گفتگوی اصغر فرهادی با هفتهنامه «اشپیگل»
برگردان: نوشین پیروز
آدمی هستم چهل ساله که در ایران بزرگ شدهام...
اصغر فرهادی: بیماری در سوئد نزد دکتر می رود . آزمایش بیمار نشان می دهد که ، بیماری سختی و مهلکی دارد ، ودکتر به بیمارش می گوید : شما بیشتر از یک ماه دیگر زنده نیستید .درایران ، پزشک دقیقا همان نتیجه را می بیند، اما به بیمار می گوید : درست می شود ، نگران نباشید . و فقط اقوام نزدیک او را با خبر می کند که بیمار زیاد عمر نخواهد کرد و نزدیک به مرگ است . آیا ما می توانیم بگوییم که دکتر سوئدی راستگوست و پزشک ایرانی دروغگو؟
ماهنامه اشپیگل: فیلم دراماتیک «جدایی نادراز سیمین» اصغر فرهادی ، که موفق به دریافت جایزه خرس طلایی برلین شد، هم اکنون در سینماهای آلمان در حال اکران است. اصغر فرهادی کارگردان ایرانی که برای گذراندن یک دوره پژوهشي سه ماهه در برلين به سر می برد در گفت و گو با «اشپیگل» درباره زندگی در تهران و روند ساخت فیلم آخر خود می گوید...
آقای فرهادی ! دریافت جایزه خرس طلایی ، چه ارزشی برای شما داشت ؟
اینکه توجه مخاطبانی ازسراسر دنیا به این فیلم جلب شد که جامعه ایرانی را نمی شناختند ، آنها فیلم من را تماشا کردند وآن را با دنیای خودشان مقایسه کردند ، این بزرگترین هدیه ای بود که دریافت این جایزه برای من به همراه داشت .
کمتر اتفاق می افتدکه یک فیلم همزمان جایزه خرس طلایی را جشنواره برلین را ازآن خود کند که نظر مثبت بیشتر داوران جشنواره و منتقدان را به همراه داشته باشد . این حجمِ از استقبال از «جدایی نادراز سیمین» شما را حیرت زده نکرد ؟
وقتی که برای حضور در جشنواره برلین به آلمان آمدم آمدم جرات نداشتم به این فکرکنم که شاید جایزه ای دریافت کنم ، اما بازتاب خوب فیلم ،بلافاصله بعد ازنمایش آن خیلی غافلگیر کننده بود . فکر می کردم شاید جایزه بهترین فیلمنامه، ویا جایزه ای برای بازیگری بگیریم . اما حدس نمی زدم جایزه خرس طلایی برای بهترین فیلم و دو جایزه هم برای بهترین بازیگران نقش اصلی دریافت کنیم
آیا مسئولان دولتی سینمای ایران نسبت به دریافت این جوایز واکنشی نشان دادند ؟
نه ! من هم انتظار نداشتم .مردم آنقدر با حسن نیت و گرم نسبت به فیلم «جدایی نادراز سیمین» عکس العمل نشان دادند که کاملا برای من کافی و رضایت بخش بود. بعد از برلیناله ، در فروردین ماه (مارس) «جدایی نادراز سیمین» در ایران اکران شد و بعد از تنها چند هفته اکران ، فیلم تبدیل به یکی از پر تماشاگرترین و پرفروش های سینمای ایران شد.
فیلم شما فضای انتقادی دارد . چگونه توانستید برای این فیلم مجوز ساخت و اکران بگیرید ؟
من در فیلم فرضیه ای مطرح نکردم و یا به سوال خاصی پاسخی خاصی ندادم ، بلکه فقط سوال مطرح می کنم. به همین دلیل می توان آنرا در ایران نمایش داد . ببینده باعلامت سوال های زیادی از سینما خارج می شود و می تواند در خانه شروع کند که برای سوال هایش جوابی پیدا کند . مرد چهل ساله ای هستم که در ایران بزرگ شده ام . برای آدمی مثل من ، این عادی هست که با محدودیت و کمبود ها روبه رو باشم . این سختی ها قسمتی از زندگی ما است و ما یاد گرفته ایم ، که چطور از پس آنها بربیاییم .
