عاطفه خلفی:
کاش هیچ زنی شوهرش را
تا در زندان بدرقه نکند
عاطفه خلفی همسر حسن اسدی زیدآبادی است.
او تنها ۲۹ سال دارد و بیش از یک سال است که همسرش در زندان به سر میبرد.
خانم خلفی تلخترین روزهای این یک سال را نوروز ۱۳۹۰ میداند:
«تلخترین روزهای زندگی من عید همین سال ۹۰ بود. من ۲۹ سالم است، ولی هیچ وقت تجربهی به این بدی نداشتم. چون من خیلی منتظر بودم، بالاخره عید به همهی زندانیها دو روز مرخصی میدهند، اکثرً زندانیها هم با جرائم دیگر به مرخصی آمدند.
اسم همسر من هم در لیست مرخصیهای عید بود ولی متأسفانه به دلیل اشتباهی که یکی از کارمندان دادستانی مرتکب شده بود، نیامد و من فقط انتظارش را کشیدم و واقعاً برای من سخت بود.
اگر من منتظرش نبودم، اینقدر به من سخت نمیگذاشت. ولی واقعاً تمام ۱۳ روز عید را منتظر بودم. مدام تلفن را در دستم نگه داشته بودم که هر لحظه ممکن است دادستانی زنگ بزند و من وثیقه ببرم. یعنی اصلاً نمیتوانم توصیفاش کنم که چه قدر آن ایام عید نوروز به من سخت گذشت و همان هم باعث شد که دیگر انتظار هیچ معجزهای را از این قوه قضاییه نداشته باشم و خود این روزهای سخت کلی تربیتام کرد».
حسن اسدی زیدآبادی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است
و البته خاطره تلخ این همسر زندانی تنها محدود به عید نورزو نبوده:
«وقتی آمدند مرخصی و برگشتند هم خیلی برای من بد بود. اصلاً دوست ندارم برای هیچ زن دیگری در تاریخ تکرار شود، آن لحظهای که آدم همسرش را راهی زندان میکند. دستهایشان از همدیگر جدا میشود و او به زندان میرود. واقعاً لحظات بدی است.
من همیشه فکر میکردم که میتوانم آدمهایی را که این وضعیت را برای همهمان بهوجود آوردهاند نفرین کنم ولی بعد از آن روز فهمیدم که نمیتوانم چون اصلاً دلم نمیخواهد هیچ زن دیگری یکبار دیگر آن لحظهای را که من بعد از مرخصی همسرم را راهی زندان کردم و دیدم به داخل زندان رفت، تجربه کند.
هیچ زن دیگری، حتی زن کسی که فکر میکنم این وضعیت را برای ما پیش آورده. هیچ همسری و هیچ بچهای را نبینم که بیاید پشت شیشه و دستش به پدرش نرسد. واقعاً سخت است».
«وقتی آمدند مرخصی و برگشتند هم خیلی برای من بد بود. اصلاً دوست ندارم برای هیچ زن دیگری در تاریخ تکرار شود، آن لحظهای که آدم همسرش را راهی زندان میکند. دستهایشان از همدیگر جدا میشود و او به زندان میرود. واقعاً لحظات بدی است.
من همیشه فکر میکردم که میتوانم آدمهایی را که این وضعیت را برای همهمان بهوجود آوردهاند نفرین کنم ولی بعد از آن روز فهمیدم که نمیتوانم چون اصلاً دلم نمیخواهد هیچ زن دیگری یکبار دیگر آن لحظهای را که من بعد از مرخصی همسرم را راهی زندان کردم و دیدم به داخل زندان رفت، تجربه کند.
هیچ زن دیگری، حتی زن کسی که فکر میکنم این وضعیت را برای ما پیش آورده. هیچ همسری و هیچ بچهای را نبینم که بیاید پشت شیشه و دستش به پدرش نرسد. واقعاً سخت است».
منبع: رادیو آلمان