افسانه خاکپور |
مردانی که درکودکی و جوانی شاهد رفتار پدرسالارانه پدر یا مردان خانواده خود بوده ا ند و رنج و درد مادر یا زنان را به چشم خود دیده اند پس از ازدواج یا زندگی مشترک از حقوق خود بیشترچشم پوشی کرده و برای جبران رنجهای کشیده توسط مادر خود در مقابل همسر بیشتر از مردان دیگر عقب نشینی می کنند
بخشی از مردان با داشتن نوعی عذاب وجدان از تبعیضات موجود علیه زنان ایرانی شخص خود را سپربلا فرض کرده و اختیارات و حقوق عادی خود را به زنان بخشیده اند.
این نحوه جبران شخصی و انحرافی مردان مانع از آن میشود که زنان بدنبال کسب حقوق خود دراجتماع بوده یا خود را در مقابل قدرت دولتی یا مذهبی قراردهند و درنتیجه با گرفتن قدرت کاذب درخانواده به کمبودهای واقعی خود برخورد واقع بینانه ای نکنند.
چرا که شوهر یا مرد زندگی جایگزین قدرتی نیستند که باید تاوان بی حقوقی زنان را پس داده تا خود از پای درآیند بلکه این دولت یا سیستم اجتماعی و حقوقی است که باید از طرف زنان به چالش گرفته شده و حقوق اجتماعی و اقتصادی آنان را برسمیت بشناسد.
دو توضیح کوتاه در ابتدای مقاله برای خوانندگان لازم است یکی طرز نگارش و نبود ناخواسته نقطه چینی ویرگول همزه و غیرو است که بعلت نداشتن برنامه صحیح فارسی بوده و نه قصد دخالت در اصول نگارش زبان فارسی دوم راجع به خود مطلب است که صرفا به رفتار شناسی اقلیتی از زنان ایرانی میپردازد و نه اکثریت آنها هرچند این اقلیت ناچیز باشند پرداختن به رفتار بغرنج و بیمار گونه آنها به نفع تمامی جامعه میباشد
زن ایرانی کیست و درکجا
ایستاده و با چه بینش؛ تفکرو خواستی به خود و بدیگران مینگرد. سوؤال بس پیچیده ایست و کمتر میتوان پاسخی روشن برایش یافت. چه پرسش اینجاست کدام
زن ایرانی؟ زن ایرانی داخل کشور یا درخارج از کشور؟
تازه خود این سوال هم
کلی است ونمیتوان در آن تنوع فرهنگی؛ طبقاتی؛ قومی؛ اجتماعی؛ سیاسی و اقتصادی زنان
ایرانی را جا داد یا بسادگی رده بندی کرد..
زن ایرانی خارج کشور.
بازهم بستگی دارد درکدام کشورو کدام دسته اززنان یا درکدام سطوح یا طبقه. زنان سیاسی؛
زنان مهاجر؛ دانشجو ومحقق یا مادران تنها و مطلقه؛ همسران پستی یا زنان آزاده؛ با فرهنگ وصاحب دانش وکوشا و پیشرو و پیشتاز
زن ایرانی داخل کشوررا
ازجهاتی میتوان به گروه های طبقاتی و اجتماعی بیشماری تقسیم کرد
از بعد اقتصادی
زن بورژا ؛ مرفه و مرسل؛ زنان
طبقات متوسط و خرده بورژا؛ زنان شاغل با درآمد
بالا یا متوسط؛ زنان شهری؛ زنان روستایی؛ زنان زحمتکش و نان آور؛ کارمند و کارگر؛ زنان
بیکار؛ زنان وابسته و فقیر؛ زنان بی خانمان و کارتن خواب؛ معتاد و فاحشه؛ و قاچاقچی. .