از پس آنها بر بیایید ، یا مشکلات و موانع را نادیده بگیریدو دور بزنید ؟
اگرآدم با این شرایط بزرگ نشده باشد ، نمی تواند اصلا ً در ایران کار کند. ما فیلم ساز ها یاد گرفتیم که چگونه خودمان از کوچکترین روزنه ها به نفع خودمان استفاده کنیم . من خیلی خوشحالم که در ایران به دنیا آمده ام . نمی توانم تصور کنم که در کشور آرامی زندگی کنم که دائما با مشکل تازه ای روبه رو نشوم . در سوئیس من فیلم ساز خوبی نمی توانستم باشم .
شما روی این موضوع حساب می کردید که فیلم شما ، در ایران روی پرده سینما نمایش داده خواهد ؟
خوب من گمان نمی کردم که بدون دردسر این کار امکان پذیر باشد . اما من زحمت زیادی کشیدم که فیلم در ایران اکران شود . در غیر اینصورت ، برای من مثل این بود که اصلا فیلمی نساخته ام و من هم آنرا در خارج از ایران نمایش نمی دادم. به همین خاطر من تمام انرژی خود را برای این کار صرف کردم . من اعتقاد دارم که اینکه این فلیم بدون آسیب راه خودش را به رسیدن به پرده سینما پیدا کرد ، راه خیلی سختی بود...
شما تاکید دارید که فیلم شما سیاسی نیست و به سوژه های اجتماعی می پردازید ، با این حال داستان زوجی است که در حال جدایی از هم هستند چون زن می خواهد کشور را ترک کند تا برای دخترش آینده بهتری را فراهم کند ، آیا این مفهوم سیاسی ندارد ؟
خوب ، در قلب لغت «اجتماعی» ، همیشه «سیاست» هم وجود دارد .این دو مفهوم را ازهم نمی شود کاملا تفکیک کرد. اما فیلم من متمرکز شده روی همین موضوع و دلیل . ممکن است یک نفر فیلم را صرفا ً سیاسی یا روانشناسی یا مطابق شخصیت فیلم اخلاقی بداند. وقتی کسی فیلم را از زاویه دید اجتماعی نگاه کند ، حتما مفهوم سیاسی هم در آن می بیند.چون جنگی است بین طبقه متوسط و طبقه پایین اجتماع. باوجود اینکه این فیلم یک فیلم سیاسی معمولی هم نیست و متفاوت است ،چون بر یک اصل سیاسی تکیه نمی کند و پیام سیاسی خاصی ارائه نمی دهد
هنگام ساخت فیلم هم با مشکلاتی روبرو شدید
در ایران ما مدت هاست به رُخ دادن خیلی از پیش آمد ها عادت کرده ایم . در سخنرانی برای دریافت جایزه فیلم درایران گفتم: امیدوارم وضعی پیش بیاید که ، که همه فیلم سازهای ایرانی در داخل و خارج از کشور، بزودی بتوانند در داخل ایران فیلم بسازند ، مثل جعفر پناهی ، بهرام بیضایی ، امیر نادری ، و یا بازیگری مثل گلشیفته فراهانی ... من از آنها دفاع کردم . که بدون ایجاد مزاحمت ، بتوانند کار کنند و گفتم شرایط را باید عوض کرد تا آخر سر کار فیلم سازی متوقف شد. اما بعد از ده روز اجازه داده شد دوباره شروع به کار کنم .
شما از فوریه ( اسفند) گذشته بین ایران و برلین در رفت و آمد هستید . چه نقشه ای برای پیشرفت و آینده (خود) دارید؟ خانواده شما هم در برلین هستند ؟
خیر . همسر و دو بچه ام در تهران هستند. من هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام . من از طرف DAAD* (بنیاد مبادلات فرهنگی آلمان)، برای یک پروژه پژوهشی به عنوان یک استاد فیلم سازی ، به برلین دعوت شدم . اما ضرورت داردکه به دلیل شغلم به عنوان یک کارگردان در تهران باشم . این که در طی این شش ماه خانواده من در برلین بماند یا نه ، هنوز قطعی نشده است.
