فریبا داوودی مهاجر
نگاه «ارباب - رعیتی» به زن ایرانی
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران دردیداربا جمعی از «بانوان نخبه»، مدعی شد که جمهوری اسلامی درمسئله زن به قلهای دست یافته است که ایبسا بسیاری ازکشورهای عالم به آن دست نیافتهاند.
وی در ادامه، سیاست راهبردی غرب برای زنان را در مسیر«هرزه شدن» آنان دانست و گفت: «ما مدعی غرب هستیم. آنها جایگاه زنان را به اسم اشتغالزایی و به اسم مسئولیت دادن مورد هجوم روحی و روانی و اهانت قرار داده و به این اسم به زن ظلم کرده و او را تحقیر میکنند.»
سخنان آیتالله علی خامنهای در هیاهوی هزارتوی سیاسی از بوته نقد دور ماند، در
حالیکه بررسی آن میتوانست سیاست جمهوری اسلامی در مقابل زنان را برای افکار عمومی داخلی و بینالمللی شفافتر کند و حداقل عکسالعمل فعالان زن را درپی داشته باشد.
آنچه در سخنان رهبری بیش از بیش به چشم میخورد، شعار و ادعاهایی خالی از آمار، مستندات و همچنین تحلیل خارج از واقعیت درباره وضعیت زنان است. ادعای برتری وضعیت زنان ایران در دنیا بدون در نظر گرفتن شاخصههای رشد و توسعه در حوزههایی مانند اشتغال، توسعه، بهداشت و آموزش ادعایی گزاف است که از مرز عوامفریبی جلوتر نمیرود.
رهبر جمهوری اسلامی ایران در ادامه سخنانش بدون در نظر گرفتن منزلت اجتماعی میلیونها زن که در خارج از ایران زندگی میکنند،آنها را نه غیر مستقیم بلکه به صورت کاملاً مستقیم زنانی هرزه نامید که محصول سیاستگذاری کشورهای خود هستند.
وی برای توجیه بیعملی جمهوری اسلامی در مقابل زنان و آمار پایین اشتغال در ایران و اصولاً ترویج خانهنشینی زنان، اشتغالزایی برای زنان در غرب و مسئولیتپذیری آنها را ظلم و اهانت به زن نامید، بدون آنکه بگوید اگر اشتغال برای زنان به منزله ظلم و توهین و تحقیر است، پس نپذیرفتن شهادت برابر زنان با مردان یا کم ارزش بودن خونبهای زنان و دهها قانونی که زن را نیمه مرد میداند چه نام دارد؟ اگر مسئول دانستن زنان در مقابل اجتماع، هجوم روحی و روانی به زنان است، پس قانونی که چندهمسری را رواج میدهد و زن را تا حد یک کالای خانگی وهمیشه در خدمت تنزل میدهد که باید در مقابل هوسرانی مرد با پوشش تقدس و اسلام سکوت کند چه نام دارد؟
بدیهی است سالهاست در ایران این نگاه نابرابر و تملکمابانه نسبت به زن، که حتی اشتغال و مسئولیت زنان را امری ناپسند میشمارد زنان را به واسطه قانون اساسی که برخی آن را بیتنازل میخواهند از پستهای سیاسی چون ریاست جمهوری یا قضاوت منع کرده است و رهبری بهجای پاسخگویی در مقابل مطالبات زنان، پای آمریکا و اسراییل و غرب را به میان کشیده تا با همان سیاست قدیمی یعنی فرافکنی مشکلات را به دشمنان فرضی حواله دهد و مطالبات زنان را به یکباره مطالباتی غربگرایانه جلوه دهد که دست آخر منجر به هرزگی زنان خواهد شد. او در قسمتی دیگر از صحبتهای خود مجدداً بحران مسئله زن در ایران را را ناشی از نگاه غربی به زن و بدفهمی مسئله زن در غرب دانست که مطابق معمول در پروتکلهای اندیشمندان صهیونیست هم وجود دارد.آیتالله علی خامنهای اشارهای نکرد که مطالبات زنان در ایران برای داشتن حق حضانت و حق طلاق یا ارث برابر چه ربطی به پروتکلهای صهیونیستی دارد و اگر زنی بخواهد از ثمره سالها زندگی خود پس از طلاق بهره مادی ببرد یا بتواند فرزندان خود را به واسطه شغلش بیمه کند، یا در بانک برای فرزندش حساب پسانداز باز کند و یا اگر فرزندش نیاز به عمل جراحی داشت بتواند مجوز عمل صادر کند چه ارتباطی به بدفهمی غرب از مسئله زنان دارد واصولاً چرا اگر غرب این حقوق را برای زنان در نظر میگیرد نگاه نادرستی به حقوق زنان دارد؟
