به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، شهریور ۰۴، ۱۴۰۱

فتوای قتل از بستر مرگ، علی صدرزاده

 

روزنامه فرانکفورتر آلگماینه آلمان - در ایران حتی ماه‌ها پس از انتشار کتاب سلمان رشدی کسی از آن خبری نداشت و این کتاب به زبان پارسی ترجمه نشده بود. ناگهان هیجانی اطرافیان خمینی را که در بستر مرگ بود، در بر گرفت تا به بهانه این کتاب از فرصت به انحراف کشاندن افکار عمومی‌ مردم ایران از شرایط فاجعه‌بار پس از جنگ و خطری که حیات رهبری جمهوری اسلامی نوپا را تهدید می‌کرد، استفاده کنند.

تاریخ تکرار نمی‌شود. تاریخ نباید و مجاز نیست که تکرار شود. از آنجا که چگونگی به رهبری رساندن علی خامنه‌ای بعد از مرگ خمینی شتابزده و متزلزل و تحقیرآمیز بود، اینبار، در روز مبادا که دومین رهبر جمهوری اسلامی سر به بالین مرگ می‌گذارد، باید، چرخه دست به دست شدن قدرت، روال دیگری داشته باشد. هیچ چیز نباید دستخوش حوادث گردد. این برنامه‌ای است که گویا اکنون صاحبان زر و زور بر اساس آن قصد رقم زدن صحنه سیاسی ایران را دارند.



سکته قلبی

سوم ژوئیه ۱۹۸۹ مُرد. بیماری و ناتوانی وی بر روند تاریخی برپایی و آینده جمهوری اسلامی تاثیر بسزایی داشت.

خمینی تنها یکسال پس از پیروزی انقلاب سکته قلبی می‌کند. او در آن دوران ساکن شهر قم مرکز روحانیت شیعه بود و چنین به نظر می‌رسید که او قصد دارد در شهری بماند که در آن زندگی کرده و انقلاب را نیز از آنجا شروع نموده است و حکومت کردن در تهران را به دیگران بسپارد. خمینی و همراهانش در روزهای پیش از انقلاب تکرار و تاکید کرده بودند که خمینی قصد حکومت و دخالت در سیاست را ندارد. صرف نظر از اینکه وی حقیقت را بیان کرده و یا به گفته خودش «خدعه» کرده بود، سیر وقایع در عمل متفاوت شد.

خمینی بعد از سکته قلبی‌اش در تهران ساکن می‌شود. در محل سکونت وی، جماران، در شمال تهران بیمارستان مجهزی ساخته می‌شود. بهترین متخصصین قلب کشور از خمینی مراقبت می‌کنند. خمینی دچار دو سکته قلبی دیگر نیز می‌شود و به صورت شبانه‌روزی زیر نظر پزشکان و متخصص قلب قرار داشت. بدین ترتیب او موفق می‌شود اولین دهه حکومت و نظامی را که بنیان گذاشته بود، با رهبری خود هدایت کند و بعد بمیرد.

سرطان معده

خمینی در دهمین سالگرد جمهوریش به سرطان بدخیم معده مبتلا شد که به سرعت به تمام بدن‌اش گسترش یافت. او در آخرین سال حکومتش دیگر در انظار عمومی دیده نمی‌شد. پزشکان مرگ نزدیک او را را پیش‌بینی می‌کردند. موضوعی که که رئیس تیم پزشکی او در کتابی تحت عنوان «شفادهنده قلب‌ها» سال‌ها بعد اعلام کرد.

درست در دوران نقاهت خمینی مهم‌ترین تصمیم‌های تاریخی اتخاذ شدند که برای جمهوری اسلامی سرنوشت‌ساز بودند. بجز پزشکان و افراد درجه یک خانواده خمینی تنها چهار تن می‌توانستند با رهبر نظام اسلامی در بستر مرگ تماس مستقیم داشته باشند. این چهار تن تعیین‌کننده سیاست روز و طراحان و مجریان طرحِ گذار به شدت دشوار از دوران خمینی به پس از مرگ او بودند. آنان عبارت بودند از:

۱- علی اکبر‌ هاشمی‌رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و قدرتمندترین فرد در دستگاه حکومتی و به نوعی همه‌کاره امور.
۲- احمد خمینی پسر خمینی که مشتاقانه مایل به جانشینی پدر بود.
۳- رئیس جمهوری اسلامی وقت علی خامنه‌ای که نمادی تشریفاتی بود زیرا در آن زمان یک نخست وزیر به عنوان رئیس قوه مجریه منصوب می‌شد.
۴- آیت‌الله شاهرودی رئیس قوه قضائیه که به عنوان جانشین خمینی مطرح شده بود، اما باید هنوز مجری وظایف مهمی‌در قوه قضائیه می‌ماند.

