مینا اسدی
بعد از پانزده سال
پانزده سال از فاجعه ی آتش زدن جان جوانان ما در شهر گوتنبرگ گذشت. هنوز مادران و پدران سوگوار ناباورانه در جستجوی دلبندان نازنین شان به در چشم می دوزند و چهرهی شهر هنوز مه آلود است.
خاکستر ۶۲ جوان پیدا شد اما مونا نهانی گمشده ای بود که مردم خوشبینانه به دنبالش در کوچه پس کوچه های شهر می گشتند امید داشتند که او از آن جهنم گریخته و در خیابان ها سر گردان است.
آن عکس بزرگ او را بر سر در خیابان ها آویختند . خاکستر او را با انگشترش شناسایی کردند ". پروانه ای بر دیوار"آن،، روز ها شاعران و نویسندگانی چند ،متاثر از این درد جانکاه نوشتند و سرودند. شعری از مهران اسدی جایگاهی در خور یافت و به زبان سویدی در مجموعه ی اشعار محبوب و مردمی جا گرفت. این شعر را برای همدردی با مادران و پدران جوان گم کرده در زیر می آورم .
برای " مونا نهانی" و۶۲ گل پرپر شده ی دیگر "مهران اسدی"
شناسنامه ام کجاست؟
شناسنامه ام کجاست؟
فقط به من بگویید
شناسنامه ام کجاست؟
و چرا من این چنین بی ستاره ام؟
و چرا شب خط دیگری دارد؟
مرا به خاطر بسپارید
مرا به خاطر بسپارید
گمشده ای در آن دخمه ی سیاه
تصویر زنده ی یک مشت خاکستر
مرا به خاطر بسپارید
و آن ۶۲ ستاره ی دیگر را
وآن ۶۲ فواره ی دیگر را
و آن۶۲ فریاد دیگر را
و آن ۶۲ گل پرپر را
خاکستر را
آه... فقط به من به گویید شناسنامه ام کجاست؟
شناسنامه ام کجاست؟
فقط به من بگویید
شناسنامه ام کجاست؟
و چرا من این چنین بی ستاره ام؟
و چرا شب خط دیگری دارد؟
مرا به خاطر بسپارید
مرا به خاطر بسپارید
گمشده ای در آن دخمه ی سیاه
تصویر زنده ی یک مشت خاکستر
مرا به خاطر بسپارید
و آن ۶۲ ستاره ی دیگر را
وآن ۶۲ فواره ی دیگر را
و آن۶۲ فریاد دیگر را
و آن ۶۲ گل پرپر را
خاکستر را
آه... فقط به من به گویید شناسنامه ام کجاست؟
مهران اسدی/ استکهلم
برگرفته از فیسبوک مینا اسدی