فريبا داودی مهاجر
کمپين تحريم انتخابات
در مقابل بزرگنمايی جنگ
در شرايطی که میتوان در آستانه انتخابات، فاز دوم جنبش مردمی ايران را با تاکتيک تحريم فعال کليد زد، عدهای از اپوزيسيون خارج از ايران آگاهانه يا ناآگاهانه با نسخهای نادرست و بهجای توجه به فرصت تاريخی پيش رو، فعاليت برای مقابله با جنگ فرضی را برگزيدهاند. جنگی که در شرايط کنونی هيچگونه شواهد لجستيکی که لازمه چنين جنگ تمام عياری است برای آن وجود ندارد درحاليکه جمهوری اسلامی در آستانه انتخابات مجلس نهم، با مهمترين چالش ، از زمان تولد جنبش سبزتاکنون روبرو است، و تحريم فعالانه انتخابات ميتواند بار ديگر جنبشی فراگير و مردمی را
در تدوام جنبش سبز شکل دهد . در حاليکه که ميتوان مهمترين جناح ها و گرايشات سياسی و توده مردم را حول درخواست برای حق تعيين سرنوشت و با نافرمانی مدنی با يک عمل سياسی کم هزينه و پر بار سازماندهی کرد ،در شرايطی که حرکت تحريم انتخابات می رود تا روح تازه ای در جنبش سبز بدمد و برگزاری انتخابات برای جمهوری اسلامی به چالش مرگ و زندگی او تبديل شود . درست در جنين بزنگاه تاريخی غرب ستيزان با دميدن در توهم و بزرگ نمايی خطر جنگ می روند تا شکل گيری جنبش تحريم انتخابات را در حاشيه قرار دهند.
در زمانی که هر روز بيش از بيش نيازمند کمپينی گسترده و فراگير برای شکل گيری ساختاری دموکراتيک در ايران هستيم و ۳۶ زندانی سياسی با وجود همه خطرات ، تاکتيک مناسب را بخوبی تشخيص داده و با صدوربيانيه ای و در صورت محقق نشدن پيش شرط ها برتحريم همه جانبه انتخابات تاکيد کرده اند.
در شرايطی که می توان در آستانه انتخابات، فاز دوم جنبش مردمی ايران را با تاکتيک تحريم فعال کليد زد ، عده ای از اپوزيسيون خارج از ايران آگاهانه يا نا آگاهانه با نسخه ای نادرست و به جای توجه به فرصت تاريخی پيش رو، فعاليت برای مقابله با جنگ فرضی را برگزيده اند. جنگی که در شرايط کنونی هيچ گونه شواهد لجستيکی که لازمه چنين جنگ تمام عياری است برای آن وجود نداشته و هيچ گونه آرايش نظامی که دال بروقوع آن به لحاظ آرايش و تدارکات و هدايت و پشتيبانی هزاران نيرو و ادوات نظامی است به چشم نميخورد .
بديهی است جمهوری اسلامی با روشهای غير مستقيم و مجموعه اقدامات متوالی وبه راه انداختن جنگ روانی در صدد برجسته کردن خطرجنگ و انحراف اپوزيسيون از تمرکز بر روی هدف اصلی يعنی دموکراسی سازی در ايران است . جمهوری اسلامی سالهاست که پايه های حکومت خود را در بحران آفرينی و دشمن سازی برای انحراف افکار عمومی از ظلم و جنايت صورت گرفته در ايران بنا نهاده است و متاسفانه بخوبی اهدافش را مديريت و مهندسی ميکند وتاسف بارتر انکه در برخی مواقع تعدادی از اپوزيسيون در زمين حريف بازی کرده و نسخه امنيتی ها را نا اگاهانه پيچيده و به کام مردم ميريزند .