اگر در نظر گرفتن این حقوق بدفهمی است زمانی که یک زن بهوسیله همسرش به دلیل حفظ ناموس و شرف کشته میشود و از مجازات به واسطه قانون فرار میکند علمای اسلامی چه فهمی درباره حقوق زنان ارایه میکنند؟ یا زمانی که مرد طبق قانون از حق طلاق برخوردار شده تا بتواند هر زمان که میخواهد همسرش را طلاق دهد چه فهمی از زنان در حقوق اسلامی وجود دارد؟اصولاً اگر زن ایرانی توانست مانند زن غربی نامزد ریاست جمهوری شود یا رئیس دادگستری و دیوان عالی کشور را به عهده بگیرد یا در ارتش به مقامی دست یابد چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی در این قوانین وجود دارد که ما باید آنها را رد کنیم و تن به قوانینی دهیم که در آن سنگسار مباح شمرده میشود؟
اگر زن ایرانی بتواند مانند زنهای دیگر نقاط جهان، مانند مرد حق طلاق داشته باشد یا بدون امضای شوهرش گذرنامه دریافت کند، شغل داشته باشد و در صورت طلاق اموال میان او و شوهرش نصف شود چه اشکالی دارد؟ چه اشکالی در این قوانین نهفته است که ما نباید از آنها الگوبرداری کنیم و اگر درباره این قوانین حرف بزنیم با چماق تراشیده شده آقایان به هزار تهمت و جرم و دسیسه متهم و از دیدگاه آنها تا مرز جاسوسی وکفر و الحاد پیش میرویم؟
ادعای برتری وضعیت زنان ایران در دنیا بدون در نظر گرفتن شاخصههای رشد و توسعه در حوزههایی مانند اشتغال، توسعه، بهداشت و آموزش ادعایی گزاف است که از مرز عوامفریبی جلوتر نمیرود
پرسش اساسی از رهبر جمهوری اسلامی این است که کدام زن مورد تحقیر قرار میگیرد؛ زنی که تا مرز مرگ کتک میخورد و حتی یک نهاد و سازمان برای حمایت از او وجود ندارد یا زن غربی که اگر تصور کند همسرش قصد خشونت دارد در حمایت پلیس و چندین نهاد حمایتی قرار میگیرد و مرد تحت قوانین کنترلی شدید تربیت میشود تا از اعمال خشونت پرهیز کند؟
صد البته که دنیای مردسالار درهمهجا و از هر فرصتی برای اعمال قدرت علیه زنان استفاده میکند، اما آیا آن کشوری که دست مردان را برای اعمال خشونت و کنترل زنان باز میگذارد با کشوری که از همه ابزار برای رفع خشونت علیه زنان استفاده میکند، قابل مقایسهاند؟
امروز اگر در دنیا یک کنفرانس آموزشی علیه خشونت زنان وجود داشته باشد و یک زن از ایران بخواهد در آن شرکت کند، مجرمی با گناهی نابخشودنی تلقی میشود؛یااگر یک فرد بخواهد در سمیناری برای توسعه بهداشت زنان شرکت کند مانند فردی است که مستقیم از سازمان سیا مواجب میگیرد، مگر اینکه خودش یا اطلاعاتی و از ماموران امنیتی باشد یا با نهادهای اطلاعاتی مرتبط باشد. پس چگونه میتوان مدعی شد که در چنین شرایطی زن ایرانی در قلهای قرار دارد که به تعبیر رهبری «بسا هیچ کشوری به آن دست نیافته است»؟
آیا رهبری نمیداند که حتی زنان پزشک که قصد شرکت در کارگاهی برای بیماری صرع زنان داشتهاند به وزارت اطلاعات احضار شدهاند و یا افرادی که برای کنفرانسی درباره بیماری ایدز راهی خارج از ایران بودند مورد تهدید وزارت اطلاعات قرار گرفتهاند؟آیا در چنین شرایطی میتوان مدعی شد که زنان ایران بر بالای قلههای رشد و ترقی جای گرفتهاند؟
رهبر جمهوری اسلامی در قسمت دیگری از صحبتهای خود که در میان زنان ایراد شد مدعی میشود که زنان غربی که رشد و ارتقا پیدا کردهاند رشدشان در گرو استفاده از جذابیتهای جنسی آنها بوده است و به این ترتیب تمامی زنانی که دارای رشد علمی و فرهنگی هستند را متهم میکند به اینکه برای رسیدن به این جایگاه از جذابیتهای جنسی خود بهرهبرداری کردهاند،بدون آنکه بگوید آیا تعالیم اسلام مجوز چنین حکم شرعیای را درباره دیگر انسانها به ایشان داده است؟ آیا اصولاً به صرف نداشتن حجاب میتوان درباره زنان دیگر جوامع چنین قضاوتی کرد و اگر اینگونه است پس هزاران زن ایرانی که معتقد به حجاب نیستند در نگاه ایشان چگونه زنانی هستند؟
