به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۴۰۰

جانِ ارزان، مرگِ مفت...

 
مهشاد کریمی و ریحانۀ یاسینی 

 مرگ همکاران ما مظلومانه، تلخ و دردناک بود اما بگذارید صریح و بی‌تکلف بگوییم مفت بود. چون نباید، نباید می‌مردند. اگرچه هر مرگ اندوه به بار می‌آورَد اما در این فقره - مرگ مفت - نه از اندوه که از انبوهِ اندوه باید سخن گفت. خاصه این که این بچه‌ها از خلاق‌ترین‌ها بودند در روزگاری که کار پشت میز و کپی، غالب شده چشمه‌های خلاقیت آنها جوشان بود و می‌خواستند ببینند و مشاهدات خود را گزارش کنند نه هر چه را که یک مقام مسؤول بگوید یه مخاطب انتقال دهند.  

  صفات و قیودی چون تلخ و دردناک و مظلومانه وزن احساسی را بیشتر می‌کند اما وقتی می‌گوییم مفت، همه به خود می‌آییم و می‌پرسیم چرا؟

  به خاطر این که مسؤولی محلی خواسته نانی در کف یکی از بستگان خود بگذارد و به جای اتوبوس یک شرکت معتبر به شخص سپرده است؟

  چون راننده بی‌مبالات بوده و قبل از سفر، ترمز را بررسی نکرده یا می‌دانسته و ساده انگاشته است؟ راستی معاینه فنی داشته یا نه. اگر آری که گویا آری، پس به چه کار می آیند این بازی های اداری و وقت صرف کردن ها؟ چرا بر رانندگان وسایط نقلیه عمومی سخت‌تر نمی‌گیرند؟ اگر موعد معاینه را زودازودتر کنند و وقت آنان را بگیرد نمی‌ارزد تا جان‌های شیرین، مفت از کف نرود؟

  در جنگ هزاران نفر می‌میرند و بمب و موشک و گلوله قربانی خود را انتخاب نمی‌کند. در بیماری جسم در جدال قرار می‌گیرد و ببازد می‌میرد. در کهولت نیز جز تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟ در سانحه، شاید خود شخص بی‌احتیاطی کرده که پرتاب شده و در خودکشی انتخاب بوده است.

  در تصادف اما هیچ یک نیست. هیچ انتخاب و قسمتی در کار نیست. مفت‌ترین نوع مرگ است و اصرار دارم این جمله را مدام تکرار کنم تا به هیچ توجیه مبتذلی تن ندهیم. هیچ کس مقدر نکرده این دختران این گونه بمیرند.

آن قدر مفت که برای دوستان و عزیزان بسیار گران و تحمل‌ناپذیر می‌افتد و کلمه‌ای فراتر از کلیشه‌های سرد باقی نمی‌گذارد.

  همۀ ما خوانده‌ایم که از دکتر حسابی پرسیدند جهان سوم چگونه جایی است و او پاسخ داده جایی که اگر بخواهی مملکت خود را آباد کنی خانه‌ات را ویران می‌کنند و اگر بخواهی خانه‌ات را آباد کنی مملکتت را باید ویران کنی.

  مشخص نیست این سخن واقعا از دکتر حسابی باشد یا نه (از اختراعات ایرج خان یا شایعات فضای مجازی، شاید) اما اگر از منِ ناحسابی بپرسند جهان سوم چگونه جایی است بی‌درنگ پاسخ می‌دهم: جهان سوم، جایی است که در آن آدم‌ها مفت می‌میرند، مفت!

 بیاییم تنها همین یک شاخص را معیار فرهنگ و توسعه قرار دهیم. این که در پایان سال مردمان ما چقدر مفت مردند. حیف نیست دغدغه ات محیط «زیست» باشد و سرنوشت‌ت «مرگ»؟ حیف نیست نگران جان شیرین آهو بچگان باشی و خود این گونه بروی. حیف از آن چشم‌های گرم. حیف از آن چشمه‌های خلاقیت. مردن، حق است اما مفت مردن هرگز!  

عصر ایران