به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۰

منیر طه
اي سرورِ آزادگان ، يادت گرامي باد
به ياد و در سوكِ دكتر حسين فاطمي











وقتي كه آن ابله به اعدامِ تو فرمان داد ،


وقتي هزاران جان كنارِ جانِ تو جان داد ،


وقتي سرودِ « زنده بادت» بر لبت غلتيد ، *


خون‌خواهيَت را اي به خون آغشته ، فرمان داد


نامِ بلندت اينچنين ورد زبان‌ها شد

راه و روندت رهنمايِ رفتنِ ما شد

ديدي چسان در دامِ ، خود‌گسترده ، درافتاد ؟

ديدي‌كه آن بيماية ابله چه رسوا شد ؟

امروز چون ديروز باز از هولِ جان بگريخت

امروز چون ديروز در بيگانگان آويخت

بارِ دگر اين بي‌خرد با خفّت و خواري

آن آبروي رفته را بر رويِ نامش ريخت

آخر به دامان كه ريزم اشك اين غم را

آخر كرا گويم غمِ اين درد و ماتم را

آوخ كه مي‌سوزد هنوز آن خانه در‌ بيداد

شادا كه رفتي و نديدي اين جهنم را

هرگز مپنداري كه يادت مي‌رود از ياد

هرگز مپنداري كه خاموش است اين فرياد

آزادگي با يادِ هر ‌آزاده ، مي‌‌بالد

اي سرورِ آزادگان ، يادت گرامي باد

* « پاينده ايران، زنده باد دكتر مصدق» آخرين‌ كلامش دركشتارگاه .