آیتالله علی خامنهای درادامه میگوید که تنها به دلیل مطرح شدن حجاب درایران، دنیا علیه ایران جنجال به پا کرده است. درحالیکه عام وخاص میدانند آنچه در ایران مورد اعتراض است نه مطرح شدن حجاب یا انتخاب پوشش و یا حتی تبلیغ درباره حجاب، که اجباری بودن حجاب و مجازات افراد بیحجاب و کمحجاب است؛حذف زنان حتی کمحجاب از داشتن فرصتهای شغلی،علمی، اجتماعی و سیاسی برابر با زنانی است که پوشششان از نظر حکومت مقبول است. آنچه مورد اعتراض است بازداشت و کتک زدن زنان به دلیل انتخاب رنگهای شاد و یا اندازه مانتو و برخورد سلیقهای با حجاب زنان است. آیا ایشان فراموش کرده است که زمستان دوسال پیش پوشیدن چکمه از سوی زنان به دلیل تبرج ممنوع شد و مدتها نیروی انتظامی با بسیاری زنان برای پوشیدن چکمه مقابله کرد و آیا ایشان از دستورالعملهای پوشش در دانشگاهها که حنی اندازه پاشنه کفش زنان را نیز در برمیگیرد بیاطلاع هستند؟
آیا حذف زنان از محیطهایی مانند استادیومها و میادین ورزشی تنها برای حجاب است یا سیاست کلی جمهوری اسلامی حذف زنان از عرصه عمومی و فرو دست کردن زنان ایرانی است؟
رهبر جمهوری اسلامی وضعیت زن غربی را به لحاظ رعایت حقوق زنان از وضع خانواده اسلامی بدتر میدانند و به صراحت انتقادات و اشکالات بر سر ارث و دیه نابرابر را فاقد اشکال بیان میکنند و به عبارتی از نابرابری در ارث و دیه دفاع میکنند. درواقع آنچه درصحبتهای رهبر جمهوری اسلامی خود را نشان میدهد نگاه کلی ایشان به زنان است. ایشان نگاه نابرابر خود به زن را در میان کلماتی پر زرق و برق و تعریفهایی صوری از زنان پنهان کرده و به عنوان راهبرد به سیاستگزاران جامعه ارائه میدهد. این روش سالهاست در جامعه برای تحمیق زن ایرانی رواج دارد.
البته رهبری بیان نمیکند چرا زن غربی که از اینهمه برابری برخوردار است وضعش از زنی که در خانواده ایرانی زندگی میکند و برای گرفتن حتی حقوق شرعی خود مثل مهریه و دیه سالها باید در دادگاهها دوندگی کند و آخر هم از حقوق خود بگذرد، بدتر است.
آیتالله علی خامنهای به روایتی از پیامبر اسلام اشاره میکند که میگوید: «زن بزرگ خانه است»، ولی نمیگوید پس اگر زن بزرگ خانه است پس چرا در قوانین خانواده به صراحت اشاره شده که ریاست خانواده بر عهده مرد است و اصولاً این روایت چه تاثیری در نگاه قانونگذار و مجری قانون به بهبود قوانین مربوط به زنان داشته است.
بدون شک صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی و نظرات آقایانی که زیر چتر رهبری قرار دارند و دیدگاههایشان تا حرام بودن آشپزخانه اوپن نیز پیش رفته است، همه و همه حاکی از حمایت نظام جمهوری اسلامی از قوانین و فرهنگی است که روز به روز زنان را بیشتر در خدمت نظام مردسالار قرار میدهد. این نوع نگاه حمایت از سیستمی است که زنان را از عرصه عمومی آرام آرام حذف میکند و در تبلیغات عمومی، رسانهها ونظام آموزشی زن را تحت کنترل خانواده و اجتماع قرار میدهد. این سخنان حمایت از نگاهی است که به زن به صورت سلسله مراتبی و توام با سلطه مینگردو او رادر مقام همسر، مادر، فرزند و یا حتی خویشاوند «امربر» میخواهد. زنی که نقشهایش را خودش تعریف میکند از نگاه آنان زن بد و زن عاصی تلقی میشود.
جمهوری اسلامی چنان درباره چنین زنانی تبلیغ کرده است که حتی یک زن سیاسی و فعال اجتماعی تا زمانی خوب تلقی میشود که زیر چتر مردانه حرکت کند و به محض خروج از زیر این چتر حتی از نظر مردانی که خود را روشنفکر میدانند به انواع و اقسام سلیقهها قضاوت و یا تهدید میشود.
نگاهی که امروز در سیستم حکومتی جمهوری اسلامی نسبت به زن وجود دارد یک نگاه مالکانه ارباب و رعیتی است که قوانین را آنچنان تنظیم کرده که رعیت تصور کند یک روز بدون سایه ارباب امکان زیست وجود ندارد؛ نگاهی که مدام تبلیغ میکند که مصلحت رعیت تبعیت و یا به عبارت قانونی تمکین از ارباب است؛ تمکینی که در مقابل آن نفقه دریافت میکند و صد بدتر آنکه در همین قانون مرد نفقه را برای اطاعت جنسی میپردازد؛ نفقهای که اگر زن تمکین جنسی نکند ناشزه تلقی شده و همسرش میتواند آن را نه تنها قطع کند بلکه به دلیل عدم تمکین؛ زن دیگر و یا زنان دیگر اختیار کند. این همان قانونی است که آیتالله علی خامنهای به آن افتخار میکند.