچه كم بود، شهرهاي اطراف هم جمعيت كمي داشت اما حالا كشاورزي و صنعت اطراف اين درياچه را توسعه دادهاند. جمعيت هم بسيار زياد شده و همه اينها به آب نياز دارد. بدون اينكه به اين مساله توجه شود كه اين آب محدود است و تمام ميشود، حالا هم نتايج آن توسعه غيركارشناسي شده خودش را نشان داده است و منابع آب در حال تمام شدن است. اتفاقا سدها منابع آبي را زياد ميكنند.
اما برخي از كارشناسان محيط زيست اين سدسازيها را غيركارشناسي ميدانند و آن را مضر به حال طبيعت ايران ميدانند.
اينهايي كه شما ميگوييد، كارشناس محيطزيست نيستند، طرفدار يا دوستدار محيطزيست هستند، اينها اشتباه میکنند. سدها آب را زياد ميكنند، كم نميكند، الان درتابستان كه چند ماه است بارندگي نداشتيم اگر اين سدها نبودند، همه ما از تشنگي تلف شده بوديم.
يعني شما موافق سدسازي در ايران هستيد و آن را كاري علمي و مثمرثمر ميدانيد؟
بله، كاملا مفيد و مناسب است، براي ورامين سد ساختند، بد شد؟ 360 پارچه آبادي دارد، بهار و زمستان آب داشت اما در فصل تابستان بيآب بود اما سد ساختند الان هميشه آب دارد. به اعتقاد من هر درهاي را بايد سد زد كه آب راه نيفتد الكي توي بيابانها و باتلاقها و از بين برود، طرفداران محيطزيست ميگويند، بگذاريد اين آب برود توي باتلاقها و تالابها، محيطزيستيها طرفدار اين هستند كه سد زده نشود تا آب زايندهرود به گاوخوني بريزد. ولي اگر سد زده شد، اذيت ميكنند، ما آب را لازم داريم، رفت توي تالاب، نميشود آن را كنترل كرد و از آن استفاده كرد، اينها خيلي سطح فكر پاييني دارند. مردم آب ندارند بخورند، باغهاي مردم آب ندارند. محيط زيست ميگويد، بگذاريد آب برود به باتلاق گاوخوني بريزد. آب نيست مردم دست و صورت خود را بشورند. ما آب را ول كنيم برود كه باتلاق زنده شود؟ مثل اين است كه آب خانه شما كم شود، از دو متر مكعب بشود يك متر، طبيعي است در اين صورت شما اولويتبندي ميكنيد براي نظافت و خورد و خوراك خود، اگر چيزي باقي ماند، آنوقت به باغچه و گلدانها خواهيد داد. معني ندارد شما آب براي شستوشوي خود نداشته باشيد، برويد باغچه را آب بدهيد. خودتان بو بدهيد اما باغچه سرسبز و زيبايي داشته باشيد، به چه درد ميخورد اين؟ محيطزيستيها ميگويند باغچه بايد آب داده شود اما تو خودت را نشوري! باتلاق گاوخوني آب داشته باشد اما كشاورزان آب نداشته باشند.
تبعات زيستمحيطي از بين رفتن تالابها و باتلاقها چه ميشود؟
تبعات زيستمحيطي چيست؟ شما خودت را تميز نكني، آب نداشته باشي كه باغچه آب داشته باشد؟ تالاب يا باتلاق آب داشته باشد؟ اين حرفها چيست!
اما سدسازي در ايران منطبق بر معيارهاي علمي نيست، عمر سد در كشور ما به دليل انجام نشدن آبخيزداري در حوزههاي بالادست سد باعث شده هم خاك فرسايش داده شود و هم گل ولاي آن پشت سد جمع شود و عمر آن را كاهش دهد، الان متوسط فرسايش خاك در ايران از متوسط جهاني بيشتر است با اين حال شما باز هم از سدسازي دفاع ميكنيد؟
البته من معتقد هستم نه تنها بالادست سدها كه تمام ايران بايد آبخيزداري شود تا آبها بيخود و بياستفاده هدر نرود و خاك را هم فرسايش ندهد، سد كه ميسازند، هم بايد حتما آبخيزداري شود، البته به اعتقاد من بايد در اين پروسه سه كار انجام شود. پيش از سدسازي بايد بالادست سد آبخيزداري شود، سپس سد ساخته شود و همچنين پاييندست سد هم شبكه آبياري ايجاد شود چون اگر نباشد، ناقص است، اگر اين كارها نشود، عمر سد كوتاه ميشود، سدي كه بايد 80 سال عمر كند، 50 سال عمر ميكند اما با اين حال حتي اگر اين كارها هم نباشد، باز هم سد خوب است.
