مرتضی کاظميان
ايران گرفتار جاهلان، مغرضان و خائنان
حاکميت سياسی در ايران را اقتدارگرايان اشغال کردهاند. محافظهکاران مسلط در ساخت قدرت جمهوری اسلامی البته واجد يک رويکرد و نقطه عزيمت نيستند.
هرچند محصول نهايی اقدام و ديدگاه آنان، آسيب به منافع ملی است. مستقل از اقدامات و ديدگاههای آن بخش از حاکميت که اقتدارگرايان ميانه (راستهای محافظهکار) حاضر در حاکميت نمايندگیشان میکنند؛ گروهی از صاحبان قدرت با جهل و بیتدبيری و کنش نابخردانه؛ طيفی با رويکرد تماميتخواهانه و مغرضانه نسبت به رقبا؛ و بخشی (متاسفانه، میتوان به صراحت ادعا کرد، مستقيم و غيرمستقيم در رابطه با دشمنان ايران)؛ منافع ملی را هدف سياستگزاریها و اقدامات خود قرار دادهاند.
صرفنظر از اينکه گروههای ياد شده با چه اهداف و انگيزههايی پيگير پروژههای سياسی خود هستند؛ خروجی نهايی اقدام آنان آسيبهای غيرقابل محاسبه و ترميم به ايران و ايرانيان –البته به نسبتهای گوناگون- است.
اين روزها و با اوج گرفتن تحريمها و تهديدها عليه ايران (تا سقف اقدام نظامی)، دغدغهی وطندوستان نيز تشديد شده است. درحالیکه دلسوزان منافع ملی در داخل و خارج ايران، مهمترين راهکار مقابله با اين تهديدهای درنهايت ويرانگر را تمکين حاکميت اقتدارگرا به دموکراتيزاسيون، ترميم شکاف ملت – دولت، بازسازی اعتماد از دست رفته عمومی پس از کودتای انتخاباتی، و درنهايت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه میدانند، جاهلان، مغرضان و خائنان در حاکميت، ديدگاههای مخرب خود را با استدلالهايی به تمامی متفاوت پی گرفتهاند.
در جديدترين شاهد حيرت انگيز، سايت «رجانيوز»، همسو با اقتدارگرايان، متن کامل سخنرانی مهم و قابل تأمل غلامحسين الهام را منتشر کرده است. اين سخنرانی غريب، ۲۸ مهرماه در دانشگاه تهران انجام شده است. مواضع الهام با توجه به مناسبات او با جبهه پايداری (بهعنوان يکی از موسسان اين جمعيت، همراهان مصباح يزدی، ياران قديمی احمدینژاد و جنتی، و سرسپردگان ولايت مطلقه فقيه) معنادار است.
او در بخشی از اين سخنرانی، تحليل بسيار معناداری را از وضع موجود، انتخابات مجلس آتی، و چگونگی مواجهه با تهديدها ارائه داده است.
الهام ضمن برشمردن تهديدهای اخير عليه جمهوری اسلامی در سه عرصهی تحريمهای اقتصادی، هشدارهای حقوق بشری، و نيز بحثهای امنيتی (در حوزه انرژی اتمی و طرح ترور و ...) گفته است:
«...امريکا و غرب نياز مبرم به يک جبهه اپوزيسيون در داخل دارند... فتنه ۸۸، تجربه مفيدی برای آنهاست. آنها نياز جدی دارند که يک گروه معارض را در داخل سازمان بدهند. لزومی ندارد که گروه معارض همان گروهی باشد که تاريخ مصرفش گذشته و منقضی شده است. بلکه جريانها و حرکات و سازماندهی جديد از مخالفين و معارضينی است که در داخل بتوانند به اهداف دشمن کمک کنند. اين موضوع هيچوقت از دستور دشمن خارج نمیشود و طبيعی است که دشمن برای تحقق اهدافش، به سرباز داخلی بيشتر نياز دارد تا هزينه برای تهاجم بيرونی. اين مجموعه تهديدات از يک سو، میتواند يک پيام انتخاباتی داشته باشد. پيام انتخاباتی آن اين است که اين فشارها به صورت تهديدهای بالقوه با علائم بالفعلی که وجود دارند تا انتخابات استمرار پيدا میکنند و پيام امريکا اين است که اگر بنا داريد از اين تهديدها دور شويد و مصون بمانيد، بايد جريان همسوی با امريکا به مجلس برود و بخشی از اين قدرت و حاکميت را در دست بگيرد. تغييراتی که از درون بايد انجام شوند، در انتخابات اثرگذارند. ممکن است در جنگ تبليغی، اين مسئله را عنوان کنند که اگر عناصر همسو با غرب به مجلس راه پيدا کنند، تهديدهای غرب کاهش پيدا خواهد کرد، ولی اگر بهاصطلاح آنها تندروها و راديکالها يعنی عناصر اصولگرا به مجلس راه پيدا کنند، تهديدها افزايش پيدا خواهند کرد. اين جنگ نرم میتواند ابزار فشاری از داخل از طريق جبهه رسانهای هم باشد. چه اين پيام را برای برونرفت از فشارها و تحريمها احتمالاً جنگ نظامی منتشر کنند، بايد به کسانی رو کرد که غرب آنها را میپسندد و حمايت خواهد کرد.