یکی از نقدها در باره فیلم شما می گوید که فیلم نشان می دهد که چطورآدم ها وقتی مجبور هستند ، با دروغ و یا نقشه انتقام (تلافی) زندگی می کنند . این هدف شما را در فیلم نشان می دهد ؟
این سوال نشان دهنده مجموعه ای از بحث های درونی هست که از خودمان بپرسیم «چه چیزی دروغ هست ؟» به این مثال توجه کنید ؛ بیماری در سوئد نزد دکتر می رود . آزمایش بیمار نشان می دهد که ، بیماری سختی و مهلکی دارد ، ودکتر به بیمارش می گوید : شما بیشتر از یک ماه دیگر زنده نیستید .درایران ، پزشک دقیقا همان نتیجه را می بیند، اما به بیمار می گوید : درست می شود ، نگران نباشید . و فقط اقوام نزدیک او را با خبر می کند که بیمار زیاد عمر نخواهد کرد و نزدیک به مرگ است . آیا ما می توانیم بگوییم که دکتر سوئدی راستگوست و پزشک ایرانی دروغگو؟
در فیلم «جدایی نادراز سیمین» ، دروغ مصلحتی ، مثل یک آشتشفشان به راه افتاد و قهرمانان داستان باید این تهدید را خاموش می کردند . همینطور فیلم « درباره الی» هم درباره دروغ است و نتایجی که از گفتن آن به بار می آید . شما پرداختن به موضوع دروغ و راست جذاب می دانید ؟
برای من ، یک سوال اساسی وجود دارد که دقیقا ً حقیقت چیست ؟یا شاید حقایق بیشتری وجود دارد ؟ زندگی امروزی ، خیلی پیچیده شده است ، انسان سعی می کند ، با استفاده ازاستاندارد های قدیمی خودش ، اصول اخلاقی ، فرهنگ یا مذهب پارامترهایی مثل خوب و بد ، راست یا دروغ ، (قضاوت) داوری کند .اما آیا این مفاهمیم (معنی ها) مناسب جامعه مدرنِ امروزند؟ یا ما باید مفاهیم (معنی) تازه تری پیدا کنیم؟
در داستان شما احساس می شود که مرد ، نسبت به پدرش و به گذشته متعهد هست اما همسر او نسبت به دخترش و آینده . آیا این یک اتفاق هست ؟ آیا می توانید تصور می کنید که دنیا ، قدرت زنان جامعه ایران را ، کمتر از مردان حدس بزنند؟
غلط ترین تصویر در دنیا درباره موقعیت زنان در ایران است. نقش زنان ایرانی در جامعه بصورت وصف ناپذیری زیاد است ، حتی وقتی که در مقایسه با زنان غرب ، زنان کمتری شاغل هستند . زنان این دوره و این نسل بخصوص طبقه متوسط اجتماع ، بسیار فعال هستند و حرکت های سیاسی زیادی انجام داده اند .این موضوع به خود من در این دو ، سه سال ثابت شده است . بیشتر از شصت درصد دانشجویان را زنان تشکیل می دهند. به نظر من زنان آینده سازان ایران خواهند بود.
فیلم بعدی شما ، داستانی درباره عشق یک دختر ایرانی و پسری از آفریقای شمالی در شهر پاریس است . تا الان چقدر این پروژه پیشرفت کرده است ؟
من روی فیلم نامه کار می کنم ، اما هنوز نمی دانم که چه زمانی تمام خواهد شد و آنرا خواهم ساخت. فکر می کنم که مدتی طول بکشد.
از جایزه خرس طلایی در کجا نگهداری می کنید؟
هنوز ، پیش خودم در خانه ام. اما یک وقتی آنرا به موزه سینمای ایران خواهم داد.
منبع: کافه سینما