به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۳

غلامرضا را نکشید

مینا اسدی: 
*اوف*
از تو خسته ام
از او خسته ام
از من خسته ام
از ما خسته ام
نکشید
احمد را نکشید 

بیتا را نکشید
غلامرضا را نکشید

سیمین را نکشید
پروین را نکشید
اکبر را نکشید
اختر را نکشید
حروف الفبا را نکشید
حرفهای زیبا را نکشید
جوان رعنا را نکشید
سرو را نکشید
سار را نکشید
گل را نکشید
خار را نکشید

از حکم خسته ام
از امر خسته ام
از نهی خسته ام
از انتخاب و از انتصاب و از رای خسته ام
تا کی
و تا کجا
براسبهای ما سوار باشند و برانند

و اختیار جان درختان
در دست تیشه باشد؟
تا کی
و تا کجا
ما در پیاده رو به تماشا
و میدان
در دست کرکسان؟

مینا اسدی...خسته از سکوت ...شنبه سی و یک ماه مای دو هزار و چهارده ...استکهلم