دربعد اجتماعی: زنان تحصیلکرده؛ متخصص؛ کارافرین؛ مبتکر؛ وزیریا معاون وزیر؛ کارشناس؛ استاد
دانشگاه؛ مدیرو مد رس؛ کاردان؛ دانشجو؛ کارمند؛
کارگر؛ مستقل؛ معلول؛ خانه دار؛ سرپرست خانواده ؛بیسواد یا کم سواد؛ دختران فراری؛
زنان مخرب؛ مجرم و قاتل
دربعد فرهنگی: زنان اقلیت های فرهنگی و قومی؛ زنان متفکر؛هنرمند؛ نویسنده؛ شاعر؛ نقاش؛ سناریست؛
عکاس؛ فیلمساز؛ بازیگر؛ خواننده؛ نوازنده؛ مترجم؛ منقد؛ محقق؛ روزنامه نگار؛ فعال سیاسی؛
فمینیست؛ ورزشکار؛ طراح؛ مدل و مبتکر
دربعد اخلاقی وحقوقی: زنان حقوق دان؛ زنان مجرم یا بزهکار؛ زنان مذهبی وغیرمذهبی؛ زنان صیغه ای؛ و
زنان همجنس گرا؛ زنان وارسته و گسسته از قیود و سنتها
میتوان به این طبقه بندی
ها بازهم قشرهایی را افزود
اما هدف برشماری جایگاه
وموقعیت زنان درفرهنگ؛ اقتصاد و اجتماع ایران
پاسخ به این سوال است که آیا زن ایرانی با اینهمه آگاهی ازحقوق خود؛ با وجود حضوردایمی
درهمه سطوح وامور؛ با کسب جایگاه اجتماعی واقتصادی؛ وداشتن نقش برجسته و کلیدی در خانواده و اجتماع یا بهتر
بگوییم با احترام و حقوقی عملا کسب و رعایت شده در بیشتر روابط وموارد؛ گرچه هنوز نانوشته
درمتن قانونی وحقوقی
میتوان آیا این زن را
هنوزهم مظلوم قلمداد کرد و دل به حالش سوزاند یا براو ترحم کرد؟
یا آنکه میبایست کلیشه
های دریافتی وکهنه را بدورریخته تا به شناخت واقعی تروملموس تری از زن ایرانی رسید
بنظرمی رسد که با توجه
به تحولاتی که در بطن جامعه و خانواده بوجود آمده نا گزیریم کلیشه های قدیمی و زنگار
گرفته را از ذهن خود بزداییم تا با چهره؛ فرهنگ؛ رفتار تفکروعملکرد بخشی اززنان ایرانی
بگونه واقعی تری روبرو شویم
از جمله کلیشه های فرسوده
ورایج کلیشه مادرشوهربدجنس وعروس توسری خورومظلوم یا مادرزن فضول؛ یا شوهرزورگو وخشن
و زن زبان بسته و تحت ستم اند که دیگر جایی در جامعه و روابط امروزی بسیاری از ایرانیان ندارند مگر درمواردی استثنایی یا حداقل در بخشی
از طبقات یا مناطق
غافل ازآنکه اینگونه
کلیشه ها ما را همچنان به گمراهی میبرند و ازواقعیت روابط اجتماعی؛ خانوادگی و تحولات
آن دور میسازند. حال آنکه نمود امروزی مسایل بگونه دیگریست و نقشهای سنتی زنان و مردان
جای خود را به روابط دیگری داده اند که رودررویی
با آن برای علاقمندان به آینده جامعه ایران لازم و قابل تامل است
در همین راستا میتوان
به پدیده زنان پستی و ازدواجهای شکست خورده در خارج از کشور اشاره نمود. اینگونه ازدواجها
کمتربرمبنای شناحت ازافکارورفتار یکدیگر بوده و بسیاری از مردان مقیم خارج بدام محموله
پستی افتاده افتاده و هزینه سنگین مالی و معنوی را بابت اشتباه خود پرداخت کرده اند
این دسته از مردان مقیم
خارج با برداشت و ذهنیت گذشته یا با توهم و با داشتن تصویری نادرست از زن ایرانی بدیدار
یا همسرگزینی زنان داخل ایران رفته و به دلایل گوناگونی با آنها ازدواج کرده یا زندگی
در خارج را با تلخی و پشیما نی بسیار و بی اندازه ایی با این زنان آزموده اند
درمواردی این گونه مردان
از زن وارداتی خود و خانواده او رودست خورده و در مواردی هستی خود را در مقابل توقعات
و انتظارات عجیب و غریب این زنان از دست داده اند
بعضی از این زنان با
کمال بی مسوولیتی از آموختن زبان کشورمیزبان؛
کار کردن یا تطابق خود با فرهنگ خارجی سر باز زده و مدام در حال نق زدن و ابراز نارضایتی
از زندگی در خارج اند. اینگونه زنان نمیتوانند راهنمای خوبی برای همسر و فرزندان خود
باشند
پاره ای دیگراز آنها
با رندی از امکانات مرد خارج کشوری برای گرفتن اقامت؛ تحصیل یا کار استفاده کرده و