جناب كردواني شما فرزند كوير هستيد و با توجه به كمبود منابع آبي در مناطق كويري و حساسيت اين مردم روي آب، به نظر من، شما به دليل همين پيشينه اينقدر در مورد استفاده از آب و هدر ندادن آن حساسيت به خرج ميدهيد در صورتيكه به راحتي از كنار بقيه جوانب مساله عبور ميكنيد.
صددرصد همينطور است، بايد فرزند كوير باشي تا قدر آب را بداني، ما تابستان آب نداشتيم، آب مثل طلا ارزشمند بود، هيچكس نميتوانست قطرهاي آب را هدر دهد. همه ايران دچار كمبود آب است، ما مجبوريم روي منابع آبي كشورمان حساس باشيم، الان در كردستان، كرمانشاه و بسیاری از استانهاي زاگرسي ديگر كه چندين و چند رودخانه بزرگ و پر آب از خاك آنها عبور ميكند، تنها قسمت اندكي از زمينها آبي است و همه جا به صورت ديم كشت ميشود. منابع آبي بلااستفاده عبور ميكند و ميرود بايد از اين آبها استفاده شود. بايد روي منابع آبي كشور حساس بود.
در صحبتهايتان گفتيد كه انسانها به نسبت تالابها و باتلاقها و... در اولويت استفاده از منابع آبي هستند، شما كه اينقدر نگران سلامتي انسانها هستيد، حتما ميدانيد با خشك شدن درياچه اروميه جان انسانهاي زيادي به خطر ميافتد و روال معمولي زندگيشان تغيير ميكند و آسيب ميبيند آيا نبايد براي جلوگيري از اين بحران خطرناك كاري كرد؟
مشكل همين است، كشاورزي و صنعت را بيرويه توسعه دادهاند. هر وزير، وكيل و استانداري كه آمد، كشاورزي و صنعت را توسعه داد. همه اينها هم آب ميخواهد اما درك اين نبود كه به اندازه آبي كه داشتند، توسعه دهند. حالا توسعه زياد شده و آب كم آمده است، كاري هم نميشود كرد. مثل زن و شوهري كه بر اساس ميزان دارايي تصميم ميگيرند بچهدار شوند دو بچه به دنيا ميآورند و هزينه تحصيل و زندگي آنها را به شكل درست و منطقي تامين ميكنند.
اما يك زن و شوهر هم ناداني ميكنند و 15 فرزند به دنيا ميآورند، طبيعي است كه به نان شبشان هم محتاج ميشوند، يكي عقلش رسيد از اول دو تا بچه درست كرد و به خوبي از پس هزينههاي آنها برآمده، يكي اما عقلش نرسيد و به فلاكت افتاد اما حتي در اين صورت هم نميتوان گفت براي اصلاح وضعيت، چندتا از اين فرزندان را از بين ببريم؟ اين منطقي است؟ شدني است؟ الان طرحهايي كه براي حل بحران اروميه داده ميشود، همينطور است، باز كردن دريچه سدها يا انتقال آب از ارس به معناي آسيب زدن به مناطق و مردم ديگري است، دريچه سدها باز شود تا 20 درصد آب آنها تخليه شود به معناي كاهش
20 درصدي كشت و صنعت در اين منطقه است، اين كاهش به انسانهاي ديگر آسيب ميزند. در كشورهاي توسعه يافته، اول نقشه ميكشند و شهر و امكانات آن را ميسنجند و مهيا ميكنند و بعد جمعيت، صنعت و كشاورزي را بر اساس آن توسعه ميدهند، بر اساس ميزان آبي كه دارند، زمينهاي كشاورزي را توسعه ميدهند.
يكبار سطح آب زيرزميني را اندازهگيري كردند، هميشه هم در همان سطح ميماند، 50 سال ديگر هم همين است، در كشور ما اما اينطور نيست سطح آب زماني سه متر بود آنقدر از آن برداشت شد كه عقب رفت، حالا رفته بالاي 150 و 200 متر زير زمين.
