به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۰

   غزل حضرتي
چوپاني را به كيوسك داري ترجيح مي دهم

اين‌بار سراغ يكي از دكه‌داران شمال شهر حوالي تجريش رفتيم تا به حرف‌هاي جوان 22ساله‌يي كه به تازگي به جرگه دكه‌داران مطبوعات پيوسته، گوش كنيم. «2سال پيش از مشكين‌شهر به تهران آمدم تا كار مناسبي پيدا كنم. فكر مي‌كردم دكه‌داري شغل مناسبي است اما به درآمد ايده‌آلي كه مي‌خواستم نرسيدم. اگر به دو سال پيش برگردم و بخواهم دوباره شغل انتخاب كنم قطعا دكه‌داري را انتخاب نمي‌كنم.

مشكل اصلي من جاي دكه‌ام است. با اينكه در خيابان شلوغي است اما سمتي از خيابان است كه رفت و آمدش كم است. اين باعث فروش كمتر مي‌شود. بين روزنامه‌ها، روزنامه‌هاي سياسي پرفروشند. آنها هم مشتري‌هاي خاص خودشان را دارند. بعضي از مردم به خاطر قيمت روزنامه‌هاي خصوصي، به دولتي‌ها رو مي‌آورند و بعضي ديگر بدون در نظر گرفتن قيمت روزنامه، حتما بايد روزنامه مورد نظرشان را بخرند. در بين مجلات هم كه هميشه مجلات خانوادگي طرفداران پروپا قرصي دارد. اما مشكل اصلي ما دكه‌داران سيگارهاي خارجي است كه مجبوريم براي فروش بيشتر روزنامه به آن رو بياوريم كه آن هم توسط شهرداري ضبط مي‌شود و بايد جريمه‌هاي بالايي هم برايش بپردازيم. در سال گذشته حدود سه ‌ميليون تومان سيگار از من گرفتند و علاوه بر اين هشت ميليون هم جريمه شدم. اين براي من كه با همين دكه بايد خرج خودم را در بياورم خيلي زياد است. من به خاطر درآمد پايين و جريمه‌هاي بالا، مجبور شدم كارگري را كه استخدام كرده بودم، اخراج كنم تا بتوانم دخل و خرجم را يكي كنم. نرخ جريمه از دو تا پنج برابر سيگار‌هاست و اين همه دارايي مرا مي‌شويد و مي‌برد.

سود حاصل از فروش روزنامه 20درصد كل درآمدم است. بيشتر سود و درآمد من از فروش تنقلات و سيگار است. اصلا مشتري براي سيگار جلوي دكه مي‌ايستد و به واسطه سيگار، روزنامه مي‌خرد. اما اگر بخواهم معدل كارم را حساب كنم و به آن نمره دهم، نمره خوبي نخواهد گرفت. با اين اوصاف از شغلم راضي نيستم. منتظرم قراردادم كه تا پايان امسال است، تمام شود و به شهرمان برگردم. اگر آنجا كارگري كنم خيلي بهتر و پردرآمد‌تر از دكه‌داري آن هم در شمال شهر تهران است. حاضرم به دو سال پيش برگردم، حاضرم چوپان شوم اما ديگر براي شغل به تهران نيايم. اگر بخواهم پيامي به مسوولان درباره مشكلات دكه‌داري بدهم از آنها خواهش مي‌كنم به سيگارها كمتر گير بدهند. قرار شده است تا يك ماه آينده سيگار ايراني هم نفروشيم. به جاي اينكه به ما ايراد بگيرند جلوي وارد‌كننده‌هاي سيگار را بگيرند تا ماهم ديگر نفروشيم. نمي‌توان جلوي فروش سيگار را گرفت. وقتي سيگار هست، مشتري هم هست چرا نبايد بفروشيم؟!