پس از رسیدن به هدف خود حق مرد با حسن نیت و خوش باور را با تقاضای طلاق و در خواست
حقوق ومستمری کف دستش گذاشته و بدنبال زندگی دیگری میروند
بخشی از این زنان با
رفتارهای خشونت آمیز خود آرامش و آسایش مرد را بطوردایم مختل کرده و حتی با او دست
به یقه شده و مرد را کتک زده و داد و فریاد براه انداخته و از سپس از پلیس بعنوان زن
کتک خورده از مرد خشن و زورگوی شرقی کمک می خواهند
زنان زورگو؛ خود پسند؛
خود خواه؛ تن پرور و تنبل و پرمدعا دسته ای
از زنانند که عاری ازهرهنری حتی هنرخانه داری و آشپزی هستند اما از صبح تا شب غرولند
کرده و از خستگی و زحمت زیاد یا از اندک کاری که انجام می دهند بخود بالیده یا از زندگی
نالیده و درعوض ازمرد خود پاداش های مالی؛ جواهرات؛ سفرحج عمره و کربلا وخارج
می طلبند
انتقاد ناپذیری و عدم
انعطاف نسبت به سلیقه و نظرات دیگران از خصوصیات زنان زورگو؛ خود محور و بی ملاحظه
است
بیماریهای پنهان روانی زنان
نه آنکه مردان دچار بیماری
روحی و روانی نیستند بلکه بدلایل گوناگون عیوب آنها زودتر آشکار میگردد حال آنکه پی
بردن به بیماری روحی و روانی زنان مدتها زمان؛ دقت و هشیاری می طلبد
حسادت و رشک بردن به
دیگران؛ رقابت و مقایسه دایمی خود با آنها و زندگی را به کام خود وهمسر تلخ کردن نشانه
ای از بیماری پنهان برخی از زنان است
دسته ای اززنان خورده
بورژا یا آغشته به فرهنگ خورده بورژایی جزء ناخوشایند و ناخوش ترین زنها هستند .چون
ملغمه ای از فرهنگ و ضد فرهنگ ؛سنت و خرافات؛ تعصب ؛ تکبرو خودخواهی را در خود دارند
بی آنکه بدان اعتراف کنند یا حقیقت خود را با صراحت آشکار سازند
این گروه از زنان هم
از ظاهری امروزی و مدرن برخوردارند هم از افکاری سنتی و تعصب آمیز
اینها رفتاری دوگانه
یا تحکم آمیز را با گفتمانی گول زنک درمقابل مرد خوش طینت یا ساده لوح یا بی تجربه
و خانواده اش درپیش می گیرند و با چرب زبانی در حال فریفتن مرد ساده لوح یا خوش باورند
شگردهای گوناگونی که
این زنان برای احاطه و سلطه برمرد بکار میبرند تا منویات واقعی وارتجاعی خود را پنهان
سازند پیچیده تراز آنند که بتوان با یک دو
برخورد بدان آگاهی یافت
زنان سلطه جو؛ قدرت طلب
وفرصت طلب درهمه سطوح و طبقات یافت میشوند اعم از خورده بورژا و تحصیکرده و بیسواد
و کم سواد؛ کارمند و خاندار
این دسته از زنان احترامی
برای حقوق و روابط مساوی با مرد قایل نبوده و می خواهند حاکم زندگی مرد و خانواده اوباشند
و بدین ترتیب احساس حقارت تاریخی وکهنه خود
را با سلطه بر مرد و نه با حفظ حقوق مساوی
جبران کنند
زنان و جرم خانوادگی
گرچه عموما خشونت خانگی
به مردان نسبت داده شده و آمار نیزآنرا تایید میکنند و با آنکه خشونت زنان در آمار
رسمی به پای خشونت و جنایات مردان نمیرسد با اینهمه خشونت زنانه اشکال مختلف و زوایای
آشکارو پنهانی دارد که می باید در جای خود مورد بررسی قرار گیرد
خشونت و تحکم مردان آشکارتر
و شناخته شده ترازخشونت ناپیدا یا مزمن بخشی از زنان است
قوانین وسنتهای ستم گرانه
نسبت به زنان و فقدان حقوق عادلانه نسبت به آنها منجر به باز تولید نوعی ازکنش و واکنش
خشونت آمیز و احساس حقارت و تمایل به تلافی در بخشی اززنان شده است
زنانی که به جای مبارزه
برای کسب حقوق خود با بد خلقی؛ آزار و اذیت روانی و انواع و اقسام خشو نت های پنهان
نسبت به دیگرزنان یا نسبت به مردان یا خانواده همسر خود رفتار کرده و مبارزه با سیستم
حقوقی یا قدرت حاکم را فراموش کرده اند
هما نطور که گفته شد خشونت های زنان ممکن است در اشکال مختلفی ظاهر شود که ازخشونت