واقعيت اين است که در آستانه انتخاباتی قرار داريم که می تواند يک نه بزرگ ديگر به جمهوری اسلامی و يک ضربه کاری مضاعف به مشروعيت نظامی باشد که از صدر تا ذيل آن در فساد و تبعيض و ظلم فرو رفته است . در شرايطی قرار داريم که با کمپينی برای انتخاب آزاد ميتوان تحريم گسترده و فعال را کليد زد . ميتوان شبکه های اجتماعی را فعال کرد و شوری دوباره در ميان مردم ايجاد نمود و سرنوشت مردم را بوسيله مردم رقم زد . در چنين شرايط مطلوب و حساسی برای سياست ورزی موثر و در شرايطی که بسياری از هموطنانمان در زندان و شرايط تهديد آميز ميبرند ، اين افراد به نام مقابله با جنگ و با اصرار وصف ناپذير و با حرارتی بسيار درباره " بدبودن جنگ و خوب بودن صلح " قلم فرسايی ميکنند . ديگران رامتهم به جنگ طلبی می نمايند و به فرصت طلايی پيش رو به دليل تمايلات غرب ستيزی نمی انديشند. انها تمايلات غرب ستيزی خود را پشت بد بودن جنگ و حتی به قيمت همسويی با رژيم پنهان ميکنند . غرب ستيزی که يک بار تا لو دادن و به اعدام کشيدن دوستانشان و ديگر منتقدين ،به جمهوری اسلامی از سوی برخی گروههای مارکسيستی و اسلامی پيش رفت تا جايی که دست به دست هم ريشه های استبداد را در خاک ايران نشانند و امروز خود را به کوچه ای ديگر ميزنند و حتی به عنوان فعالان حقوق بشر يا آزادی خواه ره ديرينه را با نام ديگر ميروند .
فی الواقع مردم ايران تا کی بايد تاوان دعواهای قديمی و سليقه ای و منازعات ايدئولوژيک نسل باقيمانده از انقلاب ۵۷ را با تمام رسوباتی که در ذهن آنها باقی مانده پس بدهد و تا کی بايد اين نسل هر کدام به يک شکل و شيوه خود را قيم اين مردم بداند. خشم بکارد و نفرت و مرگ درو کند . از کدام انديشه جنگ بر ميخيزد . نسلی که هنوز به دنبال دشمن ميگردد يا نسلی که از هر گونه دشمنی بيزار است و ميخواهد منافع ملی کشورش را از راه گفت و گو و ارتباط مسالمت آميز حل کند . نکته جالب اين که بعضی از اين غرب ستيزان از حداکثر مواهب غرب و جايزه های مليون دلاری و دانشگاههای رايگان برای اعضا خانواده و کارتهای اقامت و بهترين زندگی واشتغال در پست های دانشگاهی و دريافت پول برای برگزاری کنفرانس ها و نشستها بهره مند هستند و نعل وارونه زده و عليه غرب قلم فرسايی ميکنند و مانند کبک سر در برف نموده و تصور ميکنند ديگران نميفهمند . افرادی که به راحتی ميتوانند برای نشان دادن پای بندی به عقايد شان از دريافت چنين امکاناتی پرهيز کرده و در چين يا روسيه يا هر کشور غرب ستيز ديگری زندگی کنند . آيا اين روند هميشگی برخی سياسيون ما است که مرگ را برای همسايه ميخواهند و تنها مردم ايران را از دريافت حمايت های بين المللی منع کنند . آيا اين روند تداوم همان روندی در جمهوری اسلامی نيست که تنها مردم را به تقوا و پرهيز از اصراف دعوت ميکنند و خود چون به خلوت ميروند کارهای ديگری کرده و به ريش مردم می خندد .
سخن من با اين دوستان اين است ، حالا که بيانيه ها را نوشته و امضاها را جمع کرده ايد . حالا که مدتی تريبون های اتفاقا از پولهای غرب تاسيس شده را بخود اختصاص داده ايد ، لااقل راه حلی برای برون رفت از وضعيت کنونی و مقابله با رژيم که معطوف به عمل باشد ارايه دهيد .
راه حل ما اين است . انتخابات پيش رو را با کمپينی گسترده تحريم کنيد . برای کمپين سازی پيرامون تحريم منتظر نيروهای سياسی ايران که در خطر هستند ننشينيد . چنين کمپينی نه نيازمند کنگره ملی است و نه نيازمند حمايت خارجی . هر روزی که ميگذرد . هر روزی که کارشناسان اطلاعاتی نظام به اشکال مختلف و با رها کردن توپ در زمين ، ما را به خودمان مشغول ميکنند زمان مناسب برای شکل گيری موثر اين کمپين کاهش می يابد . اين دوستان فراموش نکنند که استقلال ايران زمانی از دست ميرود که ما نتوانيم دست دشمن واقعی ايران را قبل از از دست رفتن همه منابع ملی ايران اعم از مادی و معنوی را کوتاه کنيم .