جام زهر

در آن کشاکش بیماری خمینی، اولین اقدام خاتمه دادن به جنگ هشت ساله با عراق بود. جنگی فرسایشی و درازمدت که منجر به مرگ و مجروح شدن صد‌ها هزار تن شده بود و بایستی تا «آزادی قدس» ادامه می‌یافت. در روز ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸ گوینده رادیوی دولتی در ایران یک بیانیه طولانی دراماتیک به نام خمینی را خواند که در آن اعلام شده بود: «... این تصمیم برای من چون زهر کشنده است ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی اگر آبرویی داشته باشم خرج می‌کنم، خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش‌بس را قبول می‌کنیم.»

البته هیچ شکی در این نیست که خمینی نه در حالت عادی و نه در آن دوران بیماری در شرایطی نبود که بتواند چنین جملات نسبتا ادیبانه‌ای بگوید! رفسنجانی به اصطلاح ابرمردی که به دلیل عملگرایی خود، مدت‌ها بود که مخالف ادامه جنگ شده بود، از بیماری خمینی استفاده کرد و ‌موفق به توقف ادامه جنگ شد.

بدین ترتیب جمهوری اسلامی قطعنامه شماره ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر آتش‌بس با عراق را پذیرفت. بعدا نیرو‌های رادیکال ادعا کردند که گویا رفسنجانی قرارداد آتش‌بس را به خمینی تحمیل کرد.

اعدام‌های گسترده

دو روز پس از نوشیدن جام زهر، نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق از مرز مشترک عراق و ایران به قصد تسخیر تهران عبور می‌کنند تا رژیم را ساقط کنند. سازمان مجاهدین خلق که سال‌ها در عراق تحت قیمومیت صدام حسین زیسته بود به این ارزیابی رسیده بود که اکنون از عدم رضایت عمومی‌ مردم ایران از حکومت می‌توان استفاده کرد و در چند روز بساط حکومت در پایتخت را برچید. این تلاش اما شکست خورد. هزاران تن کشته شدند و فاجعه در شهرها و زندان‌های ایران ادامه یافت.

سه روز بعد از شبیخون شکست‌خورده‌ی مجاهدین، اعدام‌های دستجمعی در زندان‌ها آغاز می‌شود. چندین هزار تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق و گروه‌های چپگرا به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آنان از سال‌ها پیش در زندان‌های مختلف کشور زندانی بودند و حتی دوران زندان‌شان تمام شده بود و ربطی به حمله مجاهدین نداشتند.

بر اساس اطلاعات سازمان عفو بین‌الملل طی فقط چند هفته بین ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ تن کشته می‌شوند که شامل کودکان دانش‌آموز نیز می‌شد.

این جنایت بی‌سابقه بر اساس فتوای محرمانه‌ای که گویا خمینی در بستر مرگ صادر کرده بود، انجام گرفت. در این فتوا یک کمیته سه نفره مامور می‌شود که به سرعت وارد عمل شود. رئیس جمهوری اسلامی فعلی ابراهیم رئیسی عضو آن کمیته بود و هنوز به عملکرد خود در آن زمان افتخار می‌کند.

دوران سنگین وحشت و بی‌خبری و ابهام

این روزهای اعدام و کشتار نه تنها برای زندانیان بی‌گناه که از همه جا بی‌خبر بودند، بلکه برای بقای جمهوری اسلامی نیز پر از نگرانی و ابهام بود.