جناب پروفسور شما در رابطه با مناطق كم آب و كويري تجربيات بسياري داريد، حالا با اين نگاه به نظرتان براي نجات جان درياچه اروميه كه در حال نابودي است، چه بايد كرد؟ راهكار چيست بايد دست روي دست بگذاريم و منتظر خشك شدن كامل اين درياچه باشيم، يا راهحلي وجود دارد و هنوز اميدي هست؟
در اولين گام بايد تصور درياچه پر آب و قديمي اروميه را از سر خارج كنيم، اين درياچه هيچوقت به حالت قبل بر نخواهد گشت به همين دليل بايد نمكهاي اطراف سواحل آن را برداشت كرد به دو دليل؛ اول چونكه خيلي نمك ارزشمندي است و با برداشت و صادرات آن درآمد زيادي كسب خواهيم كرد، برداشت آن هم خيلي راحت است، در حاليكه الان براي استحصال نمك با هزينه زياد كوههاي نمك تراشيده ميشود. دوم اينكه اگر اين نمك به حال خود رها شود، با يك توفان يا باد همه زمينهاي اطراف را شورهزار و كوير نمكي خواهد كرد، ماندن اين نمكها خطرناك است. نبايد اجازه داد اين نمكها بماند. پس از اين مرحله بايد دنبال يك راهكار هميشگي و هوشمندانه براي تامين آب درياچه باشيم، راهكار بايد هميشگي و كم هزينه باشد و به اقتصاد مملكت هم صدمه نزند، جلو كشاورزي مردم را نگيرد. به همين دليل نيز من با انتقال آب از رود ارس به طور كامل مخالفم، اين كار اشتباه است، چون دشت مغان نابود ميشود، آب خيلي از شهرهاي آذربايجان هم از همين رود تامين ميشود كه كاهش ميزان آن براي آنها هم مشكل ايجاد ميكند. باز كردن سدها هم راهكار مناسبي نيست، درياچه كمي آبدار ميشود اما كشاورزي نابود ميشود و مردم به تشنگي خواهند افتاد، كم يا زياد هم فرقي نميكند، هرچقدر سدها باز شود، همانقدر از سطح كشاورزي منطقه كاسته خواهد شد. رييس محيطزيست ميگويد، الان كاري نميكنيم، زمستان كه فصل بارش است و آبها زياد ميشود، آنوقت براي درياچه آب تامين ميكنيم، در صورتيكه اين هم اشتباه است، بايد باغها را در زمستان آبياري كرد، زمينهايي كه قرار است بهار كاشته شود، بايد زمستان آبياري كرد چون چند حسن دارد، بسياري از آفات را از بين مي برد، براي كشاورزي ارگانيك و طبيعي اين خيلي لازم است، اجازه دهيم هر باغ چند روز در زمستان آب داشته باشد، اين كار يك مزيت بسيار خوب ديگر دارد اينكه سطح آب زيرزميني را بالا ميآورد. با اين كار آب در اين زمينها ذخيره ميشود و در نتيجه تابستان آب كمتري نياز خواهند داشت.
توجه داشته باشيد الان سطح آب 18دشت در آذربايجان به عمق 200 متري رسيده است، الان به صرفه نيست اين آب را بالا بكشند و با آن گندم بكارند.
باروري ابرها هم كه كاملا بيفايده است و غيركارشناسي و نشدني، ميگويند به كشاورزها امكانات بدهيم كه زمينها را آبياري قطرهاي بكنند، اين همشدني نيست؛ اول اينكه هزينه زيادي ميخواهد و همه اين كار را نميكنند، هر كشاورز براي هر هكتار پنج تا ششميليون بايد هزينه صرف كند، هر مالك چند كشاورز دارد، مالك اين كار را كند، كشاورز قبول هزينه نميكند. دوم هم اين است كه اگر يك كشاورز آب زيادي آورد، مابقي آب را ول نميكند، بلكه به جاي آن سطح كشت خود را افزايش ميدهد.
با اين تفاسير، پس بايد از حل اين بحران به صورت كامل مايوس شد، چون راهكارهايي كه الان در دست بررسي و اجراست، همين مواردي است كه شما آنها را نشدني و غيركارشناسي خوانديد.
نه، خوشبختانه يك راه ديگر هست، رودخانه زاب كوچك در استان كردستان و جنوب درياچه چندين شاخه دارد و يك رود بزرگ را ميسازد كه بعد از كارون پرآبترين رود ايران است فعلا نميشود از آن استفاده كرد، چون ته دره است، اما ميتوان اين آب را از يكي از سرشاخههاي آن به سمت درياچه كشيد. يكي از سرشاخههاي اين رود گرژال نام دارد كه از يك تنگه بسيار عميق و سختگذر عبور ميكند، ميتوان اين آب را از سر شاخه برگرداند و از مسير دشت مهاباد به سمت درياچه كشيد، آنقدر آب آن هم زياد است كه ميتوان با آن دشتها را هم براي كشاورزي توسعه داد. اين آب هميشه هست و هيچ مزاحمت و معارضي هم ندارد و بدون استفاده از خاك ايران خارج شده و به عراق ميريزد. زاب كوچك آب بسيار زيادي هم دارد و براي انتقال آن هم فقط ميتوان تونل زد. اين كار هم كه براي متخصصان كشور ما هيچ كاري ندارد. با توجه به اينكه بر اساس قوانين بينالمللي تا پايان سال 2012 ديگر اجازه احداث سد نخواهيم داشت، بايد هر چه زودتر اين كار را شروع كنيم، البته ما نميخواهيم سد بسازيم، بلكه قرار است سرشاخه آن را تغيير مسير بدهيم به سمت درياچه. نبايد لجوج بود، اگر از ارس آب گرفته شود، مردم آن منطقه طغيان ميكنند. رودخانه زاب كوچك آخرين و تنها شانس نجات درياچه اروميه است.
صدرا محقق
صدرا محقق