به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۰

يادداشت های يک جانی

يادداشت های روزانه آندرس برينگ بريويک


روشنگری: آندرس بريويک عامل کشتار تکان دهنده نروژ، جنايت خود را «عمليات شهادت طلبانه» ميخواند، ، او با «خدا »راز و نياز ميکند و ازاو برای استقرار جامعه و دينی که «برحق» ميداند کمک ميطلبد. او در کمال خونسردی بيش از صد جوان را لت و پار ميکند و هيچگونه احساس همبستگی انسانی با آنها ندارد، زيرا آنها دگر انديش و «غيرخودی» هستند و چنانکه خودش ميگويد «اعدام » را برای رسيدن به هدف ضروری ميداند. آندرس بريويک ديوانه نيست ، او يک راست گرای افراطی است که چنانکه يادداشت هايش گواهی ميدهد دروغگويي، دزدی ، فساد و آدم کشی يا به گفته خودش «اعدام» های فله ای را برای بلند کردن يک پرچم جايز و ضروری ميداندو کسانی که به نام «دين» يا «عقيده» يا «ايدئولوژی» حقوق مسلم انسان ها را زير پا له کرده و دست به جنايت و کشتار ميزنند از هرديوانه ای خطرناک تر وبی رحم ترند. بخشی از يادداشت های آندرس بريويک را در زير بخوانيد.

مه 2002

ايجاد فرقه ای شبيه فرقه های صليبيون که:

« منجر به بزرگترين جنبش انقلابی محافظه کار در اروپای غربی خواهد شد. هرکس کلمه رمزی دارد، کلمه رمز من Zigurd قهرمان جنگ صليبی می باشد »

پائيز 2008

به جشن تولد يکی از دوستانش ميرود که بيشتر مهمانها قاضی و وکيل بودند:

« آدمهای خوبی بودند و خوش گذشت. اگر ميدانستند که با جبهه مقاومت نروژ و اروپا در ارتباط هستم حتما از جشن بيرونم می انداختند. قابل درک هست، چون نميخواهند شغل و مقام خود را بخاطر شخصی چون من به خطر بياندازند»

ژانويه 2010:

«اعتراف ميکنم که به يک دانلود کننده بدنام فيلم، سريال و بازی تبديل ميشوم. قبول دارم که دزدی بد است، اما اگر تمام زندگی ات را صرف هدف بزرگی ميکنی گاهی بدی و خباثت هم جايز هست. هيچکس کامل نيست»

فوريه 2020:

« چند هفته آينده را به تحقيقات ميپردازم: تحقيق درباره تهيه اسلحه و زره، ساختن سلاح کشتار جمعی»

مارس 2010:

پروفايل فيس بوکم را عوض کردم، بيشتر سياسی اش کردم. ميدانم پروفايل تقلبی ام در فيس بوک تحت نطر سازمانهای جاسوسی آمريکا و چند کشور اروپايی هست. خوشم می آيد قبل از عمليات شراب سرخ نابی بزنم»

آگوست 2010

آندرس بريويک برای تهيه سلاح به پراگ مسافرت ميکند و در آنجا با چند کلوب بزهکار و چند فاحشه خانه تماس ميگيرد :

«چندتا درجه و نشان پليس و چند کارت پليس تقلبی تهيه کردم. خيلی حرفه ای درست کردند. معلومه که نقد پرداخت کردم. اما ترجيح ميدهم برگردم نروژ و سلاح هايی را که می شود قانونی تهيه کرد بخرم»

سپتامبر 2010:

«تقاضای ليسانس مسلسل راجر مينی را کردم که نزديکترين سلاح به سلاح های جنگی است که می توان در نروژ قانونی خريد. در فرم مربوطه علت تقاضا را نوشتم شکار گوزن. وسوسه شده بودم که حقيقت را بنويسم، يعنی اعدام A و B، مارکسيتهای فرهنگی و چندفرهنگی های خائن تا عکس العمل شان را ببينم»

اکتبر - نوامبر 2010:

«با چند تا از دوستان قديمی دبيرستانی ام در يک جشن بوديم. Trond هم بود که الان به يک مارکسيست افراطی تبديل شده. قبلا با هم تو خط هيپ-هاپ بوديم، گويا او هنوز تو اون خط هست. در محله ای احاطه شده توسط گتوهای مسلمانان در اسلو که تنها نروژی ها زندگی ميکنند آپارتمان دارد. بهش گفتم عوامفريب هستي، با توجه به اينکه موافق مهاجرت مسلمانها به نروژی چرا تو محله آنها زندگی نميکنی»

