به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۹۰

مرتضي كاظميان     
الگوی میانمار برای ایران 


تفاوت‌ها میان ایران و میانمار (برمه) کم نیستند؛ اما از منظر مسیری که ظاهرا میانمار برای گذار به دموکراسی طی می‌کند، می‌توان "الگو"یی را مشاهده کرد که درس‌آموز است.

بعد از نیم قرن حاکمیت نظامیان بر این کشور فقیر (از کودتای 1962 ژنرال وین)، میانمار خود را برای انتخاباتی غریب آماده می‌کند. انتخابات مجلس در دومین کشور بزرگ جنوب شرق آسیا، آن‌چنان که دولت غیرنظامی حاکم وعده داده، قرار است با استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و منصفانه برگزار شود.

نکته‌ی مهم اما افزون بر تغییر قانون انتخابات و فراهم آوردن شرایط برگزاری انتخاباتی آزاد
 و سالم، حضور محتمل مهم‌ترین مخالفان سیاسی در این رقابت سیاسی است. آنگ سان سوچی، رهبر مشهور مخالفان سیاسی در میانمار اعلام کرده که او و حزب متبوع‌اش (اتحاد ملی) در واکنش به وعده‌های دولت و روند اصلاحات طی شده، در انتخابات ماه جاری شرکت خواهند کرد. روندی که ازجمله شامل کاهش سانسورها، آزادی بیشتر مطبوعات، امکان فعالیت اتحادیه‌های كارگری و آزادی زندانیان سیاسی بوده است. حدود سه ماه پیش، سوچی با سین تین، رییس جمهور میانمار دیدار و از روند اصلاحات و آزادی زندانیان سیاسی استقبال کرد.

حزب اتحاد ملی برای دموکراسی در انتخابات گذشته مجلس در سال 2010، در اعتراض به ممنوعیت شرکت رهبر حزب، انتخابات را تحریم کرد. آنگ سان سوچی 66 ساله که جایزه صلح نوبل سال 1991 را به‌خاطر مبارزه مسالمت آمیز برای استقرار دموکراسی در میانمار به‌دست آورد، سال گذشته سرانجام، و پس از 15 سال از حبس خانگی آزاد شد.

در انتخابات پارلمانی سال 1990، حزب سوچی توانست اکثریت آرا را از آن خود کند اما حاکمان نظامی در میانمار نتیجه انتخابات را باطل اعلام کردند. سوچی قبل از برگزاری انتخابات سال 1990 در حبس خانگی بود و پس از آن نیز تا سال گذشته، در بازداشت خانگی به‌سر برد.

تا هنگام آزادی‌اش در نوامبر ۲۰۱۰، تمامی ارتباطات آنگ سان سوچی با جهان خارج قطع بود. اینک، به نظر می‌رسد با موج جدید آزادی زندانیان سیاسی و اعمال اصلاحات در قانون انتخابات، گذار به دموکراسی در میانمار پس از مقاومتی طولانی و تحمل فشارها و آسیب‌های نه چندان اندک، می‌رود تا از کریدور انتخابات مجلس متحقق شود.
سوچی در مورد این مقاومت توضیح قابل تأملی دارد:
 «ماندن و مبارزه در داخل را ترجیح می‌دهم. وقتی در داخل هستی، زیر فشار واقعیت تصمیم می‌گیری. به عنوان یك مبارز سیاسی، در داخل، محدودتر بودم اما انگار داشتم مشكلات را با بقیه تقسیم می‌كردم و با هم همدردی می‌كردیم. رهبر باید از همان هوایی تنفس کند که همراهانش با آن نفس می‌کشند.»

او که حتی یک‌بار امکان سفر به خارج را (برای دیدار با همسر بیمار و دیدار با خانواده‌اش) از ترس جلوگیری از بازگشت مجددش به کشور، رد کرد، پس از آزادی از حبس خانگی تصریح نمود:

"جنبش‌های اجتماعی بدون حضور رهبران‌شان نیز ادامه می‌یابند. یك رهبر مسئولیت‌پذیر و آگاه، برای روزهای عدم حضورش نیز تدبیر می‌كند. در روزهای حبس خانگی، تقریبا نمی‌توانستم كاری انجام دهم، اما مطمئن بودم. گاهی در میان خبرها، می‌شنیدم كه هوادارانم كاری كرده‌اند كه زیاد خوشایندم نبود یا گاهی فكر می‌كردم در رخوت هستند و باید بیشتر تلاش كنند. گاهی حتی ناامید می‌شدم و فكر می‌كردم كه آرمان‌ها را فراموش كرده‌اند، اما بسیار شد كه از توانمندی‌ها و كارهایشان حیرت كردم؛ و حالا كه با خودم فكر می‌كنم، می‌بینم كه اگر خودم هم حضور داشتم، نمی‌توانستم بهتر از این تصمیم بگیرم."

