به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۴

پرولتاریا، شاهین نجفی

شاهین نجفی 
پرولتاریا 

از رنجی خسته ام که از آن من نیست 

بر خاکی نشسته ام که از آن من نیست 

از دردی گریسته ام که از آن من نیست 





پرولتاریا 
از رنجی خسته ام که ازان من نیست
بر خاکی نشته ام که ازآن من نیست
با نامی زیسته ام که از آن من نیست
از دردی گریسته ام که ازان من نیس
در انتظار طعم تلخ مک دونالد
پشت شیشه های فست فود در سفر
زیر شیر باز نفت شرکت توتال
لای چرخ های پرشه در کفم
خشکیده از برق رولکس تو
شاد از شادی قرص اکس تو
برف زیر چوب اسکی تو شمشکم
آب میشوم شرم کهریزکم
موش خیسو خسته از زجر جوب ها
دل خوشم به خورد خیر خوب ها
…..
پادویی پاره زیر پای بوسم
با فلک در فلاکت توی
ثبت شد در تناقض دوان ما
گور جد حرف ها پیام ما
از رنجی خسته ام که از آن من نیست
بر خاکی نشته ام که ازان من نیست
با نام ی زیسته ام که زان من نیست
از دردی گریسته ام که ازان من نیست
توی جنگ له زیر چرخ تانک ها
در زمان صلح غرق قرض بانک ها
پول خوردی در قعر جیب ها یک چکه مچاله دست نا نجیب ها
سود کارو بارو نبض کار خانه ام
حاشیه ترین محله آشیانه ام
پنج صبح روی دور کار میشم
با بلوچو
….