• جوّ نارضایتی عمومی‌ در مورد جنگ بی‌معنای هشت ساله با صد‌ها هزار قربانی و مجروح
• جیره‌بندی عمومی‌ برای مواد غذایی
• انزوای جهانی و یک اقتصاد تخریب شده
• اخبار پایان‌ناپذیر در مورد کشتار دستجمعی زندانیان در سراسر کشور
• پچ پچ‌های پایان‌ناپذیر در مورد پیکر اعدامیان در گورهای گروهی
• بیکار شدن ناگهانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که تا دندان مسلح شده و در جنگ هر روز قدرتمندتر شده بود.
• حذف سایه‌ی خداگونه رهبر نظام از انظار عمومی
• جنگ قدرت بی‌محابا در بین روحانیت برای کسب جانشینی خمینی

کتاب نجات‌بخش

در آن روزها به هر جا که نگاه می‌شد، شکست و سرخوردگی موج می‌زد. جمهوری اسلامی که از تظاهرات خیابانی و حضور گسترده مردمی‌ تغذیه می‌کرد، دچار مخاطره حیاتی شده بود.

چه باید کرد؟ چگونه می‌توان در سطح ملی و بین‌المللی اعاده حیثیت کرد؟ همچنانکه روزی با اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا انجام شد و در عمل جمهوری اسلامی ۴۴۴ روز تعیین‌کننده سیاست جهانی شده و در صدر اخبار قرار داشت!

در چنین بزنگاهی «آیات شیطانی» نازل شد! همین تیتر [که ریشه در یک روایت در تاریخ صدر اسلام دارد و نه مسلمانان عادی بلکه آیت‌الله‌ها و حجت‌الاسلام‌ها از آن مطلع هستند] کفایت می‌کرد جنجالی به راه انداخت بدون آنکه کسی محتوای کتاب را بداند!

ادامه مناقشات پاکستان و هند

هیاهوی این کتاب غریب شش ماه آزگار در برخی کشور‌های مسلمان و به ویژه هند ‌و پاکستان، زادگاه نویسنده «آیات شیطانی»، پیچید. موتور این اعتراضات پاکستانی‌های مهاجر مقیم انگلستان بودند زیرا موضوع اصلی نویسنده در این کتاب مسئله پیچیده پناهندگانی است که ریشه‌های خود را از دست داده‌اند. قرآن و «آیات شیطانی» ‌اش فقط بخش کوچکی از این رمان سحرآمیز را تشکیل می‌دهد. رمانی که در آن پس از سقوط یک هواپیما در بریتانیا دو سرنشین جان به در برده پاکستانی و هندی در جستجوی هستی و معانی آن، سرگردان هستند. پاکستانی‌های رادیکال مقیم بریتانیا به این گمان می‌رسند که دوباره یک نویسنده هندی به اسلام توهین کرده است. جرقه کتاب‌سوزان که هفته‌ها در بریتانیا در جریان بود، به پاکستان سرایت کرد و باعث مرگ ده‌ها تظاهرکننده شد. این درواقع نمودی از ادامه جنگ و‌مناقشات ۷۰ ساله هند و پاکستان بود. حوادث اعتراض علیه رشدی بیش از ۵ ماه ادامه داشت. هیچکس در ایران از این حوادث با خبر نشده و چیزی نمی‌گفت. مردم در حال نبرد روزانه برای ادامه حیات در ماه‌های پایانی جنگ و پس از آن بودند و حکومت هم سرگرم رتق و فتق امور حیاتی خود از جمله نوشیدن جام زهر و اعدام‌ها در زندان‌ها بود!

ترجمه فارسی کتاب وجود نداشت

تا اینکه بامداد ۲۱ ژانویه ۱۹۸۸ ماه‌ها پس از انتشار کتاب و کشته شدن ده‌ها تن در هند و پاکستان، گوینده رادیو تهران فتوای خمینی را که تا امروز نفسگیر مانده است، خواند تا سال‌ها بعد، کسی که ده سال بعد از صدور این فتوا متولد شده، یک آمریکایی لبنانی‌تبار، در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ برای اجرای این فتوا احساس مسئولیت کند!

