به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۴

از ما گفتن

 سيد علي ميرفتاح
«مرگ بر مك‌دونالد و درود بر فلافل» 
من اگر حرف بي‌ربط بزنم، مديران روزنامه جلويم را مي‌گيرند و لااقل حرف بي‌ربطم را حذف مي‌كنند.
اگر حواس مديران روزنامه جمع نباشد، جاي ديگري هست- بلكه صد جاي ديگر هست- كه تذكرم دهند، تنبيه‌ام كنند، مانعم شوند و... اين قاعده كار است.
بر هر كاري و بر هر صاحب‌كاري نظارتي وجود دارد و مديريتي. مهندس‌ها، پزشك‌ها، معلم‌ها، هر صنفي كه بگوييد مختار تمام و كمال نيستند و هر كاري دل‌شان بخواهد نمي‌توانند بكنند و هر حرفي بخواهند نمي‌توانند بزنند. اگر اينطور بود كه كار از دست در مي‌رفت و ناخواسته براي مملكت گرفتاري‌هاي جدي و كلان درست مي‌شد. براي همين است كه مثلا براي تبليغات سياسي، «شوراي هماهنگي» درست كرده‌اند و انتخاب سخنران و اعزام مبلغ را به سازمان تبليغات واگذار كرده‌اند.
در عمل اما انگار شوراي هماهنگي تبليغات اقتدار سابق را ندارد و روي تبليغات و شعارها نظارتي شايسته نمي‌كند. البته عيب و ايراد از توسعه دنياي ديجيتال هم هست. حالا مثل قديم نيست كه نوشتن يك پلاكارد ساده يك كار تخصصي باشد.
حالا ديگر هر كسي مي‌تواند سر خود شعار بسازد و شعارش را روي بنر و تراكت چاپ كند و... معني اين حرف اين نيست كه مهار كار از دست شوراي هماهنگي در رفته، بلكه منظورم اين است كه شوراي هماهنگي از دوران و تكنولوژي عقب مانده و نتوانسته خودش را با شرايط روز تطبيق دهد.
درست عين اينكه نهادهاي نظارتي از من نويسنده جا بمانند و من بي‌اعتنا به آنها هر كاري بخواهم بكنم و بنويسم. منظورم اين نيست كه خوف كنيد و نظارت‌تان را بر روزنامه‌ها زياد كنيد. اتفاقا روزنامه‌ها در درون خود ساختاري دارند كه خود را بهتر از نهادهاي بيروني كنترل مي‌كنند.

در تمام تاريخ مطبوعات سير كنيد تعداد خطاها و خلاف‌ها به صد تا نمي‌رسد. كاش بخشي از اين انرژي اين طرف را طرف تبليغات و تظاهرات هزينه مي‌كرديد كه چند آدم خوش‌ذوق بحث استكبارستيزي را نازل نكنند و يك انديشه جدي را به يك لطيفه پر بازديدكننده شبكه‌هاي مجازي بدل نكنند.
بحث استكبارستيزي جدي است و با ماهيت انقلاب اسلامي درآميخته. در جهان امروز جدي‌ترين مخالف امپرياليسم ماييم.
براي همين هم هست كه اوضاع سياسي و فرهنگي‌مان ويژه است. با اين همه تصويري كه امروز در شبكه مجازي دست به دست مي‌شود «مرگ بر مك‌دونالد و درود بر فلافل» است.
شك نكنيد كه اين شعار مبتذل است و از جانب هر كس صادر شده باشد و هر انگيزه‌اي پشتش باشد، نتيجه‌اي جز نازل كردن آرمان‌ها ندارد. تقليل بحث نفوذ به ساندويجي و لباس و موضوعاتي از اين قبيل انحراف از آرمان‌هاست... 

فقط هم اين اتفاق منحصر به سوژه‌هاي ضداستكباري و امپرياليسم‌ستيزي نيستند. در مسائل مذهبي هم چنان كه بايد و شايد نظارتي نيست. من نمي‌گويم روي ما نظارتي نكنيد بلكه مي‌گويم سر جدتان روي مداح‌ها و خطبا و وعاظ هم نظارت كنيد تا از دل سخنراني‌ها و شعرخواني‌هاي‌شان سوژه خنده و تفريح در نيايد.

قديم يادم هست سازمان تبليغات نظارتي مي‌كرد و اجازه فعاليت به هر مبلغي نمي‌داد. در شبكه‌هاي مجازي دست به دست مي‌چرخد كه فلان واعظ داستاني خرافي را چنان با آب و تاب تعريف مي‌كند كه ناخواسته موجبات وهن دين را فراهم مي‌آورد.
اگر جلويش را نگيريد موضوعات اعتقادي‌مان نيز نازل به يك سري باورهاي خرافي مي‌شوند. هم سياست وهم اعتقاد مي‌افتد دست نابلدها و روزي به خود مي‌آييم مي‌بينيم كه تمام و كمال مشغول موضوعات مبتذل شده‌ايم. 

من هنوز نفهميده‌ام كه نگراني و عصبانيت از روزنامه‌ها و سينما چه مبنايي دارد. توجه‌تان را تمام و كمال داده‌ايد به ما غافل از اينكه عناصر خودسر در جاي ديگر تيشه برداشته‌اند تا به ريشه‌ها بزنند. از ما گفتن است، خود دانيد.