دربارهی شخصیت سیاسی استثنائی شاپور بختیار
بختیار سرانجامِ راه تو پیروزی است
۳۱ سال از کشتهشدن شاپور بختیار، رهبر اصلی اپوزیسون دموکراسیخواه ایران در آن دوران، میگذرد. جمهوری اسلامی، بدون نگرانی از واکنش جدی دولت فرانسه، تروریستهای خود را به خانه شاپور بختیار در قلب پاریس فرستاد، او و یارش، سروش کتیبه، را به طرز وحشتناکی به قتل رساند.
شاپور بختیار، بدون شک، از برجستهترین شخصیتهای سیاسی تاریخ معاصر ایران است. از جنگ با فرانکو و هیتلر آغاز کرد، برای برقراری دموکراسی در ایران تلاش کرد و سرانجام در جنگ با خمینی جانش را از دست داد. شاید در میان رهبران کنونی کشورهای غربی نیز کمتر کسی در حد و اندازه شاپور بختیار یافت شود. بختیار، همچنانکه به درستی خود را تعریف کرد، مرغ طوفان بود. در هنگامهای که هیستری و جنون، بسیاری را در خود غرق و کور کرده بود و حتی این هیستری کورکننده به روشنفکران غربی نیز سرایت کرده بود، شاپور بختیار، در برابر طوفان سهمگینِ واپسگرایی و موج ویرانگرِ اسلامگرایی ایستاد. در آن دوران، کمتر فردی در ایران و حتی جهان مانند شاپور بختیار ابعاد خطرناک فتنه خمینی را شناخت و در باره آن هشدار داد و، از همه مهمتر، در برابر آن با تمامی وجود ایستاد. “من مرغ طوفانم نیندیشم ز طوفان، موجم نه آن موجی که از دریا گریزد.” این را شاپور بختیار به هنگام پذیرش نخستوزیری خطاب به مردم ایران گفت. شاید در آن زمان بسیاری از ایرانیان این سخن او را جدی نگرفتند، اما امروزه و پس از گذشت ۴۳ سال به درستی میتوانیم او را مرغ طوفان ایران در برابر فتنهی ویرانگر خمینی بنامیم.
دولت شاپور بختیار یکی از معدود بختهای مردم ایران در تاریخ برای رسیدن به دموکراسی بود. بختی که شوربختانه، به خاطر نادانی، از میان رفت. انتخاب میان شاپور بختیار و خمینی انتخاب بسیار آسان و روشنی بود. انتخاب میان آزادی و بردگی، توسعه و عقبماندگی، انسانیت و بربریت و زندگی و مرگ، بود؛ و شگفتا که در یکی از مهمترین بزنگاههای تاریخ، اکثریتْ خمینی را برگزیدند. و آمد بر سر ایران و چندین نسل از ایرانیان آنچه که نباید.
با سقوط دولت بختیار، فرزندان انقلاب مشروطه، شکست سختی خوردند. انقلاب مشروطه آغاز فصل مدرن تاریخ ایران بود. انقلابی که جامعه ایران را از نشیب درآورد و تمدن ایرانی را از خواب بیدار کرد. دیروز سالگرد انقلاب مشروطه بود و امروز سالگرد کشتهشدن شاپور بختیار، آخرین سردار مشروطه، توسط فرزندان شیخ فضلالله نوری. ما با نبردی طولانی روبرو هستیم. نبردی که از آغاز انقلاب مشروطه، و حتی پیش از آن، تاکنون ادامه دارد. نبردی میان تمدن و توحش. تجربه سنگین ۴۳ سال گذشته به مردم ایران آموخته که در برابر این توحش، راهی نیست جز برقراری یک سامانه سیاسی لاییک. همان آرمانی که شاپور بختیار بر آن تاکید داشت و جامعه سیاسی ایران در انقلاب اسلامی هیچ اهمیتی به آن نمیداد. بختیار در سراسر زندگی سیاسی خود برای لاییسیته، دموکراسی و حاکمیت ملی مبارزه کرد و سرانجام جانش را در این راه گذارد. همان آرمانهایی که مردم ایران امروزه برایش میجنگند.
۴۴ سال پیش خمینی در ماه بود و بختیار نامحبوب. اما اکنون جایگاه آن دو در نزد ایرانیان کاملا عوض شده. هرچه از انقلاب ۵۷ میگذرد، چهره خمینی زشت و زشتتر میشود و چهره شاپور بختیار تابناک و تابناکتر. گفتمان شاپور بختیار، بدون شک، آیندهساز ایران خواهد بود.
در اینجا، پس از گذشت ۳۱ سال از بریدهشدن گلوی بختیار، بر مزارش، با اطمینان کامل میگویم:
بختیار سرانجامِ راه تو پیروزی است.