روانی شروع شده و به انواع و اقسام خشونت های رفتاری منجر شود
بیان خشونت ها وبیماری
روحی و روانی زنان چون درچارچوب خانواده و روابط خانوادگی صورت میگیرد طبیعتا کمتر به بیرون بروز کرده و مورد تحلیل و بررسی روانکاوان
و جامعه شناسان یا فمینیست ها قرار میگیرد
از طرفی غرورو تعصب بسیاری
از مردان مانع از آن میشود که خود را قربانی خشونت خانگی دانسته و در صدد بیان و چاره
جویی آن باشند. آنها ترجیح میدهند در این باره
سخنی نگویند و رفتار بیمارگونه و خشونت زنانه را به حساب بد خلقی؛ حساسیت؛ عصبی بودن
یا نارضایتی زن خود بگذارند
حال آنکه این حالات در
مواردی نشانه هایی از بیماری روانی یا خشونت رفتاری زنان است
بعضی اززنان یا عروسان خانواده با توجیهات
و بهانه های مختلف مانع ازارتباط یا دیدار همسرو بچه ها ی خود با فامیل پدری یا با پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری
میشوند چون کمبودهای شخصی و خانوادگی شان مانع از آن میشود که بتوانند عشق و علاقه
خانواده مرد را با گشاده رویی پذیرفته و بر آن ارج نهند و فرزندان خود را از روابط
محبت آمیز بهره مند و غنی سازند
کم نیستند پدرو مادرها
یا پدربزرگ و مادربزرگهایی که در حسرت دیدار پسر یا نوه های خود میسوزند و نمیتوانند
از حق عادی خود یعنی دیدار فرزند و نوه دم برآرند رفتاراین عروسان بیمار و قصی القلب جرمی است که در حیطه خانواده
صورت میگیرد
خشونت فیزیکی زنان بصورت
پرخاش؛ شکستن ظروف یا اشیا و خود زنی یا کتک زدن مرد در اروپا نیز وجود دارد و بخشی
از مردان ایرانی که به ازدواج پستی تن داده اند قربانی آن بوده اند
خشونت جانی که در مواردی
در ایران منجر به قتل مرد شده است. البته ریشه بخشی از این خشونت و قتلها وجود قوانین
نابرابر در جمهوری اسلامی و برتری قانونی مرد برزن طی قرون متمادی و در حال حاضر دربسیاری
از کشورها از جمله در ایران بوده است
یا آنکه درنتیجه ازدواج
اجباری یا عدم امکان حق طلاق به زنان و عدم حق حضانت بچه به مادر و سنتهای مرد سالارانه
و پوسیده ای که زن را در قفس قوانین مرد سالارانه حبس کرده اند
شرایط ناعادلانه و ظالمانه
حقوقی زنانی را به قاتل شدن سوق داده است.
زنان شوهرکش یا قاتل
به طبقات اجتماعی مختلفی تعلق دارند. زنان بیسواد یا کم سواد و فقیر که یا بدست خود
یا با همدستی دیگری برای خلاصی از شرایط زندگی تحمیلی مرد را به قتل می رسانند و بسادگی نیز لو رفته و
بزندان افتاده و بعضی از آنها ناجوانمردانه و وحشیانه قصاص یا سنگسار شده اند
زنان مجرم ومتبحرکه هم میتوانند درس خوانده یا شاغل باشند با مهارت و طرح قبلی مرد را به قتل
میرسانند و بنام سکته؛ خودکشی یا تصادف؛ قتل
مرد را ماست مالی کرده و بدلیل ذکاوت و زرنگی هرگز بدام قانون نمی افتند و مجازات هم
نمیشوند
این دسته با برخوردار
شدن از زحمات و دارایی مرد برای خود زندگی جدیدی درست کرده و بعضی از کشورخارج و درفیس
بوق و وایبر مشغول خودنمایی و دوست یابی میشوند.
یکی دیگر از شگردهای این زنان توسری زدن فیزیکی؛ سرکوب روحی یا روانی همسر؛ تحقیراو و خانواده اش؛ تحلیل بردن یا طرد روابط همسر با خانواده و دوستانش به بهانه
های مختلف است. و بدین ترتیب گسترش و تحکیم سلطه و استبداد فکری و رفتاری زنان عقده
ای و عقب مانده بر هستی و امور مرد و تنگ کردن عرصه و آزادی برای او
کنترل روابط مرد با خانواده
و دوستانش؛ کنترل نامه ها و مکالمات و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در تمامی اموراو و نادیده انگاشتن آزادی وحقوق فردی شوهر یا مرد زندگی بعنوان یک انسان .
