بیانیه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین به مناسبت سالگرد قتلهای زنجیرهای
۱۳ سال گذشت از آن شب پاییزی، سوگ ملت و سرور و جنون شبمداران. آری در تحسین شب آذر ۱۳۷۷ داریوش و پروانه فروهر به غیرانسانیترین صورت ممکن تنها به جرم غمخواری مردم، کاردآجین شدند.
عزیزانی که در تمام عمر سرشار از مبارزات حقطلبانه و دموکراسیخواهانه خود لحظهای از راه راستین و دغدغه سعادت و آزادی مردم ایران پای پس ننهادند. و در ادامه آن آذر شوم که با شهادت داریوش و پروانه آغاز شد، خشونتگرایان به سراغ روشنفکران و نویسندگان منتقد دیگر رفتند و در میان اعضای کانون نویسندگان ایران و سایر روشنفکران منتقد، قرعه به نام محمد جعفر پوینده، محمد مختاری و مجید شریف زدند تا فهرست بلندبالای قتلهای سیاسی- عقیدتی را که از آذر ۶۷ با قتل دکتر کاظم سامی شروع شده به منزل دیگرانی چون سعیدی سیرجانی، احمد میرعلایی، تفضلی، زالزاده و بسیاری دیگر رسیده بود و در همان سال ۷۷ پیروز دوانی را قربانی خویش یافته بود به اوج خود رسد.
هر چند که دیگر فضای پس از دوم خرداد ۸۶ و حساسیت افکار عمومی بدان سان نبود که قتلهای مخالفان در سکوت و خاموشی جامعه برگزار گردد و دم اعتراضی از کسی برنخیزد! و هزاران افسوس علیرغم اینکه در ابتدای راه مجبور به عقب نشینی گردیده، با پذیرش مسئولیت قتلها توسط وزارت اطلاعات، کورسوی امیدی نزد افکار عمومی برای مجازات آمران و عاملان این جنایت پدید آمد، اما در ادامه مسیر حاکمان به رسم مألوف خویش بازگشته، با تقلیل موضوع به اقدامات تعدادی عناصر خودسر و آنگاه خودکشی سوال برانگیز نفر اول عاملان به اصطلاح خودسر و سپس با برگزاری دادگاهی غیر علنی و خارج از رصد افکار عمومی و در نهایت صدور حکم زندان برای تعدادی از عوامل دست چندم و میدانی، آمران را به عنوان مجرمان و گناهکاران اصلی قضیه فروگزاردند تا پرونده با روندی شبههناک مختومه گردد و بدین سان نظام سیاسی این فرصت را از خود سلب نمود که یکبار برای همیشه از اشتباهات گذشتهاش درس گرفته، تکلیف خود را با طیف تمامیت خواه سنگر گرفته در پشت نظام اسلامخواهی روشن سازد.
هرچند که همان زمان نیز چندان امیدی به این امر نبود! اما در عمل و واقعیت سیاسی ایران همان طیف به حیات خود ادامه داد و تنها چندماه بعد با دستگیری نزدیکترین یاران فروهرها و برخوردهای دیگر با اعضای کانون نویسندگان و صدور و اجرای حکم زندان برای وکیل پرونده و شکنجههای دردناک دستگیرشدگان در شکنجهگاه توحید نشان داد که در بر همان پاشنه میچرخد که میچرخید.
آری این طیف امکان بازسازی خود را چنان یافتند که در ادامه به آنچنان بحرانسازیهای سیاسی - اجتماعی دست زدند که رئیسجمهور وقت حمله ناجوانمردانه به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر سال بعد را نتیجه پیگیری پرونده قتلهای زنجیرهای بیان کند و آنگاه در سالهای بعد بتوانند اندک روزن فضای باز سیاسی پس از ۲ خرداد را نیز ببندد و روزنامهها به محاق توقیف نشاند و روزنامهنگاران منتقد و سخن گفته در باب این قتلها به بند کشد و حتی پس از سال ۱۳۸۲ اجازه برگزاری مراسم سالگرد شهدا این قتلها را نیز ندهد! در پایان با تکرار غریو دادخواهی شیردخت پروانه و داریوش (پرستو فرهر) و سایر خانوادههای مقتولین که «دادخواهیم این بیداد را»، اعلام میداریم پرونده قتلهای زنجیرهای کماکان نزد دیدگان مردم مفتوح بوده، و ما حتی در زندانی که بر آمده از بیعدالتی قضایی است نیز روزی را به انتظار نشستهایم که در دادگاهی علنی و طی یک دادرسی عادلانه، آمران و قاتلان واقعی را بر روی صندلی محاکمه به نظاره بنشینیم.
امضاکنندگان: دکتر سید محمد سیفزاده، جواد علیخانی، پیمان عارف، آرش صادقی، سید مهدی خدایی، مجید اسدی، مصطفی نیلی، احمد شاهرضائی، دکتر نادر بابایی.