به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مرداد ۲۷، ۱۴۰۱

اشپیگل و ترور سلمان رشدی:

  چرا آلمان در برابر ایران و اسلامگرائی افراطی انعطاف نشان می دهد؟

ترور نافرجام سلمان رشدی، بار دیگر نام جمهوری اسلامی را به عنوان یک "حکومت تروریست" بر صدر خبرها نشانده است. این بار، اشپیگل آنلاین در یک مقاله تحلیلی جمهوری اسلامی را مورد انتقاد قرار داده، از دولت آلمان نیز سرزنش می کند که برخوردش با اسلامگرائی و حکومت تروریستی جمهوری اسلامی در ایران "خفت بار" و غیرقابل تحمل شده است.

در مقدمه تحلیل اشپیگل آنلاین آمده است: "سلمان رشدی قربانی یک اسلامگرا شد، زیرا رهبری ایران پیش از آن که عامل این ترور متولد شده باشد، فتوای قتل رشدی را در جهان صادر کرد".

نویسنده مقاله سپس این پرسش را مطرح می کند که "چگونه ممکن است خطر اسلامگرائی از سوی انسان‌های بی شماری در آلمان دست کم گرفته شود؟ برخورد آلمان با اسلامگرائی، اگر به عنوان نمونه اسلامگرایان را در حکومت تروریستی ایران در نظر بگیریم، کمتر از خفت بار نیست.

آلمان و حکومت نقض کننده حقوق بشر

در انتقاد از نرمش آلمان در برابر جمهوری اسلامی، نویسنده اشپیگل حکومت ایران را به سرکوب زنان،  تعقیب اقلیت ها، قتل همجنس گرایان و مخالفان، تهدید اسرائیل به نابودی، تلاش آشکار برای دستیابی به بمب اتمی و در نهایت پشتیبانی راهبردی از گروه های تروریستی مثل حماس متهم می کند و سپس درباره مماشات برلین با یک حکومت تروریستی می افزاید: "به رغم همه این ها آلمان مثل گذشته همچنان بزرگترین شریک تجاری جمهوری اسلامی در اتحادیه اروپا است. آلمان می خواهد به خوبی با ایران کنار بیاید و حتی تلاش آشکار جمهوری اسلامی را برای تهیه بمب اتمی  چندان خطرناک نمی داند".

در ادامه مقاله به نقل از "تارا اشترنن روت"، کنشگر آلمانی ایرانی، می‌خوانیم: "با توجه به این که ایران دارای دومین منابع گاز جهان است، آلمان بدون تردید گوشه چشمی هم به این ذخائر انرژی دارد. بر ایران از 34 سال پیش به بیان رسمی صلح حاکم است. ثبات ظاهری در این منطقه که زمینه را برای همکاری اقتصادی مشترک فراهم می آورد. صلح ظاهر قضیه است، ترور اسلامی اما تا آمریکا هم رسیده است".

اشترن روت می افزاید: "تئوری من این است که در آلمان محافظه کاران و چپ ها هرکدام استراتژی ویژه خودشان را برای بی خطر جلوه دادن اسلامگرایان افراطی تدوین کرده اند. نسخه ساده پذیرش اسلامگرایی به گمان من برآیند آمیزه ای از خودپسندی و فاشیسم است. البته نه همه محافظه کاران، بلکه آن گروه  که از اسلامگرائی به گرمی استقبال می کنند چنین اند".

نویسنده اشپیگل سپس می کوشد توضیح دهد که خودپسندی آلمانی روی ثبات ایران تاکید می کند، زیرا بر این باور است که این ثبات امنیت سرمایه گذاری‌ها و مناسبات بازرگانی را تضمین می کند و سبب می شود که بتوان بهترین معاملات را انجام داد. به هر حال عنوان "قهرمان صادرات جهان" باید در دست آلمان بماند. از سوی دیگر نژادپرستی آلمانی سبب می شود که آلمانی‌ها علاقه چندان زیادی به سرنوشت دیگران نداشته باشند: کسی پیگرد، سرکوب و کشته می شود؟ آخ! این برنامه روزانه آن‌ها است، لازم نیست فوری پاسخ عمل را طلب کنیم! در نهایت بیشترین قربانیان اسلامگرائی خود مسلمانان هستند و در نهایت تا آنجا که آن‌ها به دروازه اروپا نرسیده اند، مشکل مشکل ما نیست. در عوض رژیم‌های خودکامه دارای این حسن هستند که آدم‌های خود را کنترل می کنند.

با این منطق است که از دید محافظه کاران می شود به بهترین شکل با هر حکومت اسلام گرائی همکاری کرد.

 نگاه چپ‌ها

اشپیگل آنگاه به تئوری راهبردی چپ ها می پردازد و می نویسد: "در مقابل، چپ ها برای این که بتوانند اسلامگرائی را کمتر بد بیابند، تئوری خاص خودشان را پرورش داده اند. اسلامگرائی شباهت زیادی به فاشیسم دارد. این تفکر برپایه زن ستیزی، دشمنی با اقلیت های جنسی ، ناباوران و یهودیان و در نهایت علیه همه کسانی بنا شده است که نبردشان در 150 سال گذشته به عنوان "چپ" برآورد شده است.

در ادامه این بحث، اشپیگل به رابطه چپ های آلمان با فلسطین می پردازد و اشاره می کند که بسیاری از چپ های آلمان حتی مبارزه با تروریست های اسلامی را هم محکوم می کنند، چنان که گوئی شباهت اعمال آن ها با فاشیسم مسئله مهمی نیست.

در یکی دیگر از فرازهای اشپیگل، به زنی آلمانی اشاره می شود که به تازگی در نشریه تاس زنان شجاع ایرانی را که روسری‌های خود را پس می دهند و خطر زندان و شکنجه را به جان می خرند، مسخره می کند. این زن آلمانی سرکوب زنان را کم اهمیت جلوه می‌دهد و حجاب اجباری آنان را با روسری راهب‌ های کاتولیک برابر می داند. او همچنین اصرار دارد القاء کند که مردان ایرانی هم مجبورند در انتخاب پوشش خود محدودیت‌هائی را رعایت کنند.

در پایان تحلیل اشپیگل می خوانیم که مسلمانان لیبرال، ایزدی ها و احتمالا اکثر کنشگران مهاجرهمواره خود را در مبارزه با اسلامگرائی فاشیستی تنهاتر احساس می کنند، زیرا می بینند که "آلمانی های سفید" به ویژه "آلمانی های سفید چپ" پشت آن ها را خالی کرده اند.

انعطافی که خطرناک است

اشپیگل در پایان هشدار می دهد که اگر پذیرش اسلامگرائی افراطی یا انعطاف نادرست چپ و راست در آلمان به شکل امروزی ادامه یابد، مسلمانان ترک تبار وابسته به سازمان تبلیغات دینی ترکیه در آلمان تحت تاثیر تبلیغات دستگاه عریض و طویل حزب رجب طیب اردوغان هر روز بر دامنه نفوذ خود در میان شهروندان خواهند افزود.