خمینی رمان سلمان رشدی را هرگز ندیده بود، چه برسد به اینکه آن را خوانده باشد! حتی اگر او قصد خواندن این رمان را هم می‌داشت، نمی‌توانست آنرا بخواند زیرا ترجمه فارسی آن در آن زمان وجود نداشت! خمینی حتی به زبان پارسی نیز مسلط نبود چه رسد به اینکه چنین رمان ادبی سنگینی را به زبان انگلیسی بخواند!

تبلیغات موفق

اینکه آیا خمینی اساسا می‌توانست از پیامدهای این فتوا آگاه باشد، جای شک و تردید فراوان وجود دارد. به هر روی، تبلیغاتچی‌های جمهوری اسلامی دوباره موفق شدند که جهان را ودارند تا دوباره از «ایران انقلابی» صحبت کند! خیابان‌های کشورهای مسلمان‌نشین به هیجان درآمده و دانشگاه پر آوازه «الازهر» در مصر، سلطان‌نشین عربستان سعودی و کنفرانس اسلامی و... همگی به صدا در آمدند تا نویسنده را محکوم کنند.

مردان پشت پرده این تبلیغات مؤثر در جهان ناگهان متوجه می‌شوند که نسخه پارسی این رمان وجود ندارد. پس چگونه و کی این رمان ترجمه شد؟

در گیرودار بحث‌های اخیر در مورد سوء قصد به جان سلمان رشدی به تازگی روشن شد که موضوع چه بوده است. یکی از سردبیران سابق روزنامه «جمهوری اسلامی» [تحریریه «جامعه نو» ] اظهار داشت که چگونه نسخه پارسی این رمان آماده شد.

یک هفته بعد از انتشار فتوای بی‌سابقه و وحشتناکی که در این میان در صدر اخبار جهان قرار گرفته بود، سردبیر روزنامه «جمهوری اسلامی» [روزنامه اطلاعات] به بخش اخبار خارجی روزنامه رجوع و سه تن از خبرنگاران این بخش را مامور ترجمه این رمان کرد. هر کدام موظف می‌شوند یک سوم رمان «آیات شیطانی» را طی یک هفته ترجمه کرده و تحویل دهند. به موازات آن یک نویسنده بی‌مایه (عطاالله مهاجرانی؟) مامور تدوین انتقادی به این رمان به زبان پارسی می‌شود. در نهایت نیز بجای خود رمان، کتاب انتقاد به رمان در تیراژ میلیونی منتشر می‌شود.

برداشتن آخرین مانع از سر راه: آیت‌الله منتظری

چهار تنی که در حول و حوش خمینی بیمار همه‌کاره بودند، دستاورد‌های قابل توجهی به دست آورده بودند.

هشت هفته سپری شده بود و اکنون می‌بایست با نام خمینی آخرین مانع نیز برداشته می‌شد. پروژه برکناری آیت‌الله منتظری، کسی که خمینی او را «ثمره زندگیش» نامیده بود و جانشین رسمی‌ او محسوب می‌شد.

به تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۸۹ دوباره گوینده رادیو تهران نامه‌ای به نام خمینی قرائت کرد که در آن منتظری به علت «ساده‌لوحی» از مقام خود به عنوان قائم مقام رهبر معزول شده است. منتظری به خود اجازه داده بود که از کشتار زندانیان و فتوای قتل سلمان رشدی انتقاد کند.

بعد از گذشت سه ماه، اجل خمینی فرا می‌رسد.

در ابتدا از درمان خمینی با شیمی‌‌درمانی خودداری شده بود چون ممکن بود محاسن امام بریزد و در منظر عام خوشایند نباشد! زمانی که تصمیم گرفتند شیمی‌درمانی را برای درمان رهبر جمهوری اسلامی در بستر مرگ به کار گیرند، دیگر خیلی دیر شده بود. پس از دومین تزریق، رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام دچار سکته قلبی می‌شود و می‌میرد.

در سوم ژوییه ۱۹۸۸ دوباره یک گوینده با صدای بغض‌آلود و اشاره به نام کوچک خمینی «روح‌الله» خبر می‌دهد که «روح» و «الله» یکی شدند!

*منبع: روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه»
*نویسنده: علی صدرزاده
ترجمه و تنظیم: حسام وثوقی

برگرفته از [کیهان لندن]