استقلال ايران زمانی از دست ميرود که عميقا باورنکنيم که جنگ افروز و صلح ستيزواقعی جمهوری اسلامی است وحاکميت با نشان دادن خطر حمله خارجی سالهای سال است که در صدد سر پوش گذاشتن بر روی فروپاشی , عدم مشروعيت وفاجعه ای است که تحت عنوان گسترش اسلام برسر مردم و منافع ملی ايران آورده است و خود سرمايه ملی ايران را در جنگ افروزی و بحران زايی در کشورهای ديگر هزينه ميکند .
بدون شک چنانچه ما در مسير اصلی يعنی تحريم و محاصره همه جانبه اشغالگران ايران قرار نگيريم و با هر جنگ روانی از اين مسيراصلی خارج شويم و ميدان را به شعبده بازان جمهوری اسلامی واگذار کنيم ، همچنان دربازی طراحی شده جمهوری اسلامی مديريت و کنترل می شويم حتی اگر دهها سال سابقه زندان و مبارزه را با خود يدک بکشيم باز ميدان را به آنها واگذار کرده ايم .
تنها اعتقاد راسخ به ۳ نکته است که ايران را از هر جنگی دور نگه ميدارد .
الف – باور کنيم خطر جنگ از روزی که نظام اسلامی بر ايران حاکم شد آغاز شده ، و تا روزی که اين نظام باقی باشد در فضای ايران پرسه خواهد زد. اين نکته ای است که حتی غرب ستيزان هم نمی توانند کتمان کنند .
ب – منبع تنش و جنگ خود نظام است ، کسانی که آدرس عوضی می دهند و فرافکنی می کنند در واقع خطر جنگ را بالا می برند.
ج – موفقيت در تحريم انتخابات مجلس نهم که در پيش روی ما است موجب پائين آمدن خطر جنگ می شود و تراشيدن هر مانعی برای تحريم همه جانبه خطر جنگ را بالا می برد. زيرا نشان دهنده ضعف در جنبش دموکراسی خواهی برای هر گونه تحميل اراده به منظور تغيير رفتار رژيم است و در مقايسه با توان گروگان گيران و تنش آفرينان حکومتی محلی از اعراب در معادلات قدرت ندارد و در نتيجه خطر دست يابی به بمب هسته ای در فقدان اين جنبش و رای مردم افزايش می يابد. کسانی که دستيابی رژيم به بمب هسته را برای حيات خود خطرناک می بينند ، در ضعف جنبش مردم ، نبود مطلق هيچ آلترناتيو معقول واقعی يا حتی گفتمانی، چاره ای بجز جنگ نمی بينند . فراموش نکنيم نظام جمهوری اسلامی اگر يک مداد داشته باشد ابتدا ان را به چشم مردم خود فرو ميکند چه رسد به بمب هسته ای که چاقويی است در دست زنگی مست.
به نظر ميرسد زمان برخوردهای سليقه ای و متعصبانه که ايران را درورطه نابودی قرار داده اند به پايان رسيده است . ۳۲ سال است که بر طبل دشمنی غرب می کوبيم و امروز محتاج کالاهای بنجل چينی و کشورهای کوچک حاشيه خليج فارس شده ايم و تصور ميکنيم که مستقل هستيم . تو گويی کشوری چون قطر يا ترکيه که با دنيا گفت و گو ميکنند مستقل نيستند وما که از کشوری مانند قطر هم عقب مانده ايم، تنها با اتش زدن پرچم کشورها و دشمن سازی و دادن شعار مرگ بر کشورهای ديگر و خط و نشان کشيدن تظاهر به استقلال می کنيم.
آيا هنوز به ضرورت انسجام که دربيانيه فعالان سياسی در بند که با وجود همه خطرات داخل زندان نوشته شده و آنها را به خطر انداخته است دست نيافته ايم .
