پدرام؛ شارح راه سوم سیاست
در زندان اوین
دکتر مسعود پدرام را میتوان به جرأت یکی از اصلیترین شارحان مفهوم «سپهر عمومی» در ایران دانستدر زندان اوین
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی به کجا میروند؟ بازداشتی جدید حاکمیت اقتدارگرا، نه یک عملگرای محض سیاسی است، نه روزنامهنگاری که انگشت در چشم دروغهای اقتدارگرایان کرده باشد، نه یک دانشجوی پر شرّ و شور، نه وبلاگنویسی که حرفهای ناخوشایند علیه حاکمان در اینترنت پخش کرده باشد، و نه حتی شهروندی معمولی که روی دیوارهای شهر شعار ناخوشایند سوگندخوردگان ولایت
مطلقه فقیه نوشته باشد؛ دکتر مسعود پدرام، هرچند عضو شورای فعالان ملی –مذهبی است اما سالهاست که دغدغهی اصلیاش نظریهپردازی سیاسی و تبیین و شرح برخی مفاهیم سیاسی و تأمل علمی در آنهاست.
دکتر مسعود پدرام را میتوان به جرأت یکی از اصلیترین شارحان مفهوم «سپهر عمومی» در ایران دانست. او سالهاست که با تکیه بر آراء و اندیشههای هانا آرنت و یورگن هابرماس، دو فیلسوف و نظریهپرداز برجسته سیاسی، به بازخوانی روایتی دیگر از سیاست همت گماشته است؛ نگاهی که به تعبیر خود او در برابر رویکرد هابزی مینشیند.
پدرام دیرزمانی است که در پی پاسخ به این پرسش است که «چرا بايد انديشه را به اين محدود كنيم كه تنها راه اصلاح امور براى ما از طريق افراد و گروه هايى است كه كم يا بيش در حكومت جايگاه يافتهاند.» از نظر وی، «پذيرش اين صورت مسئله، اين استدلال را نيز بهدنبال دارد كه اگر هيچ امكانى در درون حكومت و در ميان افراد و گروههاى سياسى درون حكومت يافت نشد، آنگاه بايد بساط حكومت موجود را برچيد، و با زور و خشونت مبانى حكومتى ديگر را بهوجود آورد.»*
از همین زاویه، پدرام کوشیده در ميان دو راه «استمرار حكومت» يا «جايگزينى آن»، به «راه سوم»ی اشاره كند كه در عین «جابهجا کردن سياست»، به «تفكيك سياست از حكومت» نیز توجه دارد. در اين راه، حكومت از نقطه كانونى تعريف سياست كنار مىرود، در حالى كه سياست همچنان باقى است. پدرام با تکیه بر نظريه سياسى هانا آرنت در مورد سياست اصيل و وقوع آن در «سپهر عمومی»، تلاش میکند تعریفی از سياست را مورد تشریح قرار دهد که از خواستهاى شخصى انسانها جدا، و معطوف به علايق جمعى و مشترك انسانى است.
از نظر پدرام، و مبتنی بر نگاه آرنتی - هابرماسی به سیاست، سياست حاكى از تعامل آزاد و برابر انسانها و مبتنى بر گفتوگوست. در اين عرصه است كه در تبادل گفتارى انسانها معانى مشترك شكل مىگيرد و در ذهن و عمل انسان جاى خود را باز مىكند. سياست در این روایت، در سپهر عمومى متولد مىشود و استمرار مىيابد.
از منظر آرنتى، مفاهيمى كه در سپهر عمومى از طريق تبادل گفتارى شكل مىگيرند و مبناى نظر و عمل افراد جامعه واقع میشوند از طريق قدرتى كه جمعيتى از انسانها در سپهر عمومى ايجاد مىكنند مىتواند به حكومت منتقل شود و حكومت را در مسير قانونى و دموكراتيك نگاه دارد.
«سپهر عمومي» به تعبیر هابرماس، عرصهای اجتماعی است كه در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، اضطرار یا اجبار درونی (خودخواسته) یا بیرونی (قهری) و برمبنای آزادی و آگاهی تعاملی و در شرایط برابر برای تمام طرفهای مشاركتكننده در «سپهر عمومي» مذكور، مجموعهای از رفتارها، مواضع و جهتگیریهای ارزشی و هنجاری را تولید میكنند كه در نهایت به صورت ابزاری موثر برای تاثیرگذاردن بر رفتار و عملكرد دولت به ویژه در عقلانی ساختن قدرت دولتی عمل میكنند.
هابرماس از عرصه عمومى به عنوان حلقه مفقوده در جامعه مدرن یاد كند كه مىتواند واسطهاى میان جامعه مدنى و دولت باشد و دولت را از اقتدار و نسخهپیچى مدرن بازدارد. روزنامهها و نشریات، رادیو و تلویزیون، سینما، ویدیو، ماهوارهها، شبكههای اینترنت، كامپیوتر و... بهمثابهی مهمترین ابزارهای بازتولید و احیاى سپهر عمومی قابل اشارهاند.
