به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۰

تهدیدهای تو خالی و فرصتهای خیالی
سخن روز
 خلاص شدن از دست اسلامگرایی.، سیاستی میطلبد و بیرون کشیدن تکنولوژی اتمی از دست جمهوری اسلامی سیاستی دیگر و در بسیاری موارد این دو سیاست متضاد است. این حرف که: "تحریم می کنیم تا به آزادی شما کمک کنیم"، یاوه است و کسی را غیر از مبلغان (چه مزدور و چه بی جیره و مواجب) قانع نمی کند.

سر و صدای تبلیغاتی که این اواخر - برای هزارمین بار - بر سر دستیابی جمهوری اسلامی به تکنولوژی اتمی درگرفت، طبق معمول موجب اظهارنظرها و موضعگیری هایی شد که جملگی با سرآسیمگی و غالبا از سر فرصت طلبی صورت گرفت. داستان تکراری ست و سست، تحلیل چندانی هم برنمیدارد، فقط مجالی است برای مرور سرفصلها.

از ادعاهای آژانس اتمی شروع میکنیم که نقطهُ آغاز سر و صداهاست. آنچه این آژانس به عنوان برگه رو کرده است در واقع از "کشفیات" دستگاه های اطلاعاتی آمریکا در دوران بوش است و ظاهراً از همان قوطی شامورتی بیرون آمده که اطلاعات مربوط به سلاح های کشتار جمعی عراق و... و حدود ده سالی در بین پرونده ها در بایگانی خاک خورده است چون شورای حکام قبلی آژانس از پذیرش این اوراق به عنوان مدرک معتبر و سند جدی سر باز زده بود. ولی رئیس جدید آژانس اتمی، که از هیچگونه همراهی با سیاست آمریکا مضایقه نمیکند، آنها را معتبر و جدی قلمداد کرد و پایهُ‌ گزارش. این شد اول قدم تبلیغاتی برای زدن ضربهُ‌ جدیدی به ایران.

قدم دوم شاخ و شانه کشیدن اسرائیل بود. میدانیم که هر بار صحبت پروندهُ اتمی ایران میشود، اسرائیل با تهدید حمله به میدان میاید تا اروپا و آمریکا را تشویق - و اگر توانست وادار- به اعمال فشار بیشتر بر حریف کند. تهدیدها این بار پر سر و صداتر از پیش بود و به همین دلیل هم زودتر از معمول کمانه کرد، چون دولت یهود عملاً به فاصلهُ چند روز ناچار تهدیدها را پس گرفت در عوض انفجار پایگاه موشکی سپاه پاسداران را به ریش گرفت تا مختصری از ضایعات بکاهد. تازه این به ریش گرفتن هم با شیوهُ معمولش در موارد مشابه (نه تأیید، نه تکذیب) مغایر بود و با دستپاچگی تمام انجام شد. این را هم میدانیم که اسرائیل اهل تهدید نیست، اگر توانش را داشته باشد بی اخطار و بی زنهار حمله میبرد. اگر در مورد جمهوری اسلامی متوسل به کشیدن خط و نشان شده نه از دغدغهُ انساندوستانه، که به دلیل هراس از پیامدهای چنین حمله ایست.

در این اوضاع، طبق مد اخیر تبلیغاتی، ناگهان اینترنت هم شلوغ شد. دستهُ اول شلوغ کن های این رسانه، که باید ارتش سایبری این کشور و آن کشور محسوبشان کرد و معمولاً با اسامی مستعار و هویتی مجهول و اهدافی روشن زیر این خبر و آن مقاله یادگاری مینویسند، دست به کار شد تا از یک طرف به ایرانیان بقولاند که مشتاق حمله امریکا هستند و خودشان خبر ندارند، و از طرف دیگر گزارشهای رصد اینترنتی پر کند که: "بله، طبق آماری که ما داریم، گروه بزرگی از ایرانیان موافق است که...". گرچه بارز است که هر قدر هم از این یادگاری ها نوشته شود، بعید است کسی را سوای نویسندگانش، قانع کند که ایرانیان خواستار حملهُ خارجی به کشور خویش و احیاناً اشغال آنند. خاطرهُ شهریور بیست هنوز زنده است و خاطرهُ جنگ با عراق حتی زنده تر، بخصوص که همه میدانند این آخری را مدیون "انساندوستی" کدام کشورها هستند.

ولی آنچه در این میان بیشتر مایهُ خنده بود و کمتر مایه تعجب، جنب و جوشی است که هیچ نشده بر سر عرضهُ گروه جایگزین پیدا شد. چند دسته راه افتادند که: "بشتابید و هر چه زودتر به ما بپیوندید وگرنه آمریکا خودش شورای جایگزین درست خواهد کرد." محض راحت خیال این اشخاص باید گفت که اگر امریکا بخواهد چنین دستگاهی راه بیاندازد همین داوطلبان گروه سازی را گرد هم خواهد آورد و طبعا به سلیقهُ خود سازمان و سپس بازیشان خواهد داد تا مقاصد خود را پیش ببرد - نه یافتن این قبیل افراد کار مشکلی است و نه حذفشان - حتی حذف فیزیکی، فراموش نکنیم اول فرماندهُ نظامی شورشیان لیبی که با ناتو اختلاف پیدا کرد، ناگهان به تیر غیبی که به اسلامگرایان نسبت داده شد، از پا درآمد و البته قتلش هم لوث شد.