در مجلس ششم، اين گروه اصلاحطلبان بودند. چنانکه يکی از عناصر شاخص اين جريان در آن دوره اين حرف را زد و در خاطر عموم ما هست که تأکيد کرد "اگر ما سر کار نمیآمديم، موشکهای کروز به تهران اصابت میکرد"، معلوم بود آنچه که در برابر تهديد نظامی غرب، پدافند میکند، وجود اين گروههای سياسی است، يعنی اينها همان کاری را انجام میدهند که موشکهای کروز میخواهند انجام بدهند، يعنی اينها میخواهند نقش موشکهای دشمن را در داخل ايفا کنند. اين تهديد و اين وضعيت غيرقابل دفاع سياسی از سوی عناصر به اصطلاح درون نظام که جبهه اصلاحطلبان آن روز بودند، ابراز میشد و به آن افتخار میکردند و به عنوان منّتی بر نظام جمهوری اسلامی هم تلقی میکردند. اين يک تهديد جدی است. ما اين وضعيت را در انتخابات پيشرو داريم، بنابراين به نظرم انتخابات از نظر شرايط بيرونی، وضعيت حساسی دارد. يکی از محورهايی که تاکنون رهبر معظم انقلاب، خط دادهاند، اين بوده است که فضا و وضعيت انتخابات نبايد امنيتی بشود. اين فشارها شکلی از امنيتی کردن انتخابات است، يعنی در برابر مطالبات بيگانگان بر اينکه يک طيف سياسی از داخل پرچمدار تحقق مطالبات آنها بشود که اين همان امنيتی شدن فضای انتخابات است و بايد در برابر اين مطالبه ايستادگی کرد. اين يک محور تهاجم آنها خواهد بود. ما در آرايش سياسی بايد توجه کنيم که چه کسانی پرچمدار مطالبات خارجی، به عنوان تحقق امنيت و آرامش داخلی هستند. اين موضوع، مسائل کشور را آرام نخواهد کرد، بلکه حادتر و امنيتی خواهد کرد، چون ملت ما، انقلاب ما، رهبری ما و نظام ما، نظامی نيست که به اين شکل زير بار سلطه و چنين فضای تهديدآميزی بروند.
میدانيم که امريکا برای اين قضيه برنامه دارد. در خبرها و گزارشها هم هست که وزير دفاع امريکا برای اثرگذاری بر انتخابات توصيههايی هم به دولت امريکا کرده است. ما در داخل بايد آرايشی بگيريم که بتواند نهتنها در داخل که در شرايط فعلی در سطح جهانی نيز تأثيرگذار باشد. به مجلسی نياز داريم منطبق با شرايط سياسی موجود، مجلسی آرمانگرا، مجلسی انقلابی، مجلسی برخوردار از طراحی و فکر و برخوردار از روحيه عدالتخواهی، معنويتگرايی و برخوردار از عقلانيت برای برنامهريزی برای رقم زدن شرايط جديد انقلاب... الگويی که بايد برای اين شرايط تدارک کنيم، لزوماً الگويی نيست که در دورههای قبل و با شرايط ديگر تجربه کردهايم. هر وضعيتی در انتخابات، شرايط و الگوها و شعارها و رفتارهای خاص خودش را میطلبد. ثوابت آن اصول انقلابند، اصل نظام، اصل انقلاب اسلامی، اصل رهبری، اصل امام است. از اين اصول بايد حفاظت بشود، اما روشها، اشخاص، افراد و نوع رفتارهای انتخاباتی آنها میتواند متفاوت باشد...»
هرچند میتوان موارد/تحليلهای مشابهی را مورد اشاره قرار داد؛ و اگرچه در نگاه نخست آنچه الهام تحليل و ادعا کرده، شايد «مبتذل» و «سخيف» و «تکراری» باشد؛ اما آنچه او بهصراحت مورد اشاره قرار میدهد، «نگاه» و «رويکرد»ی است که در بخشهای مهمی از حاکميت سياسی جمهوری اسلامی حضور فعال دارد.
اينکه راهيابی نمايندگان اصلاحطلب به مجلس ششم، مساوی با «موشکهای کروز آمريکا» و جايگزين آنها، ارزيابی و داوری شود؛ و اينکه واکنش و راهبرد حاکميت در برابر تهديدهای موجود، تشديد انسداد سياسی و سامان دادن مجلسی يکدستتر از اقتدارگرايان و محافظهکاران، توصيف شود؛ سخنان بیاهميتی نيست.
گويندهی اين قبيل سخنان و تحليلها (اعم از غلامحسين الهام يا حسين شريعتمداری و محمدرضا نقدی و ديگران)، دستکم متعلق به يکی از سه طيف زير است: جاهلان، مغرضان، و خائنان.