«50 ميليگرم نيکوتين 99 درصد از يک شرکت چينی آنلاين سفارش دادم. اندکی از آن را که به فشنگ ها تزريق کنم آنها را به يک سلاح شيميايی واقعی تبديل ميکنم»

«عمليات را تا پائيز 2011 عقب اداختم. علتش را نمی توانم بگويم. الان دارم سريال Dexter را نگاه می کنم که درباره يک تکنيسين پزشکی قانونی و درعين حال قاتل توده ای است. خيلی شعف انگيز است»

«گاهی دخترها درپی من هستند، چون من خوش هيکلم، اما از رابطه دايم پرهيز ميکنم، ميترسم در برنامه ها و عملياتی در پيش دارم اختلال ايجاد کند. در پراگ با دوتا دختر سکس داشتم. بيشتر به اين خاطر که در جريان خريد اسلحه امکان کشته شدنم بود. سکس خارج از چارچوب زناشويی گناه کوچکی است، با توجه به عمليات شهادت طلبانه ای که من در پی خلقش هستم»

دسامبر 2010:

«2000 يورو را کنار گذاشتم تا هفته قبل از عمليات با فاحشه ای لوکس بگذرانم. اين کار باعث ميشود که از نطر بيولوژيک، روحی و روانی احساس راحت تری قبل از مرگ و عمليات شهادت طلبانه ام داشته باشم»

«از سال 2005 عضو کلوب تيراندازی بودم، اما از نوامبر 2010 شروع به تمرين کردم. عمدا 2005 اسمم را در کلوب نوشتم تا بعدها به راحتی بتوانم قانونی اسلحه بخرم»

12-26 فوريه 2011

آندرس بريويک يک فيلم دوازده دقيقه ای ميسازد که بعد در يو توب ميگذارد:

«بعداز 12 روز تلاش بالاخره فيلم را درست کردم. ميتوانست بهتر باشد اما نميخواهم بيشتر خرج کنم. ميخواستم از طريق يک آسيايی برای ساختن فيلم کمک بگيرم اما بايد پس انداز کنم»

اول مارس 2011

برنامه ريزی برای تهيه مزرعه تقلبی و ساخت بمب در آنجا:

«بزودی پروفايل فعاليت شرکتم را عوض کرده و به کشاورزی تبديل ميکنم، تا بتوانم زمين اجاره کنم، وقتی زمين را گرفتم تمام ابزارم را به آنجا منتقل کرده و توليد مواد منفجره را شروع ميکنم»

27 آوريل 2011

سفارش مواد توليد کود شيميايی برای تهيه مواد منفجره

«شرکتم بعنوان يک شرکت کشاورزی توليد کننده حبوبات رسما ثبت شد و به همين خاطر توانستم سفارش مواد لازم را از طريق شرکت سراسری تامين مواد کشاورزی بدهم»

8 آوريل

در راه ساختن بمب

«بعداز ساعتها جستجو بالاخره در يوتوب سايتی پيدا کردم که طرز تجزيه اسيد سالسيک از آسپرين را بخوبی توضيح داده بود»

11 ژوئن

«بعداز مدتها دعا کردم. به خدا گفتم که اگر نمی خواهد اتحاد مارکسيسيت- اسلامی و اسلاميست ها کنترل کامل اروپای مسيحی را در 100 سال آينده بدست بگيرند بايد تضمين کند تا جنگجويانی که برای اروپای مسيحی مبارزه ميکنند قدرت را قبضه کنند»

3 ژوئيه 2011

« از خودم ميپرسم امکان تهيه داروهای تقويت کننده هست. بخصوص قرصهايی که احساس تهاجمی به انسان ميدهد. فکر ميکنم اين قرصها در موقع عمليات نظامی بسيار کمک ميکنند. بخصوص اگر با استروئيد قاطی شوند. آدم را تا دو ساعت به يک ارتش تکنفره تبديل ميکنند»

11 ژوئيه

«چون الان دارم با مشکلترين بخش کار ميکنم کلی غذا و شکلات خريدم. برای شارژ شدن و بالا بردن روحيه ام غذا و شکلات کمکم ميکنند»

18 ژوئيه:

«برای رشد عضله ها روزی چهار پُرس محلول پروتئين ميخورم»

سه شنبه 19 ژوئيه 2011

«به يک رستوران با کيفيت بالا در بخش جنوبی شهر رفتم. روزهای آخر خيلی کار کردم. حسابی ضعيف شدم»

منبع: افتون بلادت

*****

منبع:
سایت روشنگری