وضع در میانمار چنان‌که در ابتدای یادداشت نیز مورد اشاره قرار گرفت، از زوایای گوناگون با ایران متفاوت است؛ میزان شهرنشینی، توسعه یافتگی، درصد باسوادان و نرخ فارغ التحصیلان دانشگاه، درآمد ناخالص ملی، رشد طبقه متوسط شهری و دیگر مولفه‌های مشابه در میانمار جملگی با ایران قابل مقایسه نیست و در وضعی بدتر قرار دارد. ضمن اینکه اتکای دولت ایدئولوژیک در ایران به درآمدهای رانتی (بادآورده‌ی نفت و گاز) آن را قدرتمندتر از همتای اقتداگرای خود در جنوب شرقی آسیا کرده است.

اما چنان‌که ذکر شد، مهم ماهیت اقتدارگرای نظام سیاسی در میانمار، و مشابهت معنادار آن از این منظر با وضع نظام سیاسی در ایران است. چنان‌که این کشور در سرکوب روزنامه‌نگاران و تهدید آزادی مطبوعات و بیان و عقیده، دوشادوش ایران و سوریه در رتبه‌بندی جهانی 2010 سازمان گزارشگران بدون مرز، در سکوی 174 ایستاده و تنها از ایران و ترکمنستان و کره شمالی و اریتره وضعی بهتر دارد.

نکته‌ی مهم و محوری این نوشتار اما به‌سر عقل آمدن نظامیان و اقتدارگرایان میانمار پس از پنج دهه سرکوب و خفقان و حاکم کردن فضای گورستانی بر این سرزمین فقیر است. آنان سرانجام فهمیدند برای توسعه پایدار و نیز زیست در جهان مدرن، گریزی از تمکین به استانداردهای پذیرفته شده‌ی جهانی در عرصه‌ی دموکراسی، ندارند.

چنین است که اجلاس اخیر اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسه آن) در اندونزی، ریاست میانمار را بر این اتحادیه منطقه‌‌ای در سال 2014 پذیرفت و تصویب کرد. رئیس جمهوری آمریکا نیز دو هفته پیش، از سفر قریب الوقوع هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده به میانمار خبر داد. سفری که برای نخستین بار در پنجاه سال گذشته رخ خواهد داد، و اوباما گفته است که هدف از این دیدار "استفاده از فرصتی تاریخی برای پیشرفت و اعلام این نظر به مقامات میانمار است که ادامه اصلاحات دموکراتیک زمینه‌ساز ایجاد روابطی جدید با واشنگتن خواهد شد."

اینکه میزان اصلاحات در میانمار و کیفیت روند و کارآیی و فرجام آن چگونه خواهد بود، موضوع اصلی این مکتوب نیست. سخن اصلی، "راه"ی است که میانمار طی می‌کند و البته قابل مقایسه با وضع لیبی و سوریه نیست.

نظامیان صاحب قدرت در میانمار سرانجام و پس از پنج دهه سلطه بر منابع مادی و انسانی این سرزمین، دریافتند که سرکوب مخالفان و بستن دهان منتقدان و خاموش کردن تغییرطلبان، چاره‌ی کار نیست؛ و جز تمکین به روندهای دموکراتیک راه دیگری برای تأمین و تحقق ثبات و توسعه و امنیت ملی وجود ندارد.

نکته‌ی مهم دیگر آنکه حاکمان میانمار گونه‌ای از گذار به دموکراسی را مورد توجه و پیگیری قرار داده‌اند که هزینه‌ها و آسیب‌هایش بر کشور، به مراتب کمتر از مسیر خشونت‌بار و قهرآمیز است. آنان از یک‌سو دریافته‌اند که غلبه بر بحران‌های اجتماعی و اقتصادی در این کشور، نیازمند روندهای دموکراتیک و تحقق آزادی و امنیت و مشارکت همه‌ی اقشار و اقوام است؛ و از سوی دیگر بهترین شیوه، یعنی گذار از طریق مذاکره و مراوده و ابزارهای دموکراتیک (انتخابات) را مورد اعتنا قرار داده‌اند.

حاکمان نظامی ـ امنیتی ـ رانتی در جمهوری اسلامی نیز که اقتدار نامشروع خود را بر دو ستون "تقدیس خشونت" و "تحریف حقیقت"، مبتنی کرده‌اند می‌توانند بی‌اعتنا به "بحران مشروعیت"، و دیگر بحران‌های نظام در عرصه‌های بین‌المللی و اقتصادی و اجتماعی، همچنان دل‌خوش به سلاح‌ و سرکوب و ارعاب و درآمد نفت، طی طریق کنند، و مشی معمر قذافی و دمشق را پی گیرند؛ یا می‌توانند بجای تداوم تحمیل هزینه‌های غیر قابل محاسبه‌ی مادی و انسانی ناشی از اقتدارگرایی بر ایران و ایرانیان، نیم‌نگاهی به تحولات سیاسی در میانمار اندازند و بیش از این منافع ملی و سرمایه‌های ایران را فدای خواست‌ها و پروژه‌های شخصی و باندی خویش نکنند.