الهام و ديگر باورمندان به اين تحليل (که حداکثر تأويل را در تفسير انتخابات مجلس ششم اعمال کرده، و بعد در يکی از سختترين دورههای تاريخی ايران معاصر، بهلحاظ تهديدها و تحريمها و فشارهای سياسی و امنيتی-نظامی و اقتصادی، مدعی لزوم «تدارک ديدن» انتخابات با «شرايط خاص» میشود، آن هم به عزم و انگيزهی «شکلگيری مجلسی انقلابی منطبق با شرايط کنونی» برآمده از انتخاباتی با «الگوی خاص زمان خود») يا نهايت جهل و نادانی و بیکفايتی سياسی خود را عريان میکند؛ يا نگاه مغرضانهی خويش را نسبت به رقبای سياسی و «غيرخودی»ها و نيز لزوم تکيهی حداکثری به رويکردهای تماميتخواهانه را آشکار میسازد؛ و يا ناگفته فرياد میکند که به چه ميزان به منافع ملی بیتوجه است و از برجای نهادن «سرزمين سوخته» و «ايران آتش گرفته» و «ايرانيان بیشأن و قدرت»، ابايی ندارد.
آشکار است که در پيش گرفتن چنين سياست و راهبردی در شرايط کنونی ايران، به چه ميزان خردگريز و دور از عقلانيت و تدبير است. از همينرو، گروه نخست (جاهلان و بیخردان) منطقا بايد بخش حداقلی را در حاکميت به خود اختصاص دهند. آنچه بس خطرخيز مینمايد، همين است؛ يعنی قدرت يافتن دو گروه ديگر در حاکميت جمهوری اسلامی: «مغرضان» و «خائنان».
گروه نخست، «مغرضان» (تماميتخواهان يا راستهای افراطی يا اقتدارگرايان راديکال) يا تشنهی قدرتاند، يا شيفتهی ثروت، يا سوگندخوردهی يک «ايدئولوژی»، و يا اين هر سه با هم. اينان برای جلوگيری از ورود «غيرخودی»ها با ساخت قدرت، نه تنها ابايی از سرکوب خونين ندارند که حتی حاضرند به همان مثل مشهور، نيزه را به قصد نابود کردن حريف، نخست از بدن خويش عبور دهند.
و گروه ديگر، «خائنان» کسانیاند که مستقيم يا غيرمستقيم سياستگزاریهای دشمنان ايران و ايرانيان را متحقق میکنند و پی گرفتهاند. روشنفکران مخالف حاکميت، آنچنان در اين سالها در نقد «تئوری توطئه» گفته و نوشتهاند، که فراموش میکنند گاه «منشأ اسلحهای که به طرف دکتر سيدحسين فاطمی شليک کرد»، يا ماهيت کودتای ۲۸ مرداد۳۲ را. و حال آنکه اين هر دو، و موارد متعدد مشابه ديگر، بس واقعیاند.
اگر موقعيت «اقتدارگرايان ميانه» (راستهای محافظهکاران) چنان که در ماههای اخير شاهديم، تضعيف شود و آنان بيشتر به حاشيه روند، سه گروه پيش گفته (جاهلان، مغرضان و خائنان) به گونهای پرخطر و آسيبزا برای ايران، بيش از پيش در حاکميت استيلا خواهند يافت.
اندکی تدبير و خردمندی و عقلانيت، ذرهای اعتقاد به منافع ملی و ترجيح ايران به خود و فرقهی خويش، و حداقلی از اعتقاد به لوازم دموکراسی، حکم میکند که در شرايط کنونی فضای سياسی از انسداد خارج شود، و اقدامهای عملی و جدی برای تحقق انتخابات آزاد، سالم و منصفانه، اتخاذ شود.
کاستن از شکاف ملت – دولت در ايران، ترميم اعتماد عمومی و بسيج مدنی (و نه پوپوليستی و ناآگاهانه يا مبتنی بر معرفت دروغين تودهها) نيروهای جامعه مدنی، و همبستگی و همراهی لايههای مختلف اجتماعی، و به اجمالیترين بيان، سامان يافتن «حاکميت ملی»، مهمترين راه برون شد از بحرانها و تهديدهای رو به تزايد و خطرخيز کنونی عليه ايران است. سخنی که از زندانيان سياسی اوين و رجايی شهر گرفته تا ۱۴۳ روشنفکر و فعال سياسی (در نامه به خاتمی)، و از آنها تا رييس جمهور اصلاحات و شورای هماهنگی راه سبز اميد و جمهوریخواهان و ديگر دغدغهداران ايران، بر آن مهر تاکيد زدهاند؛ و جملگی بر ضرورت و اهميت تحقق لوازم و شرايط انتخابات آزاد، سالم و عادلانه بهويژه در شرايط کنونی ايران، پا فشردهاند.
آنهايی که در اين روزهای سخت و پرتهديد و بحران ايران، چون غلامحسين الهام به راهی جز انتخابات آزاد، سالم و عادلانه آدرس میدهند، يا جاهلاند، يا مغرض و يا خائن.
منبع: خبرنامه گویا
منبع: خبرنامه گویا