در این آشفته فکری دو نکتهٌ اساسی به کلی از قلم افتاد: یکی اینکه آمریکا توان حملهُ وسیع نظامی و اشغال ایران را ندارد وگرنه این کار در دوران بوش انجام گرفته بود که در باب قدرت کشورش به کلی دچار اوهام بود و ایالات متحده را درگیر دو جنگ پر هزینه کرد که سودش به دشمنانش رسید و خرجش هنوز تمام نشده است. دوم اینکه حتی برای آمریکا و متحدانش هم روشن است که بمبی انداختن و گریختن، دوای دردی نخواهد بود و حمله، چه وسیع و چه محدود، خواه ناخواه مردم را برای دفاع از میهن بسیج خواهد کرد و نظام را تقویت خواهد نمود - چنانکه سیاست نابخردانهُ کشیدن ایران و عراق به جنگ، به خمینی فرصت داد تا با استفاده از موقعیت، مقاومت جامعهُ ایران را فلج کند.

میماند این حکایت تحریم ها که هم از زور ناچاری عنوان میشود و هم به این امید که با تضعیف جمهوری اسلامی در دراز مدت، فرصتی برای حملهُ نظامی فراهم بیاورد.

حکومت با این بازیها تضعیف نخواهد شد و آنکه صدمه میبیند ملت بخت برگشتهُ ایران است که چون زور آمریکا به نظام نمیرسد نیابتاً مجازات میشود، و تازه با این تلقینات یاوه که: "هر کاری میکنیم برای خیر خودتان است" تحمیقش هم میکنند.

تشخیص خیر مردم ایران با خود مردم ایران است نه با چاقوکشانی که خود را جراح جا میزنند. از روز نخست هر نوع فشار خارجی که بر جمهوری اسلامی اعمال شده نتیجه اش تثبیت نظام بوده است و تا این نظام برجاست، آن نوع فشار جز این نتیجه ای نخواهد داشت.

مشکل اصلی آمریکا و متحدانش با ایران بر سر این است که حکومتش از آنها حرف شنوی ندارد و مستقل عمل میکند و مهمتر اینکه امکانات مستقل عمل کردن را هم دارد. ایرانی که آمریکا توانسته بود در بیست و هشت مرداد با خرجی بسیار ناچیز به چنگ بیاورد و ظرف بیست و پنج سال از آن همه نوع بهره برداری کند، در سال پنجاه و هفت از چنگش به در رفت و ایالات متحده را در خاورمیانه دچار سردرگمی ساخت. از آن روز تا این لحظه مشکل عمدۀ سیاست خارجی آمریکا در منطقه، ایران است. موضع اسرائیل هم روشن است: رقیب اصلیش برای تسلط بر منطقه جمهوری اسلامی است و دستیابی این کشور به تکنولوژی اتمی (نه ساختن بمب که تا به حال کسی مدرک قابل توجهی برای اثبات آن عرضه نکرده) برد سیاسی زرادخانهُ اتمی اسرائیل را کاهش میدهد. چیزی که کشور یهود نمیخواهد به آن تن بدهد و تمامی توان جهانی اش را برای جلوگیری از آن بسیج نموده است.

کمک به مردم ایران برای رسیدن به آزادی مستلزم تقویت جامعه است و تضعیف نظام، یعنی درست عکس سیاست جاری. ولی اگر کسی فقط به دنبال تحمیل نظرات خود و کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی از تکنولوژی اتمی باشد، چنانکه آمریکا و اسرائیل هستند، باید قاعدتاً سیاستی نظیر سیاست فعلی را پیش بگیرد، یعنی کوشش در تضعیف کشور (از بابت اقتصادی، صنعتی و...)

خلاصه اینکه خلاص شدن از دست اسلامگرایی سیاستی میطلبد و بیرون کشیدن تکنولوژی اتمی از دست جمهوری اسلامی سیاستی دیگر و در بسیاری موارد این دو سیاست متضاد است. این حرف که: "تحریم میکنیم تا به آزادی شما کمک کنیم"، یاوه است و کسی را غیر از مبلغان (چه مزدور و چه بی جیره و مواجب) قانع نمیکند.

آنهایی که برای درست کردن گروه جایگزین به دست و پا افتاده اند، با تشبثاتی که همه به امید گرفتن کمک از آمریکا انجام میشود، فقط یک چیز را نشان میدهند: آن اینکه نه در ایران نیرویی دارند و نه امیدی به اینکه روزی در آنجا نیرویی داشته باشند و میخواهند این ضعف را با زور و دخالت خارجی جبران کنند منتهی مخارجش را از کیسه ملت ایران بپردازند – فعلا با بی اهمیت جلوه دادن تلفات جانی و بعدا با دستبرد زدن به دارایی های ملت.

تغییر رژیم که هدف اصلی آزادیخواهان ایران است فقط از درون و با نیرو و همت مردم ایران ممکن است. اگر کسی بتواند با شعار و استراتژی و رهبری مناسب مردم کشور را گرد پروژهُ سیاسی خود جمع کند، حاجت به کمک خارجی نخواهد داشت و اگر اینها را نداشته باشد - که ظاهراً شوراسازان ما ندارند- از بیگانگان برای پر کردن این خلأ کاری ساخته نیست. رهبری که خارجی بتراشد برای درمان درد ملت ما نیست بلکه فقط و فقط به منظور رسیدن به منافع غیر است.

ملت ایران ظرف سدۀ گذشته سه بار منشأ تحولاتی عظیم بوده است که نه فقط کشور خود، بلکه تمام منطقه را تکان داده است: انقلاب مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی – این هر سه، بدون در نظر گرفتن نیک و بد و اثبات و نفی آنها، با نیروی انسانی و توان مالی خود ایرانیان انجام گرفت. خواست و اراده مردم است که کار ساز است و به یک رهبری ملی نیاز است تا کار در مسیر نهضت مشروطه و ملی بیفتد نه در مسیل انقلاب اسلامی.

منبع: سایت ایران لیبرال