به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۹۰


         حسن بهگر



مرگ مصدق و مرگ بختیار به معنای مرگ فکری آنان نیست

 چنانکه می بینیم  امروز این دو شخصیت به مثبت ترین

 شکل در جامعه ما مطرح هستند.




زنده باد مرده ها و البته مرده باد زنده ها 
این روزها که به سالگرد ترور شاپور بختیار نزدیک می‌شویم، برخی رادیوها و رسانه ها می خواهند به این مناسبت یادی از او بکنند که به هر صورت کار بدی نیست ولی نقطه ی عطف زندگی بختیار مرگ فجیع او نبود که فقط به این مناسبت یادش بیافتیم، نخست وزیری او بود و این که او خواستار حکومت سوسیال دموکرات و لائیک بود .
سخنان او پاسخ درست و مناسب به خواست های مخالفان نظام آریامهری و نظام اسلامی بود و همین آخری علت ترور او بود . امروز هم بجای برپایی مراسم به مناسبت سالگرد قتل او باید به معنای ترور او توجه کرد چون واقعیت اینست که افکار دکتر مصدق و دکتر بختیار همچنان پرخواستار ترین افکار در جامعه ماست.
این نوع سالگردها جز وا اسفا و وادریغا گفتن و مرگ راه و روش آن‌ها را تداعی کردن چه پیامی دربر دارد؟
مرگ مصدق و مرگ بختیار به معنای مرگ فکری آنان نیست چنانکه می بینیم امروز این دو شخصیت به مثبت ترین شکل در جامعه ما مطرح هستند.
رسانه های خارجی وظیفه خود را انجام می دهند. آنها آزادند هرگونه که می خواهند مسایل را تفسیر یا از آنها بهره برداری کنند اما روی سخن من با صاحبان عزا یا لیبرال ها یا ملیون است زیرا وظیفه ی آنهاست که از سطح به عمق بروند. هرچه افکار این شخصیت ها و سخنرانی هایشان به مردم بیشتر شناسانده بشود و نقد و بررسی گردد این نوع افکار ریشه دارترمی شوند و هویت مروج انشان هم روشن تر خواهد شد. چرا منتظر سالروز درگذشت و مرگ باشیم و فقط در این روزها از این بزرگان یادکنیم .
 ظاهراً ما فرزندان مرثیه و گریه هستیم و دوست داریم به جای پرداختن به مسایل اصولی و مثبت مجلس ختم ترتیب بدهیم ؛ هرچه هم یکی داد بزند که عزا بس است گوش شنوایی نیست .
چند سال پیش در کنگره ی جبهه ملی خارج کشور در گوتنبرگ خواهش کردم که بیایند و خود را با صفت لیبرال تعریف کنند و تکلیف خود را یکسره نمایند، چون ملی بودن وقتی به ناسیونالیست بودن محدود شود کلی اسباب سوء تفاهم می گردد، اگر طرفدار حاکمیت ملی و قانونیت و پارلمان و ... هستیم موضعمان با صفت لیبرال تعریف می شود و بس .
تصدیق کردند بعد رفتند درکمیسیون و آمدند و گفتند اگر لفظ لیبرال را بکار ببریم چپ ها حمله می کنند و فلان و بهمان.
بابا جان اگر از مخالفت این و آن می ترسید اصلاً چرا وارد سیاست شده‌اید و چرا ادعای مبارزه می کنید؟
امروز پس از گذشت 8 الی 9 سال کلمه ی لیبرال جا افتاده است و کار به مشابه سازی هم کشیده شده و بدانجا کشیده که حتا ملی مذهبی‌ها هم خود را لیبرال جا می زنند،
ولی هنوز بسیاری فقط به نام ملی چسبیده اند نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم، غافل از آن که ابهام در تعاریف جا برای سوء استفاده ها باز می گذارد و مردم را سرگردان می کند. بدون آن که به علت وجودی جبهه ملی توجه کنند، بدون آن که در بسط و شرح حاکمیت ملی و مفهوم آن و ... بکوشند فقط به برداشت بی حساب از آبرو و اعتبار دکتر مصدق دستی گشوده اند .
قریب به پنجاه سال از در گذشت آن بزرگمرد می گذرد ولی هنوز کتابی حاوی سخنرانی های وی را گرداوری نکرده اند.( چه همتی داشت مصدق که در همان شرایط خفقان زندان احمد آباد که زیر نظر ساواک بود خاطرات خود را نوشت و بسیاری از مطالب را روشن کرد و به بسیاری از حملات پاسخ داد )
به خاطر بیاورید حکایت یادداشت های دکتر فاطمی را که به آقای زنجانی تحویل داده شد وایشان به صدر حاج سید جوادی داد و یکباره نسخه ی اصلی آن( توسط زن سابق دکتر فاطمی) دو دستی به احمدی نژاد تحویل گردید و شاهدیم که پس از سالیان دراز هنوز مردم از متن آنها اطلاعی ندارند. این یادداشت ها که آیات و ادعیه نیستند که بر سر گور بخوانند، خطاب به زن و بچه ی او هم که نوشته نشده که بگوییم خصوصی است، یادداشت های یک رجل ملی است که توسط دستگاه استبداد اعدام شده.
اگر فاطمی این‌ها را نوشته برای این بوده که می خواسته پیامی به ملت ایران بدهد .
آیا دکتر فاطمی اینها را نوشته بوده که فقط خوب نگهداری شود و بعد هم به یاوران کودتا و قاتلان او هدیه شود؟ این دیگر چه قاعده ایست ؟
معلوم نیست خاطرات دکتر صدیقی کجا خاک می خورد و معلوم نیست ورثه ی ایشان چرا به این امر که این یادداشت شخصی و خصوصی نیست بلکه مربوط به ملت ایران است توجه ندارند و آن‌ها را انتشار نمی دهند .
ما هر ساله سالگرد مرگ می گیریم و بر سرگورها می رویم و دسته گلی و قطره ی اشکی نثار می کنیم تا به اصطلاح وظیفه ی ملی خود را انجام داده باشیم اما دریغ از توجه راه و روش این رفتگان و پی گرفتن اهداف آن‌ها... هر کس هم بخواهد حرکتی ایجاد کند و بر این رکود نقطه ی پایانی بنهد از خود می رانیم و هزار ایراد به او می گیریم.
تا زنده است سر راهش هزار مانع می تراشیم تا بالاخره بمیرد که بتوانیم با خیال راحت برایش مجلس ختم بگیریم.
 بقیه مرده هایشان را هم در ذهن همه زنده نگاه می دارند ما زنده هایمان را دفن می کنیم که یک وقت آب از آب تکان نخورد. چه کنیم رهروان فرهنگ اهل قبور هستیم و مرده پرست بعد هم در حیرتیم چرا آخوندها که تخصصشان نظارت بر همین چیزهاست بر ما حکومت می کنند.

منبع:
ایران لیبرال