امروز زمان تبين پروژه ها و عمل مشترک با تکيه بر شبکه های اجتماعی و دوری از فرد محوری است . در دنيايی به سر ميبريم که موضوع وحدت ، ادمهای سياسی نيستند موضوع جمع شدن پيرامون تاکتيک ها و پروژهای سياسی است . ادمهايی که از پروژه سازی و برنامه استراتژيک فرار ميکنند از حذف خود در عمل جمعی می هراسند . ترس انها از بسته شدن دکان های دو دری است که به طمع قدرت باز کرده اند . موضوع اساسی امروز رهايی مردمی است که ۳۲ سال در شرايط جنگی روانی و هويتی به سربرده اند و امروز اميدی به اينده خود در تداوم اين نظام ندارند و هر کدام به نحوی جان و مال و شرافت و آسايش خود را هزينه کرده اند. مردمی که طالب صلح و امنيتی پايدار برای همه ايرانيان اعم از ترک و کرد و بهايی و مسلمان و مسيحی و زن و مرد هستند و اين رهايی به جز با فعال شدن شبکه ها ی اجتماعی و جوان گرايی در هدايت اين شبکه ها شکل نمی گيرد.
حال ما که در خارج از ايران نشسته ايم و دوستانمان در زندانها و در شرايط ترس و رعب و تهديد قرار دارند . آيا بر ما نيست که به دور از منفعت طلبی و يا تنزه طلبی برای نجات ايران ،نه برای آنکه خودمان به قدرت يا پرستيژ دست يابيم به پا خيزيم .
هم اکنون ما دريک بزنگاه تاريخی که رژيم جمهوری اسلامی در حداقل مشروعيت داخلی و بين المللی به سر ميبرد قرار داريم . در شرايط موجود بايد به فکر حداکثر استفاده از امکانات بين المللی در جهت حفظ منافع ملی ايران باشيم و ميبايست با رفتن به سمت گفتمان مشترک با احترام به تفاوتها ، شبکه های اجتماعی و رسانه ای را پيرامون پروژه کوتاه مدت مانند "تحريم انتخابات بسيج "نماييم . اگر دهها کنگره و سازمان ملی با اسامی پر طمطراق بسازيم و محتوايی برای آن تبين نکنيم . اگر به جای تحريم فعالانه ،روش های منفعالانه وهدايت شده رابرگزينيم به تنور استبداد دميده ايم . ما بيش از صحبت کردن درباره توهمات و آرزوها و تفکرات دايی جان ناپلونی نيازمند طراحی برنامه ای مدون برای مقابله با حکومتی هستيم که ابعاد خشونت در ايران را به اندازه يک جنگ تمام عيار در ايران درونی و همه جانبه نموده است . ما نيازمند به هم پيوستن هسته های مستقل پيرامون استراتژی مشخص ، شفاف و بر گرفته از خواست اصلی مردم يعنی حق حاکميت بر سرنوشت خويش هستيم که جز با حرکت به سمت انتخاباتی آزاد و سالم در ايران محقق نخواهد شد .امروزشبکه های اجتماعی بازوهای قدرتمند تحقق چنين خواستی است .
چشم انداز ، اهداف تعريف شده ، گفتمان عمومی و برنامه عمل شفاف سوخت اوليه به راه اندازی شبکه های اجتماعی است . نسخه های فردی از پيش باطل شده است . شبکه ها نيازمند نت وورک و ارتباط هستند و اين جوانان هستند که ميتوانند اين شبکه ها را ايجاد،فعال و به هم متصل نمايند .
شبکه هايی از پايين که ذات رهبری فردی و مبتنی بر حذف های سليقه ای را به چالش ميکشد و قدرتی توزيع شده ولی با شناخت ايجاد ميکند. تنها جنبش های ريشه دار و مبتنی بر خواست مردم هستند که می توانند حتی موسوی و کروبی و بسياری از داخل نظام را با پويش داخل جنبش همراه سازند وبر جنبشی متکثر با خواسته های دموکراتيک تاکيد کنند.
بديهی است تحريم فعالانه انتخابات در راستای چنين جنبشی قابليت ايجاد فرسايش و استهلاک در جبهه حکومت و توانايی قدرت بخشيدن در جبهه خودی را دارد وقادر است مشروعيت نظام و دولت کودتا را زير سوال ببرد و بر مشروعيت مطالبات مردم در عرصه داخلی و بين المللی تاکيد کند.
تحريم گسترده و فراگير نمايش دهنده اعتراضی پر قدرت بر سياست جاری و گذشته در ايران است که به دنيا نشان ميدهد جنبش مردمی ايران زنده و پويا است و ميتواند از درون به مطالبات سياسی و اجتماعی خود دست يابد. امروز بهترين رفتار سياسی آن است که حرکت منسجم در بزرگراه تحريم گسترده انتخابات را به جای توهمات و تعلقات خود بنشانيم.