تصمیم گیری به جای مرد
یا دخالت در امور خصوصی او احساس قدرتی تصنعی را به این گونه زنان داده و به احساس ضعف و افسردگی مردان
میافزاید
هرکجا که زنان سلطه جو
نتوانند نظرخود را به کرسی بنشانند با استفاده مادی و معنوی از حربه بچه یا بچه ها
برای رام کردن مرد قصد خود را عملی می سازند. بعنوان نمونه برای باز داشتن مرد به او
چنین تلقین می کنند که بچه ها موافق نیستند یا نمی خواهند یا دوست ندارند یا بعکس دوست دارند یا برای آنها باید چنان و چنین
کنی
در این موارد زنان دورو
و موذی بجای گفتن رک و راست نظر خود پشت سر بچه ها پنهان شده و مستقیما با مرد وارد
گفتگو یا بحث نمی شوند و در بسیاری موارد مرد نیز بخاطر بچه ها حاضربه هرگونه گذشت
و کوتاهی است
ناگفته پیداست که قرنها ستم ونابرابری
حقوقی وقانونی؛ تبعیض فرهنگی؛ اقتصادی واجتماعی نقش خود را برجسم و روح و روان زنان ایرانی بر جای گذاشته که عواقب آن به سادگی زدوده نخواهد شد
از همین رو بخشی اززنان
با فرهنگ خورده بورژا یا با افکاری عقب افتاده بجای مبارزه اجتماعی وطبقا تی برای کسب
حقوق خود و سایر انسانها به مبارزه با مرد
و خانواده او مشغول شده و آنها را رقیب یا دشمن خود می پندارند و از همین رو از بدو
ورود به یک خانواده کمرهمت به در افتادن با آنها را بسته و تا پای نابودی تمامی روابط
و پیوندهای خانوادگی و دوستانه پیش می تازند
اینگونه زنان که عقده
ها و کمبودهای تاریخی؛ خانوادگی و شخصی خود را نه تنها حل نکرده بلکه با حسادت؛ نفرت و بدبینی به روابط مرد و خانواده و دوستا ن او می
نگرند نقش بازدارنده درپیشرفت و تار سازی روابط مرد را بازی می کنند
درواقع این دسته اززنان
بیگانه با مبارزه طبقانی یا جنسیتی نه تنها بدنبال کسب و تثبیت حقوق خود دراجتماع نبوده
بلکه با تحمیل نظرو رفتار خود به مرد و به خانواده او؛ راه تسلط و زورگویی را در روابط
فامیلی و خانواده باز کرده و با پس زدن حقوق مرد و بی اعتنایی به هرگونه روابط عادلانه
در خانواده می خواهند تبلورات ذهن بیمار خود را بعنوان اصول خدشه ناپذیرزندگی به آنها
تحمیل کنند
وجود قوانین و حقوق نابرابر؛ پایداری سنتهای تبعیض آمیز پدرسالار و فرهنگ فروانگاری
زنان موجب شده که بخشی از مردان آگاه به حقوق زنان جهت جبران مافات ازحق و حقوق عادی
و طبیعی خود نیز صرف نظر کرده و عملا در خانواده نقش خود را کاهش داده یا کل اختیارات
خانه و خانواده را به دست زنان خودسر و بی لیاقت خود خود سپرده و تاوان آنرا نیز پرداخته
اند
این دسته ازمردان نقش
خود را بعنوان پدرخانواده نیزاز دست داده و بتدریج به دست نشانده خانم خود محور و بچه ها تبدیل می شوند
مردانی که درکودکی و
جوانی شاهد رفتار پدرسالارانه پدر یا مردان خانواده خود بوده ا ند و رنج و درد مادر
یا زنان را به چشم خود دیده اند پس از ازدواج
یا زندگی مشترک از حقوق خود بیشترچشم پوشی کرده و برای جبران رنجهای کشیده توسط مادر
خود در مقابل همسر بیشتر از مردان دیگر عقب نشینی می کنند
بخشی از مردان با داشتن
نوعی عذاب وجدان از تبعیضات موجود علیه زنان ایرانی شخص خود را سپربلا فرض کرده و اختیارات
و حقوق عادی خود را به زنان بخشیده اند.