دکتر مسعود پدرام بنا بر «تشخیص» نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، امکان ادامه تحصیل در علوم سیاسی را در ایران نیافت. او پس از کسب مدرک دکترا در هند نیز از امکان تدریس در دانشگاههای دولتی و آزاد و نیمهدولتی محروم ماند. پدرام چند سالی بود که در گوشهای از پایتخت جمهوری اسلامی، به تحقیق و ترجمه در مورد مفاهیمی چون سپهر عمومی همت گماشته بود. نظام اقتدارگرا که بیش از هر زمان با «بحران مشروعیت» دست به گریبان است اما پژوهشها و تاملات علمی او را برای تداوم «اقتدار» خود خطرخیز دید؛ اینچنین او را در محل کارش بازداشت کردند! تو گویی اگر احضار میشد، «چریک»ی میگریخت!؟
پروندهی نیمه باز پدرام در دادگاه تجدیدنظر، مرتبط با بازداشت فلهای فعالان ملی – مذهبی در اسفند 79، بهانهی احضار و تهدید جدید او در هفتههای اخیر شده بود. پروندهای که برایش در دادگاه بدوی، چهار سال حبس تعزیری به همراه داشت، و در تمام این سالها (از زمان صدور حکم در بهار 1382 تاکنون، او نیز چون دیگر متهمان به قید وثیقه آزاد بود و بیخبر از حکم دادگاه تجدیدنظر).
محتمل، کسی به پژوهشگر ارشد سیاست نگفته بود که «به اندیشیدن خطر مکن!» یا اگر گفته، او نتوانسته است «نیاندیشد». پدرام شارح بزرگ هابرماس و آرنت در ایران، و اندیشمند سیاسی است. او در سپهر عمومی «اندیشید» و به تیغ سرکوب دولت هابزی، محبوس شد.
اینکه پدرام از همان منظر آرنتی/هابرماسی دلبستهی جنبش سبز باشد، منطقا نباید موجب خشم نهادهای امنیتی اطلاعاتی شده باشد. پس گریزی نیست که باور کنیم یا این نهادها فاقد حداقل اطلاعات و تحلیل صحیح از کنش مخالفان و اقدامات منتقدان و وضع دگراندیشان هستند، و اینچنین، یک پژوهشگر را «قربانی» میکنند؛ یا اینکه صاحبان قدرت دچار چنان هراسی در مورد «بحران اقتدار» خود شدهاند که «اندیشیدن» و توصیه به «گفتوگو» و «مفاهمه» و «بحث استدلالی» (مفاهیم برخاسته از مضمون سپهر عمومی) را برهم زنندهی امنیت خویش ارزیابی میکنند؛ و یا آنکه تمامیتخواهان از زاویهای کاملا آگاهانه، به نشر «معرفت دروغین» و «تحریف حقیقت» برای تداوم اقتدار نامشروع خود همت گماشتهاند و جز این را با شدت سرکوب میکنند.
نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی و صاحبان قدرت (طبقه نظامی-رانتی-امنیتی همراه رهبر جمهوری اسلامی) اگر سری آسوده بر بالین نمینهند، «مسعود پدرام»ها با وجدانی آرام و نشاطی مستدام، زندگی فکری - سیاسی خود را حتی در کنج سلولهای انفرادی یا بندهای 350 اوین و رجاییشهر تداوم میبخشند. پدرام، مجال کافی خواهد داشت تا برای زندانیان اوین، مفهوم «سپهر عمومی» را بیش از پیش تبیین کند، و در امکانی که «دشمنان آزادی» برای همهی «آزادگان دربند» فراهم آوردهاند، «سپهر عمومی» سامان دهد و با دیگر زندانیان سیاسی، به گفتوگو و بحث و مفاهمه در مورد موضوعات مبتلابه جامعه (و ازجمله «راه سوم» سیاستورزی در ایران امروز) بپردازد.
شارح بزرگ مفهوم «سپهر عمومی» آنگاه به حتم برای همبندان خود توضیح خواهد داد که از منظر آرنتی- هابرماسی، «اگر روشنفكر بر سر اين دو راه قرار گيرد كه از يك سو وضع موجود نامطلوب است و اصلاح نيز امكانپذير نيست و از سويى ديگر انقلاب صلاح نيست، آنگاه انديشيدن به راه سوم سياست ممكن مى شود. در برابر تلاش براى تغيير، با كانونى پنداشتن حكومت در امر سياست، مىتوان به اين تجربه موفق اما پرمخاطره نيز انديشيد كه تغيير از طريق جابهجايى سياست از حكومت به عرصه عمومى، بنيادىتر و ماندگارتر است. جامعه نياز به مفاهيم و آگاهىهاى بنيادين و مشتركى دارد تا در وضعيت بازانديشى آن را در نظر آورد و به آن تكيه كند. اگر اين تكيهگاه در حكومت يافت نشود، در عرصه عمومى مىتوان آن را ايجاد كرد. در حال حاضر اگر وضع حكومت بهگونهاى است كه به افراد و گروهها و جريانهاى سياسى منتقد و مستقل اجازه نمىدهد در وضعيتى آزاد و برابر مورد انتخاب مردم باشند، مسئله انتخابات بايد از سوى روشنفكر فعال در سياست در عرصه عمومى مطرح شود تا از يك سو نحوه انتخاب آزاد مورد توافق افراد جامعه قرار گيرد و از حكومت طلب شود، و از سويى ديگر افراد و گروههاى سياسى اعتبار خود را در آنجا كسب و به حكومت تحميل كنند. در صورت استمرار گفتوگوى افراد جامعه در عرصه عمومى و شكلگيرى مفاهيم در تبادل گفتارى، جامعه به نوعى خودآگاهى مشترك دست مىيابد كه با وجود آن، حكومتها بهسادگى نمىتوانند از قوانين تخطى كنند، يا يك دموكراسى نو پا در اثر مخالفت مراكز قدرت در درون حكومت، بهسادگى به شكست نمى انجامد.»*
صدای مسعود پدرام حتی از پشت دیوارهای بلند اوین، به قدر لازم رساست؛ اگر «سبزها» گوش کنند.
*پینوشت:استنادات، بخشهایی از یادداشت دکتر مسعود پدرام است با عنوان «جابهجايى سياست: راه سوم»، مندرج در روزنامه شرق، سال 1384
*پینوشت:
مرتضی کاظمیان