این نحوه جبران شخصی
و انحرافی مردان مانع از آن میشود که زنان بدنبال کسب حقوق خود دراجتماع بوده یا خود را در مقابل قدرت دولتی یا مذهبی قراردهند
و درنتیجه با گرفتن قدرت کاذب درخانواده به کمبودهای واقعی خود برخورد واقع بینانه
ای نکنند.
چرا که شوهر یا مرد زندگی
جایگزین قدرتی نیستند که باید تاوان بی حقوقی زنان را پس داده تا خود از پای درآیند
بلکه این دولت یا سیستم اجتماعی و حقوقی است که باید از طرف زنان به چالش گرفته شده
و حقوق اجتماعی و اقتصادی آنان را برسمیت بشناسد.
ازخود گذشتگی بیش از
حد مردان نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه بر نارسیسیم اینگونه زنان یا بر قدرت بیمارگونه
و بی حساب و کتاب آنها میافزاید
این دسته از زنان با
بی احترامی یا با تحقیرو تمسخر مداوم مرد و خانواده او یا با نیشخند زدن با آنها اعتماد به نفس مرد را
تخریب کرده؛ بدبینی نسبت به خانواده؛ دوستا ن و نزدیکان مرد را گسترش داده و بتدریج
دورو بر مرد را خالی میکنند تا خود یکه تاز
میدان شده ودرواقع برخانه و خانواده به شکلی نابرابروناهمگون فرمانروایی کنند.
یا آنکه نقش تاریخی قدرت
و زورگویانه مردان را با خود عوض کنند
در همین جا لازم است که به سخنان
معاون وزیر بهداشت توجه شود که به گزارش خبرگزاری
دانشجویان ایسنا در افتتاح پایگاه سلامت مرکر ولیعصر شهر همدان گفت:
در حال حاضر 23 درصد مردم کشور
دارای نوعی از اختلالات روان هستند دکتر علی سیاری اظهار کرد در حال حاضر 10 میلیون
نفر دچار فشار خون هستند
به نقل از گویا چهارشنبه 7 مرداد 1394
گرچه همه بیماران اجتماع
یا نوع و حدود بیماری شان در آمار رسمی یافت نمیشود اما میتوان با همین حساب سرانگشتی
پرسید در کشوری که در صد بالایی از مردم آن
دچار اختلال روانی؛ دپرسیون؛ یاس و خودکشی باشند زنان یا مادران آن نیزاز آن مبرا نیستند
واز آنجاییکه زنان یا مادران سازنده کودکان یا مردان و زنان فردا هستند مشکل روانی
زنان فقط به خود آنها ختم نمیشود بلکه عده
ای دیگررا نیز درگیرمیسازد
تبعیض تاریخی میان زنان
و مردان و کمبودهای فرهنگی؛ خانوادگی یا شخصی دست بدست هم داده و معضلات رفتاری بسیاری
برای زنان ایرانی و شرقی آفریده است
مشکل اینجاست که مادران
بیمار حسود و عقده ای نمیتوانند فرزندان سالمی تربیت کنند و اثرات منفی بر روان بچه
های خود باقی میگذارند
بخشی دیگر از زنان که
نه در جرگه مبارزان برای کسب حقوق خود می گنجند نه در میان زنان همه فن حریف و قالتاق؛
نهایتا بر اثر زورگویی و ستم مردان خانواده خود دچار افسردگی شده و دست به خودکشی میزنند
.
در سالهای اخیر که اخبار زیادی در ای زمینه بچاپ رسیده است دولت یا انجمنها اقدام خاصی برای ریشه یابی و جلوگیری از خودکشی زنان یا مادران انجام
نداده اند
بخشی از فمینیست ها نیز
می بایست از لاک یکجانبه نگری مرد ستیزی و مظلوم پروری بدرآمده و به معظلات جدی و روانی
بخشی از زنان هرچند در شماری ناچیز بپردازند
با وجود اینهمه تحول
در بعد اجتماعی و فرهنگی آیا میتوان زن ایرانی را میتوان هنوزهم درزمره مظلومان به
حساب آورد .
مظلوم در اسلام و فرهنگ
مذهبی به کسی میگویند که حقوق او ضایع شده این تعریف گر چه از نظر تاریخی و حقوقی درست است
اما در وجه فرهنگی فکری و اقتصادی و اجتماعی با شرایط امروز زنان ایرانی نمی خواند و بهتر است که در آن
تجدید نظر شود تا بتوان به روابطی عادلانه تردست یافت
28 اوت 2015